بینش و افکار ناسازگار با زمانه، معیار اصلی گزینشها در سطوح مختلف جامعه است و اساس انتصابها و گزینشها و واگذاری مسئولیتها، بر پایه همین معیار و در قالب تبعیض بین خودی و غیرخودی و استصواب، بنا نهاده شده است. و نهادهایی برای اجرای همین منظور تشکیل شدهاند که تخصص و توانائی و کاردانی را تحتالشعاع همین معیارهای غلط، قرار دادهاند. واضح است که جامعه متحول و پویایی را که جمعیت شهرنشین و سطح دانش و آگاهی مردماناش و تعداد زنان دارای تحصیلات عالیاش افزایش چشمگیری یافته است، نمیتوان با چنین بینش تحولنایافته و دستاندرکاران غیرمتخصص و بدون تجربههای علمی و کاردانی، به خوبی اداره کرد، که در این میان، آن بخش دیگر کانونهای آموزشی یعنی دانشگاهها و مدارس و موسسات عالی هم تحت تاثیر افکار و راهکارهای بخش پیشین، یعنی تصمیمسازانی که با علوم و دانش نوین مدیریت چندان آشنایی ندارند، با این حال چندان خوش به نظر نمیرسند. این بخش که باید مرکز علوم و فنون نوین و نقش کلیدی در مدیریت و ترقی و پیشرفت جامعه را دارا باشد، چه در تصمیمگیریها و چه در انتصابها نقش تابعی دارد و مورد بیمهری قرار میگیرد و از دخالتها و انتصابهای نادرست رنج میبرد، چون معیار، علم و تخصص نیست و بهای چندانی به علم و آموختههای علمی داده نمیشود. اینجاست که علمآموزی اهمیت و رسالت خود را از دست میدهد، زیرا مسئولیت سپاری معیار علم و دانش و تخصص و کاردانی و اندیشمندی نیست، مدارک و مدارج علمی جنبه تزئینی به خود میگیرد و خرید و فروش رساله و پژوهشنامهها بازار داغی مییابد و در نتیجه شخصیتهای علمی و اندیشمندان مستقل و نخبگان مورد بیمهریاند. به تدریج سطحینگری و ریاکاری، فساد و رانت و اختلاس، سیل مهاجرتها و بیکاری و ناهنجاریها، و گرانیها، ضعف علم و مدیریت علمی تخصصی جامعه را فرا میگیرد. شبپرههایی بازیگر میدان میشوند که اظهارنظرهایشان خالی از محتوا، ناسنجیده، توهینآمیز، مخرب و ویرانگر است. صاحبان افکار بسته و تحولنیافته و غیرعلمی نه مشکلات جامعه را درک میکنند و نه توانایی اداره جامعه را دارند. آنان مشکلات جامعه را تار موی بانوان میبینند، خواستها و اعتراضها را هرزگرایی بانوان و بیغیرتی مردان و توطئه دشمن مینامند و با فرافکنی و بهانهتراشی و افترا و توهین به منتقدان و معترضان، میخواهند ناتوانی خود را در اداره جامعه توجیه کنند. اظهارنظر و افکاری بیان میشود که قرنها با جامعه نوین ایران فاصله دارد که در نتیجه جامعه دچار چنان وضعیتی میشود که تملق و بله قربان گوئی و تمجید و مدیحهسرائی جای نقد و چالشگری را میگیرد و تمامی منتقدان و معترضان دشمن پنداشته میشوند و اگر چارهای برای تغییر این وضع اندیشیده نشود، خواه ناخواه ادامه این روند جامعه را به سوی مشکلات اقتصادی اجتماعی سوق میدهد.
جهانگیر ایزدپناه