پیدایش شعر فارسی و پختگی به ظاهر زودرس آن را نباید پدیدهای غیرعادی و غریب شمرد. در حقیقت زمینه این رشد و بلوغ در منابع و خاستگاههای آن فراهم آمده بود که حاصل آن در سرودههای شاعران عصر سامانی تبلور یافت. به قول بهار برای شعر عروضی فارسی دو آبشخور میتوان فرض کرد: یکی اشعار هشتهجایی قافیهدار( فهلویّات) که چه بسا منشأ دوبیتی و قطعه و غزل و مثنوی باشد؛ دیگری اشعار عربی که بیشتر در قصاید فارسی شاهد تأثیر آنها هستیم.
وی بنابراین مقدمه که اوزان متنوع شعر فارسی در عصر سامانیان از اوزان متداول شعر عربی بس دور بوده و فقط در دورههای بعد، از این تنوع کاسته شده و اوزان به بحور شعر عربی نزدیک گردیده، تا آنجا پیش میرود که شعر عروضی فارسی را در آغاز زاییدة اشعار هجایی محلی میداند و بر آن است که به تدریج به بحور عروضی عربی نزدیک شدهاست. بهار در شرح ، سه قسم شعر در ایران عصر ساسانی تشخیص میدهد: «سرود»، «چکامگ»، «ترانه» و میگوید:
سرود مختص ستایش ایزدان و شاهنشاه و مجالس رسمی بوده و با آهنگ موسیقی خوانده میشده است و اشاره میکند که: «در متون، از سرودهای باربد و سرودهای خسروانی سرودهای سیگانه به عدد ایام ماه که در الحان۳۶۵ گانه به عدد ایام سال خوانده میشدهاند یاد شده است. چکامه را فردوسی چند بار درباره اشعار غنایی در وصف کارهای نمایان پهلوانان و آفرین بزرگان از جمله در داستان بهرام گور و معاشقات او طی گردشهای محرمانه و سر زدن به خانه دهقانان و خواستگاری دوشیزگان حرم آنان۱ به کار برده است. ترانه در متون پهلوی نام برده نشده؛ اما در ادبیات عصر اسلامی بر دوبیتیها و رباعیات غنایی اطلاق شده است.»
بهار خوانده شدن رباعی به این نام را دلیل سابقه آن شمرده و قدیمترین نمونه آن را در قالب هشتهجایی هجویّة سهپارة یزید بن مفرّغ که در اواسط قرن هجری سروده شده،۲ وسه پارة دیگر در هجو اسدبن مسلم که در تاریخ طبری نقل شده۳ دانسته است. این نمونهها و شواهدی دیگر که در اشعار کِردی قوچانی به دست آمدهاند، سه پارة هشتهجایی قافیه دارند. در عصر اسلامی، اشعار هشتهجایی قافیهدار به زبان محلی در فهلویّات ادامه یافت که نمونههای آنها از جمله در تاریخ قم، تاریخ ابناسفندیار و مقدّمة مرزباننامه نقل شده است.
آنچه مسلم است، شعر هجایی و ضرب در زبانهای باستانی و میانه ایرانی سابقه دارد و از وجود آنها شواهدی و از خود آنها نمونههای متعددی در دست است از عصر مادها هیچ نوشتهای به زبانهای ایرانی برجای نمانده است؛ اما در نوشتههای مورّخان یونانی اشاراتی به داستانها و قصهها و اشعار این دوره شده است. آثِنئوس۴ مینویسد که خنیاگران با اوراد خود دلاوریهای کورش و جنگ او را با آستیاگِس۵ پیشگویی میکردند و به نقل از دینون۶ میافزاید که «در بزم آستیاگاس، خنیاگری پرآوازه به نام آنگارس۷ را فراخواندند تا داستانهای منظوم را به آواز بخواند.» گزنفون روایت میکند که: «ایرانیان در داستانها و سرودهای خود زیبایی و خصال نیکوی کوروش را میستایند.»
کتزیاس نیز از داستانهای حماسی و عاشقانه مادی یاد میکند. خارس میتلنی نیز داستان عشقی زاریادرس۸ و اِداتیس۹ را نقل میکند که به نظر مِری بویس،۱۰ اصل مادی دارد و با آیین پرستش ایزد عشق ـ احتمالاً اناهیتا ـ مربوط بوده و به صورت «داستان گشتاسب و کتایون» وارد حلقة داستانهای کیانی شده و در شاهنامه منعکس گشته است.
