اخلاق اجتماعی
گفتگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین ناصر نقویان- بخش اول
 

استاد نقویان از عالمان و واعظان نامور و متخلقی است که با زبانی رسا و مردمی سخن می‌راند و صادقانه از مشکلات و ریشه‌هایش می‌گوید و تا می‌تواند، راه حل نیز نشان می‌دهد. آنچه در پی می‌آید، تلخیصی است از گفتگوی نسبتاً مفصل نشریه «حیات معنوی» با ایشان.
ارزیابی کلی‌تان از وضعیت اخلاقی جامعه چیست؟
فکر می‌کنم اوضاع اخلاقی جامعه ما مطلوب نیست؛ آن را بحرانی نمی‌دانم، ولی مطلوب هم نیست. در طبقه‌بندی حالت‌های جسمانی ما باید وضعیت‌مان را بیمارگونه فرض کنیم که در بعضی بخشها سالم هستیم و وضع خوب و مطلوبی داریم، اما در بسیاری از قسمت‌ها هم اوضاع‌مان بیمارگونه است. شاخص‌ها روشن است و آمارها نیز شاید همین را می‌گوید. وقتی که ریاست قوه قضائیه آمار می‌دهد در سال حدود ۱۵میلیون پرونده ورودی به این قوه داریم، این یک شاخص است. خودمان هم وقتی به دور و اطراف‌مان و به رفتارهای اجتماعی مردم در اداره‌ها، کوچه و خیابان، اتوبوس، شیوه رانندگی، رفتارهای همسایگی، بیمارستان، بازار، در نوع خرید و فروش و تعاملات اجتماعی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که وضعیت خوبی نداریم.
یکی از شاخص‌ها، «معیارهای دینی و اسلامی» است. وقتی در آیات و روایات، رفتار ائمه را مطالعه می‌کنیم و دستورهای دینی و مقیاس‌ها را به دست می‌آوریم و آنها را با آمارهای جامعه و با رفتارهای اجتماعی می‌سنجیم، می‌بینیم که نسبت به آن دستورها و شاخص‌ها، جایگاه مطلوبی نداریم.
شاخص دیگر، «معیارهای جهانی» است. افرادی که با خارج از کشور و با مردم سایر ملل تعاملات و ارتباطاتی دارند، می‌بینند آنها وضعیت مطلوب‌تری دارند. پایبندی مردم کشورهای پیشرفته به قانون و مراعات حقوق یکدیگر در همسایگی، رانندگی، اداره‌ها و در سایر امور، بیشتر از ماست. البته ممکن است کسی بگوید که ما از عراق و سوریه و افغانستان و چند کشور دیگر جلوتریم، اما این کشورها ملاک سنجش نیستند. ما امروز همچنان که دلمان می‌خواهد موبایلمان همان باشد که در آمریکاست، اتومبیلی که سوار می‌شویم بهترین اتومبیل اروپایی باشد، و ساختمانی که در آن می‌نشینیم، ضد زلزله باشد و آخرین قوانین مهندسی عمران در ساختش به کار رفته باشد، طبیعتاً وقتی که آمارهای اخلاقی را بررسی می‌کنیم، دلمان می‌خواهد شاخصی که مردم سوئیس و فنلاند در اخلاقیات و آموزش و پرورش دارند، ما هم داشته باشیم.
ما باید خود را با کشورهای پیشرفته مقایسه کنیم؛ زیرا سطح استعداد مردم ما و سطح سرمایه‌های طبیعی و ارزش‌های افزوده جامعه ما همتراز شاخص‌های جهانی است. ایرانی‌ها در بسیاری از مراکز علمی دنیا حضور دارند و آنجا را اداره می‌کنند. اینها نشان زمینه‌ها و ظرفیت‌ آنهاست. ما نمی‌توانیم شاخص‌های جهانی را در زمینه اخلاق اجتماعی و رفتارهای مدنی نادیده بگیریم و خود را با چند کشور عقب‌افتاده مقایسه کنیم. در دستورهای دینی هم گفته شده است که در اخلاق، همیشه نگاهتان به بالا باشد و در مسائل معیشت شخصی، نگاهتان به پایین‌تر از خودتان. به‌ خاطر اینکه انسان به یأس و ناامیدی و طغیان و سرکشی نرسد و روحیه شکرگزاری را از دست ندهد. وقتی که می‌سنجیم، می‌بینیم جوامع دیگر از نظر اخلاقی، از ما جلوترند و در این جهت بسیار نقص داریم و باید جبران کنیم.
