انگلیس در مضحکه سیاسی
نویسنده: پیتر اُبورن -منبع:نیویورک تایمز- مترجم:آرش میری خانی
 

مقدمه:لیز تراس رهبر حزب محافظه‌کار و نخست وزیر بریتانیا فقط پس تنها ۴۵ روز صدارت مجبور به استعفا از سمت خود شد.
در همین رابطه،خبرگزاری های غربی اعلام کردند که تراس در میان نخست‌ وزیران تاریخ انگلیس کوتاهترین دوره حضور در قدرت را داشت.تراس چهارمین نخست‌وزیر انگلیس است که ظرف شش سال اخیر قربانی اختلافات درون حزبی شد.مشکلات داخلی مربوط به حزب محافظه کار مدتی است اوج گرفته و بوریس جانسون هم که یکی از قربانیان این نزاع درون سازمانی بود اکنون پس از کناره گیری تراس از قدرت حزب کارگر انگلیس خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام شده است.
جانسون قصد دارد بار دیگر برای به دست آوردن سمت نخست وزیری انگلیس وارد عرصه رقابت شود.به نوشته ایونینگ استاندارد، «کمی بادنوچ» وزیر تجارت بین‌الملل بریتانیا نیز می خواهد برای سمت نخست وزیری این کشور کاندیدا شود،اما منابع از «ریشی سوناک» که رقیب لیز تراس در جریان رقابت های انتخاباتی اخیر بود به عنوان اصلی ترین فرد برای رسیدن به قدرت در انگلیس یاد کرده اند.
شایان گفتن است که چند ساعت پیش از کناره‌گیری رسمی لیز تراس،«سوئلا براورمن» وزیر کشور انگلیس به نشانه اعتراض به عملکرد نخست وزیر استعفا داده بود. استعفای تراس از قدرت موجی از واکنش‌های بین المللی را در میان محتفل سیاسی و خبری به همراه داشته است که می توان به مقاله نیویورک تایمز در اینباره اشاره کرد.پیتر اُبورن روزنامه‌نگار بریتانیایی و مفسر سیاسی سابق اسپکتر، دیلی تلگراف و دیلی میل در نوشتاری به ساختار معیوب سیاسی انگلستان تاخته و اذعان کرده است که اکنون جهان به بریتانیا می خندد.ترجمه این مقاله را در ادامه می خوانیم:
تا چند روز پیش، حزب محافظه کار بریتانیا می توانست با قدرت ادعا کند که موفق ترین حزب سیاسی در جهان غرب محسوب می شود.حزب بنجامین دیزرائیلی،سیاستمدار و رمان‌نویس بریتانیایی که دو بار نخست‌وزیر انگلستان شد و در تاسیس حزب محافظه کار مدرن و تعریف و تدوین سیاست‌های آن نقش اصلی را داشت یا وینستون چرچیل و مارگارت تاچر در بیشتر ۲۰۰ سال گذشته انگلیس را رهبری کرده است.
در بسیاری از مقاطع آن زمان، محافظه کاران مترادف با خوشفکری، اعتدال اقتصادی و عمل گرایی محتاطانه بوده اند، اما اکنون اوضاع عوض شده و حزب محافظه‌کار مورد تحقیر و سرزنش نخبگان مترقی قرار گرفته و این جریان سیاسی به حماقت و کسل کنندگی شهره شده است.باید بگوییم که امروز محافظه کاران مترادف با هرج و مرج هستند.
لیز تراس، آخرین نخست وزیر محافظه کار که سقوط کرد، باید سهم خود را از این تقصیر و شکست به دوش بکشد. دلایل متقنی وجود دارد که چرا او فقط پس از ۴۴ روز صدارت که کوتاهترین دوره قدرت یک نخست وزیر در دوره تاریخ انگلیس محسوب می‌شود، مجبور به استعفا شد. این تصور احمقانه ای بود که فکر کنیم او می تواند به راحتی بلندپایه ترین مقام خزانه داری را برکنار و قوانین مدیریت اقتصادی را بازنویسی کند و خِرد جمعی بازارهای مالی را به چالش بکشد. پس با این عملکرد فقط یک نتیجه قرار بود حاصل شود که آن هم استعفای زودهنگام و ناگهانی نخست وزیر بود،اما حقیقتِ اصلی این است «تراسِ» نگون بخت فقط نشانه‌ای بود تا بحران مزمن حکمرانی در بریتانیا که زمانی در سراسر جهان مورد احترام بود را آشکار کند و اکنون عملکرد سیاستمداران انگلیسی به یک دستمایه طنز جهانی تبدیل شده است. این یک حقیقت است که تراس توسط حزب محافظه کار مستقیما انتخاب شد و شخص تراس دخالتی در این انتخاب نداشت و او گماشته حزب شد.
برای درک و فهمیدن اینکه تراس یک نخست وزیر از پیش شکست خورده محسوب می شد نیاز نیست یک نوستراداموس در کنار خود داشته باشید تا با آینده‌نگری خود خبر از این نقصان بزرگ در عملکرد سیاسی سیاستمداران انگلیسی بدهد.این یک حقیقت بدیهی است که اکنون اعضای حزب محافظه کار باید به طور جمعی مسئولیت شکست تراس و اوضاع فاجعه بار انگلیس را بر عهده بگیرند.