در عصر هخامنشیان، احتمالاً مجموعهای از روایات حماسی وجود داشته که نویسندگان یونانی در آثار خود از آنها بهرهجستهاند. به گزارش استرابو۱۱ معلمان فرزندان پارسی تعلیمات خود را با افسانههایی در شرح اعمال خدایان و مردان بزرگ مصور میساختند.
قدیمترین بخشا اوستا،گاهانـ گاه یا گاثه به معنی سرود کهنترین اثر ادبی برجای مانده از زبانهای ایرانی باستان، سروده زردشت است و آن شامل ۱۷ سروداست که در اوستای کنونی در «یسنها» درج شدهاند. شعرگاهانی از نظر ساختار به اشعار ودایی شباهت دارد. هر سرود دارای «بندهایی» است و هر بند ابیاتی با شعار هجای ثابت در بر دارد. «یَشتها» نیز سرودهایی هستند در ستایش خدایان کهن ایرانی، در هر یک از یشتها عبارت آغازین بیت اول هر کرده نمودار درون مایة آن یشت و خصایص اصلی ایزدی است که در آن ستایش میشود. از ویژگیهای ساختاری این سرودهاست: تکرار کلمات یا عبارت واحد در آغاز و پایان ابیات؛ تکرار یک نام مثلاً اناهیته (پاک، بیعیب) در حالات گوناگون صرفی؛ قرینهسازی در نقل روایات اساطیری و حماسی.
محتوای یشتهای دراز توصیف و ستایش یکی از ایزدان و یاری خواستن از اوست با ذکر اسطورهها و حوادثی که در آنها نقش داشته است. داستانهای مندرج در یشتها غالباً کوتاهاند و به اجمال نقل شدهاند یا به آنها اشاره شده است و میرساند که مخاطبان با آنها آشنا بودهاند. بسیاری از این داستانها، در روایتهای بعدی مانند متون پهلوی یا شاهنامه و منابع اسلامی آن، به تفصیل نقل شده است. نمونه آنها داستان آرش است که در «تیشتر یشت» تنها در تشبیهی به آن اشاره رفته و روایت کاملتر آن در متون پهلوی و فارسی آمده است.
در یشتها، از آنجا که باورهای ایرانیان پیش از ظهور زردشت در آن با معتقدات زردشتی در آمیخته، دو مضمون میتوان تمیز داد: یکی وصف اعمال ایزدان و پهلوانان و شاهان اساطیری به زبانی شاعرانه، دیگری نیایشهای دینی که رنگ زردشتی دارد. غالب اشعار در دسته اول از ابیات هشتهجایی و در دسته دوم از ابیات هفت و نههجایی تشکیل شدهاند.
در عصر اشکانی، ادبیات همانند دورههای پیش از آن، عمدتاً به صورت شفاهی و سینه به سینه نقل میشد. گروهی از قصه گویان و نقالان دوره گرد به نام «گوسانها» داستانهای ملی ایرانی را حفظ و به ساسانیان منتقل کردند. همین داستانها بودکه بعدها بخشی از منابع «خدای نامه» پهلوی شد و در «شاهنامه» فردوسی منعکس گردید. از میان داستانهای برجای مانده در ادبیات فارسی، منظومه عاشقانه «ویس و رامین» اصل پارتی دارد. بعضی از داستانهای شاهنامه از جمله داستان بیژن و منیژه احتمالا متعلق به عصر پارتیان است.
از کتیبههای ساسانی، بخش دوم کتیبه کرتیر، در سر مشهد حدود ۸۰ کیلومتری کازرون، در وصف معراج این موبد موبدان پرقدرت عصر ساسانی است که از مضامین تصویری و شاعرانه سرشار است.
آثار ادبی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی) که در سنت شفاهی حفظ میشد، در عصر اسلامی، با نشستن زبان فارسی به جای زبان پهلوی در مقام زبان مشترک ملی، نابود گشت. شعر هجایی یا ضربی پهلوی نیز که غالباً سینه به سینه نقل و با موسیقی خوانده میشد، به دست فراموشی سپرده شد. با این همه، آنچه از متون پهلوی به جا مانده برای آشنایی با اسطورههای باستانی و جهانبینی ایرانیان باستان منابع گرانبهایی شمرده میشوند.