مهمترین نقاط مثبت و منفی اخلاقی جامعه ما در چه عناوینی خلاصه می‌شود؟
ما مردمی با زمینه‌هایی از اصول مثبت اخلاقی هستیم؛ مثلاً مهربانی در جامعه ما یک اصل مشهور و پذیرفته شده است و در موقعیت‌های خاص به آن عمل می‌شود. شاخص‌هایی که در دوران دفاع مقدس داشتیم، نشانة این ایثارگری و گذشت و مهربانی بود و حتی کسانی که نمی‌توانستند به جبهه بروند، در سایر زمینه‌ها همکاری می‌کردند. الان هم وقتی حادثه‌ای رخ می‌دهد و سیل و زلزله‌ یا حوادث غیرمترقبه‌ای پیش می‌آید، مردم حضور جدی دارند و شخصیت‌های هنرمند و ورزشی برای کمک پیشقدم می‌شوند. اینها زمینه‌هایی است که سطح اخلاقی جامعه را نشان می‌دهد که آمادگی این را دارد که در جهاتی گوی سبقت را از دیگران برباید. یا مراسم‌هایی که مردم در محرم، تاسوعا و عاشورا و در ماه مبارک و سایر مراسم مذهبی می‌گیرند و هزینه می‌‌کنند، غذا می‌پزند و میان مردم و نیازمندان توزیع می‌کنند، یا افطاری‌های سنگین می‌دهند، همچنین خیریه‌های فراوانی که داریم، همگی نشان از قوّت اخلاقی است. با اینکه در این سالها خود مردم در وضعیت رکود اقتصادی هستند، ولی باز می‌بینیم که خیریه‌ها و صندوق‌های قرض‌الحسنه فعالند و افراد نیکوکار در وصیت‌نامه‌ خود به این امور توصیه می‌کنند. همین امروز صبح، خانواده‌ای مرا دعوت کرده بود که چگونه «ثلث مال» پدر متوفی‌شان را به خیریه‌ها تقدیم کنند، خود افراد خانواده‌ هم علاوه بر ثلث، در نظرشان بود کمک کنند. اینها نقاط قوت است.
نقاط ضعف ما هم در مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مشخص است؛ مثلا ما در زمینه تعاملات اجتماعی به‌شدت ضعف داریم، مردمی هستیم که به‌سرعت واکنش‌های عصبی نشان می‌دهیم و تصمیمات عصبی می‌گیریم و نمی‌گذاریم مقداری خشممان فروکش کند، بعد تصمیم‌ بگیریم. ما در پوزش‌خواستن خیلی مشکل داریم و وقتی فهمیدیم اشتباه کردیم، حاضر نیستیم پا پیش بگذاریم و عذرخواهی کنیم؛ حداکثر کاری که می‌کنیم، این است که رها می‌کنیم، لازمه‌اش این است که دل طرف را به دست بیاوریم و عذرخواهی کنیم و رنجش را جبران کنیم، ولی این کار را نمی‌کنیم؛ مثلا اگر کسی به ماشین پارک‌شده زد، آیا حاضر است بایستد و صاحب آن ماشین را پیدا کند و شماره‌ای بگذارد که این خطا از من سر زده و این شماره من است، حاضرم خسارت بپردازم؟ نمی‌گویم نیست، حتماً هست و برای خود من هم پیش آمده که ماشینی زده و ایستاده و جبران کرده، ولی بسیار اندک است.
اگر فقط یک هفته ستون حوادث روزنامه‌ها را بخوانیم و آن را شاخص قرار دهیم، آنگاه به نقاط ضعف شدید اخلاقی و اجتماعی پی می‌بریم. ما افرادی را سراغ داریم که ساکن خارج از کشورند، ولی حاضرند مازاد نیاز زندگی‌شان را در ایران و برای امور خیریه و کمک به نیازمندان هزینه کنند و در ساخت مراکز درمانی، فرهنگی و تولیدی مشارکت جدی داشته باشند، اما ناسالم‌بودن فضا و ناهنجاری‌های اخلاقی و پیچ‌و‌خم‌های فراوان اداری، مانع از این حضور می‌شود. در اتریش مردی کاملا مذهبی و متعهد را دیدم که یک مرکز درمانی تأسیس کرده بود. او زمان جنگ اهل جبهه بود؛ گفتم: «با این زمینه‌های مذهبی، چرا در ایران این کار را نکردی؟» گفت: من می‌خواستم در ایران کار کنم و دستورش را هم از رئیس‌جمهور وقت (آقای هاشمی رفسنجانی) گرفتم، ولی اولین اداره‌ای که رفتم، رشوه خواست؛ در حالی که من واقعاً نیت خیر و خدمات‌رسانی داشتم و اهل رشوه‌دادن نبودم، همین باعث شد که اینجا بیایم. در اینجا من نه یک ریال رشوه دادم و نه کسی از من چیز اضافی خواست و نه مانعی برای این کار ایجاد کردند.