«اسکار وایلد» جایی نوشت:از دست دادن یکی از والدین ممکن است یک بدبختی تلقی شود، اما از دست دادن دونفر(پدر و مادر) مانند بی احتیاطی به نظر می رسد. از دست دادن دو نخست وزیرتوسط محافظه‌کاران در عرض سه ماه، حکایت از نه فقط یک بی‌احتیاطی دارد که نشان می دهد این جریان سیاسی از کنترل خارج شده است. دولت محافظه کارات فقط در عرض یک سال چهار وزیر دارایی را منصوب کرده است.برای مثال یکی از آنها، «کواسی کوارتنگ» بود که ارزش پوند را درهم شکست و شهرت حزب متبوعش را که به مدیریت مالی خوب مشهور بود، از بین برد.
محافظه کاران نیز مانند جمهوریخواهان در ایالات متحده، از واقعیات بسیار دور و حتی جدا هستند. حزب محافظه کار در یک نسل تبدیل به حزبی خود شیدا، نالایق و ایدئولوگ شده است. مانند یک اسب نژاد اصیل که بیش از حد در مسابقات دویده است واکنون باید از زمین مسابقات بیرون بیاید. پس از یک یا دو دهه پریشانی شاید این حزب بتواند بهبود یابد؛ اگرچه اجازه دهید این احتمال را که یک بار برای همیشه به پایان برسد را رد نکنیم.این ایده همچنان دور از دسترس است. پس از استعفای ناگهانی خانم تراس، حزب محافظه کار اعلام کرد که قصد دارد مجددا برای انتخاب رئیس جدید انتخابات جدیدی برگزار کند؛ دومین انتخابات در سه ماه اخیر! همانند رقابت‌هایی که بوریس جانسون و خانم تراس را به عنوان نخست‌وزیر انتخاب کردند، این انتخاب مشترکاً توسط قانونگذاران محافظه‌کار و اعضای حزب انجام خواهد شد.
باید به این نکته توجه شود که حتی پیروزی تصادفی، یک نامزد نیمه آبرومند نیز به ارتقای جایگاه حزب محافظه کار کمکی نخواهد کرد. این حزب به اندازه‌ای درگیر دشمنی های درون سازمانی، نفرت پراکنی‌های شخصی و اختلافات ایدئولوژیک شده است که عملا مدیریت این حجم از چالش ها و معضلات امری بعید به نظر می رسد.مشکلات ساختاری در بدنه سیاسی حزب حاکم در زمان خطرناکی بروز کرده است.
به باور آگاهان بریتانیا اکنون با بزرگترین بحران اقتصادی، سیاسی و حتی قانون اساسی خود از زمان جنگ جهانی دوم مواجه است. با توجه به عملکرد حزب محافظه کار که در دهه گذشته آسیب‌های سنگینی به ساختارهای سیاسی و اجتماعی انگلیس زده است، بعید به نظر می رسد این حزب بتواند در نهایت حکومتی معقول برای بریتانیا تشکیل دهد. احتمال این وجود دارد دو سال تا انتخابات عمومی بعدی بگذرد، اما اکنون انگلیس به یک انتخابات نیاز دارد.باید اعتراف کرد که «کایر استارمر»، رهبر اپوزیسیون کارگر، فاقد کاریزمای لازم است.
اگرچه نمی توان استارمر را سیاستمداری موفق و بسیار درخشان دانست، اما او با الگوی اخیر رهبران جهانی مطابقت دارد ؛جو بایدن در ایالات متحده و آنتونی آلبانیز در استرالیا دو نمونه هستند که حتی اگر دنیا را به آتش نکشند، اطمینان بخش هستند. قانونگذاران وابسته به حزب او نیز از اعضای حزب محافظه کار صلاحیت بیشتری دارند. آنها نه از شکست زخمی می شوند و نه با شکست به خطر می افتند.
تعداد فزاینده ای از رای دهندگان محافظه کار، چه رسد به بقیه کشور،اکنون آماده هستند تا به حزب کارگز فرصت حکومت بدهند. به همین دلیل است که انتخابات عمومی به نفع منافع ملی است. شاید احمقانه به نظر برسد که از حزب محافظه کار که به شکست قطعی خیره شده است، انتظار برگزاری انتخابات را داشته باشیم. اما یکی از افتخارات حزب محافظه کار سنتی، آمادگی این حزب برای اداره کشور بر اساس تحزب بود.این دکترین توسط چه کسی تنظیم شد؟
وینستون چرچیل در یکی از آخرین اقدامات خود قبل از کناره گیری از سمت نخست وزیری در سال ۱۹۵۵، به حضار در حوزه انتخابیه خود در وودفورد گفت: اولین وظیفه یک عضو پارلمان این است که آنچه را که فکر می کند قضاوت بی غرض برای سربلندی و امنیت بریتانیا درست و ضروری است انجام دهد .
این لفاظی ممکن است پر سر و صدا باشد، اما باید بپذیریم که استدلالی غیرقابل انکار است. حزب محافظه‌کارِ میهن‌پرست و منصف که ۷۰ سال پیش با چنین خردی بربریتانیا حاکم بود، به خوبی شرایط را درک می‌کرد. در مقابل، محافظه‌کاران امروزی به خاطر قدرت به قدرت می‌چسبند. لجبازی آنها علاوه بر آسیب بیشتر به اعتبار بلندمدت حزب خود، نابودی بریتانیا را حتمی می کند.

نسخه مناسب چاپ