از جمله این آثارند: ارداویرافنامه(ارداورازنامه)، زند وهمن یسن، جاماسبنامه (جاماسپنامگ)، درخت آسوری (درخت آسوریک)، یادگار زریران، خداینامه(خو تای نامگ)، اشعار مانوی، و منظومة مقفّای کوتاهی در حدود ۱۴ بیت که طیّ آن ظهور بهرام ورجاوند در پایان جهان پیشبینی شده است. مطالب این متون، هرچند در عصر اسلامی تألیف و تحریر شدهاند، به روزگاران کهن باز میگردد. برخی از آنها را شعر تشخیص دادهاند و در شماری دیگر از آنها مایهها و آثار تخیل شاعرانه نمودار است.
ارداورازنامه متنی است منثور، اما در آن عناصر تخیلی میتوان سراغ گرفت. این متن گزارش سفر روحانی ارداویراف است به جهان دیگر.
در زندوَهمنیسن حوادث جهان به مکاشفه پیشگویی شده است. اورمزد چهار دوره زمانی جهان را در رؤیا به زردشت نشان داد در چهار نماد زرین، سیمین، پولادین، و آهنین آمیخته با فلزات دیگر که به ترتیب مقارنند با پادشاهی گشتاسب و ظهور زردشت، اردشیر کیانی، خسرو انوشیروان، و فرمانروایی دیوان ژولیده موی خشمنژاد (پایان هزاره زردشت، هزاره دهم از دوره دوازده هزار ساله جهان). در آغاز فصل دوم آن، هفت دوره نام برده شده است: زرین، سیمین، رویین، برنجین، ارزیزین، پولادین و آهنین آمیخته، به ترتیب مقارن پادشاهی گشتاسب، اردشیر کیانی، اردشیر و شاپور دوم ساسانی، بلاش، بهرامگور، خسرو انوشیروان، و دیوان ژولیدة خشم نژاد. فصل چهارم به حوادث پایان هزارة زردشت و فصلهای هفتم و هشتم به حوادث هزاره هوشیدر(اوشیدر) یکی از موعدان زردشتی، و ظهور بهرام ورجاوند و پشوتن پسر گشتاسب اختصاص دارند. فصل نهم با سخنانی درباره اوشیدر و پشوتن آغاز میشود، سپس شرح حوادث هزارة اوشیدرماه ( آخرین هزاره) و رها شدن ضحّاک از بند و کشته شدن او به دست گرشاسب میآید و متن با ظهور سوشیانس پایان مییابد.
جاماسبنامه حاوی بخشی از پیشگوییهای جاماسب۱۲ وزیر و مشاور گشتاسب به نظر بنونیست۱۳ شعر است و اگر هم در صورت کنونیاش نثر باشد، اصل آن شعر بوده و زبان شاعرانه دارد.
درخت آسوری منظومهای است در مناظرة بُز و نخل که به زبان پارتی سروده شده و آنچه به دست است، به خطّّ کتابی پهلوی است. «بز» را نمایندة دین زردشتی و «نخل» را نمایندة دین آشوری و بابلی، که در آن آیین پرستش درخت جایگاه مهمّی داشته، دانستهاند. همچنین بز نماد جامعة دامداری و نخل نماد جامعة کشاورزی شمرده است. بَنوِنیست اساس وزن آن را هجایی تشخیص داده؛ اما هنینگ۱۴ وزن آن را مانند دیگر اشعار پارتی و پارسی میانه ضربی۱۵ دانسته است.
زبان شاعرانة متن ساده و بیپیرایه است. در آن، برگ نخل به برگ نی و از شیرینی به انگور، نرمی و سفیدی اندام دوشیزه به سینه و گردن بز، و بوی تنِ بز به گلِ گیتی تشبیه شده است. تعبیر معروف «مروارید پیش خوکان افکندن»، که در انجیل متّی آمده و ناصر خسرو نیز آن را در شعر خود به کار برده، همچنین تعبیر کنائیِ «چنگ زدن پیش شتر مست» در آن به کار رفته است. سیاههای از پوشیدنیها، خوردنیها، سازها، عطرها، زینافزار و جنگافزار، لوازم زندگی، اصطلاحات مربوط به نویسندگی و دینی نیز در آن درج شده است.
یادگار زریر: یگانه متن حماسی به جامانده از حماسههای به زبان پهلوی، سوای مندرجات خداینامه، که به ادبیات شفاهی تعلق داشتهاند و نام شماری از آنها در منابع عربی آمده است، رسالهای است کوتاه و در اصل به زبان پارتیِ ظاهراً منثور، و منظوم آن به صورت کنونی به زبان و خط پهلوی است؛ اما در خلال آن، واژهها و ترکیبات و ساختارهای زیان پارتی دیده میشود و تنها بازسازی شعریِ برخی از پارههای آن میسر است. در آن، از جنگ ایرانیان با خیونان سخن رفته و سوگ بستور بر سر تن بیجان پدر (زریر) از نمونههای زیبای ادبیات ایرانی شمرده شده است. مطلب این منظومه در مواردی با شرح جنگهای گشتاسب و ارجاسب، که دقیقی آن را به نظم درآورده، منطبق است.