شاید بیش از ۹۰ درصد کسانی که در خارج از کشور امکانات فرهنگی، درمانی و اقتصادی ایجاد کرده‌اند، وقتی با مانعی در کشور مواجه شدند، به خارج رفتند. آنها می‌خواستند در کشورشان کار و تولید کنند؛ اما موانعی مجبورشان به مهاجرت کرد، یعنی تمایلات ایرانیان به خارج از کشور، اولیه و بالذّات نیست، بلکه ثانویه و بالعرض است. ما باید این زمینه‌ها را بشناسیم و آنها را رفع کنیم. پس نقاط قوّت فراوانی داریم که می‌توانیم با آنها کارها را شروع کنیم و ناامیدانه حرکت نکنیم، نقاط ضعف فراوانی هم داریم که باید ریشه‌هایش را بشناسیم و برطرف کنیم تا بتوانیم جامعه سالم و الگو ارائه کنیم.
با وجود سنت دینی بسیار غنی و فرهنگ ملی افتخارآمیز و استعدادهای سرشار، چرا به این وضعیت دچار شدیم؟ ریشه‌هایی که این وضعیت را ایجاد کرده، کدامند؟
اولا: بسیار مهم است عللی که ما را به اینجا رسانده، ریشه‌یابی کنیم و ثانیا: این علل را طبقه‌بندی کنیم و مهمترین آنها را بشناسیم. بعضی می‌گویند: «اصلا کاری نداشته باشیم که ریشه‌های ما چیست و چه مردمی بودیم و چه فرهنگی عمیقی داشتیم و ریشه این درخت کجا بوده، بلکه کافی است که بدانیم اکنون میوه‌های ما لک‌دار و کرم‌زده هستند و دارد می‌پوسد!» این نظر، درست نیست. بالاخره آن ریشه‌هاست که این میوه‌ها را می‌دهد و ما امروز به رخ دنیا می‌کشیم. این ریشه‌ها مهم هستند؛ ملتی که این ریشه‌ها را ندارد، به درخت بزک‌کردة مصنوعی می‌ماند که زیباست و اندکی هم برگ و بار دارد، اما ملتی که ریشه و عمق و فرهنگ چندهزار ساله و شخصیت‌های قابل عرضه برای مردم جهان دارد، باید به ریشه‌هایش توجه کند.
با داشتن آن ریشه‌ها، چرا به اینجا رسیدیم؟
نگذاشتند آن ریشه‌ها به بار بنشیند! سالی در منطقه فردوس مشهد، سرمای سختی به باغها زد و مردم مجبور شدند درختانشان را «کف‌بُر» کنند؛ یعنی درخت‌ها را از حدود یک وجب بالای خاک، بریدند. من از باغداران پرسیدم: «علت این کار چیست؟» گفتند: «این درخت‌ها هنوز ریشه‌هایشان سالم است و کف‌بُر کردن آنها باعث می‌شود که دوباره رشد کنند.» اکنون درخت فرهنگ و اجتماع ما کف‌بر شده و فعلا آن زیر است و بالا نیامده و در کنارش ریشه‌های دیگری بالا آمده است!
ریشة اول، مدیران جائر: شاید بتوانم بگویم مهمترین ریشه فاسدی که در این کشور رشد کرده، مدیران جائر، تندخو و بداخلاق و فاسد است که رشد کرده و به درخت پهناور و تناوری تبدیل شده و در خانه‌ همه ایرانی‌ها یک شاخه‌اش هست. می‌گویند در بهشت، درخت طوبی هست که ریشه‌اش در خانه پیامبر و امیرالمؤمنین است و یک شاخه از آن به خانة همة‌ مؤمنان رفته است. دقیقاً برعکسش اینجاست؛ یعنی اخلاق خانی، اخلاق شاهی، کدخدایی، زورگویی و زیاده‌خواهی در میان ماست. هر زمان که یک ایرانی به قدرت رسید، می‌بینیم که آن اخلاق زود در او رشد می‌کند. تا به قدرت نرسیده، آدم خوبی است، انسان خیلی شریف و مهربان و دوست‌داشتنی و فقیردوستی است، اما تا قدرت پیدا کرد، اخلاق و رفتارش عوض می‌شود!