خدای نامه، مهمترین اثر تاریخی و اساطیری عصر ساسانی، حاوی نام پادشاهان و گزارش آمیخته به افسانه و حوادث مربوط به سلسلههای ایرانی، در اصل به زبان پهلوی بوده که در دست نیست و محتویات اساسی آن را فقط از روی منابع عربی و فارسی میتوان معلوم ساخت. از آن جمله است: اسطورههای هندوایرانی و اقوام ایرانی که گهوارة آنها سرزمین شرقی ایرانی بزرگ بوده است. این روایات کیانی با روایات مربوط به شاهان و پهلوانان اشکانی (گیو، گودرز، میلاد، بیژن) و رقابت خاندانهای توس و گودرز در افسانههای کاووس در آمیخته است. افزون بر قدیمترین روایت حماسی ایران، یادگار زریر که از آن یاد شد، احتمال داده شده است بعضی از داستانهای شاهنامه چون داستان بیژن و منیژه، که در مآخذ دیگر دیده نمیشوند، اصلی اشکانی داشته باشند. همچنین برخی از اسطورههای ایرانی که در روایات ارمنی آمده، محتمل است از طریق اشکانیان به ارمنستان رفته باشد.
اشعار مانوی سرودهای دینی است که همراه با موسیقی در مناسک مذهبی خوانده میشد. این اشعار را به سه دستة سرودهای بلند؛ مدیحه (آفرین)های بلند؛ و سرودهای کوتاه تقسیم کردهاند. از سرودهای بلند، هر یک شامل چند هندام (اندام) چهار مجموعه در دست است: دو مجموعه به زبان پارسی میانه و دو مجموعه که قطعاتی از آنها به زبان سُغدی نیز موجود است. مدیحهها (پارسی میانه: afurisn، پارتی: afriwan سرودهایی خطاب به یکی از ایزدان مانوی یا خودمانیاند که از «یشتها» تقلید شدهاند و از هیچ یک از آنها متن کامل شناخته شده است.
سرودهای کوتاه که متن کامل بعضی از آنها به دست آمده است، در ستایش خدایان و ستایش و سوگ بزرگان است. برخی از آنها در مراسم روز دوشنبه روز مقدس مانویان یا در جشن سالانة آنان خوانده میشد و ابیاتی از آنها را جماعت شرکتکنندگان در نیایش تکرار میکردند. بسیاری از این سرودها ابجدیاند، یعنی حرف آغازی ابیات و به ندرت واژههای کلیدی، به ترتیب ابجدی مرتب گشته است. در اشعار ابجدی، غالباً پس از بیت اول یا دوم یا جای دیگر، بیتی خارج از ترتیب درج و گاه، پس از آخرین حرفْ (ت)، بیتی افزوده میشد.
هنینگ وزن اشعار مانوی و کلاً وزن شعر فارسی میانه و پارتی را ضربی یا تکیهای تشخیص داده است. از آخرین پژوهشها این نتیجه به دست آمده که در اشعار پارتی و به احتمال قوی، هم در اشعار پارسی میانه، هر بیت شامل دو مصراع است و در هر مصراع دو کلمه اصلی است و تکیة آنها بر روی هجای آخر است.
ادامه دارد
پینوشتها:
۱ـ در یکی از این بازدیدها، دهقان از دختر خود آرزو میخواهد چنگ بردارد و چامهای بنوازد و چامه در وصف زیبایی و دلاوری مهمان است.
۲ـ آبست و نبیدست و عصارات زبیب است و سمیّه رو سپیدست (سرودة۵۱ هجری منقول در اغانی، البیان و التبیین جاحظ، و تاریخ سیستان).
۳ـ از ختلان آمدیه…
۴- Atenaeus 5- Astyages 6- Dinon
7- Angares 8- Zariadres 9- Odatis
10- Boyce 11- Strabo
12ـ بخشی از این پیشگوییها در یادگار جاماسبی (ایادگاری جاماسپیگ) و هم در یادگار زریر آمده است.
۱۳- Benveniste 14- Henning 15- accentuel