امیرالمؤمنین فرمود: «النّاس بأمرائهم أشبه منهم بآبائهم: مشابهت مردم به امیران و حاکمان‌شان، بیشتر از مشابهت آنها به پدرانشان است. هیچ‌وقت در این کشور، حافظ و سعدی و مولوی حاکم نبوده‌اند، در تاریخ اسلام هم بعد از رسول خدا(ص) ما تنها چهار پنج سال حکومت علوی داشتیم. مهمترین ریشة بداخلاقی و تندخویی و دوری گرفتن از فضائل اخلاقی را باید در این بخش ببینیم.
امروز هم که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم مردم از مدیران خاطرات خوش‌اخلاقی اندکی دارند، نمی‌گوییم اصلا ندارند، در مقابل خاطرات ناسالم و ناخوش، خاطرات خوش آنها کمتر است. آن وقتی که مردم نامه به‌دست پیش فلان مسئول می‌روند، مهم است. امروز در همین شاخص‌های هنجاری دنیا، مردم نامه به دست پیش رئیس‌جمهور یا وزیر و وکیلشان نمی‌روند، بلکه شکلهای دیگری دارد.
آقای هادی غفاری برایم نقل می‌کرد: زمانی که نماینده مجلس بودم، همراه دو سه نفر از نمایندگان به یکی از کشورهای اروپایی رفتیم و ملاقاتی با یکی از مسئولان آنجا داشتیم. لحظه‌ای که داشتیم وارد جلسه می‌شدیم، اتفاقاً با مسئول آن کشور در یک زمان وارد شدیم؛ اما دم در ورودی، مردی با گوجه یا تخم‌مرغ گندیده به او حمله کرد و لباس این آقا آلوده شد و اوضاع به‌هم ریخت. آن آقا رفت و لباسش را عوض کرد و آمد، مدتی طول کشید و جلسه که به آرامش رسید، پرسید: «کسی که این کار را کرد، کجاست؟» گفتند: «دستگیرش کردیم.» گفت: «بیاورید»، آوردند، پرسید: «چرا این کار را کردی؟» گفت: «من چند روز است به فلان اداره می‌روم، اما کارم را راه نمی‌اندازند.» آن آقا گفت: «به من چه ربطی داشت؟» گفت: «این اداره زیرمجموعۀ شماست، پس ما به کی بگوییم؟» گفت: «راست می‌گوید، سریع زنگ بزنید رئیس آن اداره بیاید.» خیلی طول نکشید که رئیس آن اداره آمد (جلوی ما که نمایندگان کشور دیگری بودیم و برای مذاکره آمده بودیم، این اتفاقات می‌افتد) به آن آقا گفت: «ایشان می‌گوید یک هفته است به اداره شما می‌آید، اما کارش را راه نمی‌اندازید، چرا؟» رئیس آن اداره زبانش بند آمد، سپس به رئیس آن اداره گفت: «خم شو و پای این آقا را ببوس!» رئیس اداره خم شد و پای آن آقا را بوسید و گفت: «ایشان فردا می‌آید و کارش را راه بیندازید.» در اینجا بود که خود این آقا که تخم‌مرغ را زده بود، از این مسئول عذرخواهی کرد.
این یک نمونه رفتار حاکمان است. نمونه‌هایی را هم من خودم سراغ دارم که مستقیم دیده‌ام و یا افراد موثق برایم نقل کرده‌اند. دولت‌های پیشرفته، سیستم اجتماعی و حقوقی را به گونه‌ای طراحی کرده‌اند که اصلا مردم نیازی ندارند که مرتب برای گره‌گشایی از کار خود به مسئولان ارشد مراجعه بکنند؛ پرستار کارش را انجام می‌دهد و بیمار نیازی ندارد که رئیس بیمارستان را ببیند و بگوید پرستار و پزشک و مسئول آزمایشگاه شما، کارش را درست انجام نمی‌دهد، اصلا نیازی به این نیست و لذا بسیاری از مردم آنجا اصلاً مسئولان بالاتر را نمی‌شناسند. شما از مردم اروپا و آمریکا بپرسید که: «آیا می‌دانید وزیر کشاورزی کیست؟» می‌گوید: نه من کاری ندارم. من در بخش کشاورزی که می‌روم، این کارشناس کارم را انجام می‌دهد. مأمور بیمه یک پایش به «حقوق» بند است و پای دیگرش به «اخلاق»، نمی‌توان گفت همه مسائل، حقوقی است و ربطی به اخلاق ندارد؛ آن کارمند به گونه‌ای تربیت شده که هر دو جنبه را می‌بیند.
ادامه دارد

نسخه مناسب چاپ