دوره خدمت سربازی که در ادبیات رسمی، خدمت وظیفه عمومی نامیده میشود، در افواه عمومی به خدمت اجباری تغییر نام داده و همین تأکید بر پسوند اجباری، خود گویای دید عمومی به آن است.
قابل فهم است که اجبار حتی در مورد بهترین اعمال میتواند ذهنیتی منفی ایجاد کند، چه برسد به آن که پای تعهد طولانی دوساله در میان باشد. صدالبته این ذهنیت منفی با خاطرات تمامنشدنی همراه با احساس تفاخر در مورد دوره خدمت که هر مردی تا آخر عمر مشغول تعریف کردن آن است، تضاد دارد و به نوعی میتوان احساس عشق و نفرت از سربازی را در روح مرد ایرانی دید.
علیایحال، میتوان فهرستی بلندبالا از مزایا و معایب دوره خدمت سربازی تهیه کرد، مزایایی نظیر آموزش فنون مبارزه به مردان، آشنایی سربازان با ساختار دیوانی کشور، احتمال بالای شکلگیری زمینه برای انتخاب شغل بهتر، تمرین زندگی در شرایط غیرعادی، تجربه همزیستی با افراد دیگر و…. از معایب آن هم میتوان به سختیها و وارد آمدن فشار روحی بر برخی از سربازان و نیز اتلاف دوسال از زمان بهویژه برای تحصیلکردگان در آموزش عالی نام برد.
اما خدمت وظیفه عمومی یک کارکرد عمیق و کلان دارد که کمتر به آن توجه شده است. خدمت سربازی در سده اخیر، شکلدهنده، تحکیمکننده و ادامهدهنده روند تشکیل و قوام ملت و ملیت بوده است.
تشکیل ملیت و میهندوستی بنا به تعریف آکادمیک، با نوعی «آگاهی جمعی» نسبت به تعلق داشتن به یک جامعه شروع میشود که آن را «آگاهی ملی» خواندهاند. «آگاهی ملی» به نوبه خود شکلدهنده به احساس وفاداری و دلبستگی است نسبت به هر آنچه به یک ملت تعلق دارد. به عبارت سادهتر، «آگاهی ملی»، همه افراد یک ملت را نسبت به فرهنگ (شامل نژاد، زبان، سنتها، آداب و رسوم، ارزشهای اجتماعی و اخلاقی) جامعه وفادار میکند.
اینکه ما ریشه عقاید، آداب و رسوم، زبان و در مجموع ریشههای فرهنگی سرزمین خود را بشناسیم، اینکه گوشه و کنار کشور را از نزدیک ببینیم، در آنجا به طور موقت زندگی یا کار کنیم و با اهالی جایجای وطن از نزدیک آشنا شویم، نوعی شناخت و دلبستگی عمیق برایمان نسبت به ملت و میهن ایجاد میکند.
براساس یک تعریف دیگر، گستره سرزمینی و مرزها هستند که یک «ملت» را شکل میدهند و تاریخ و سرنوشت مشترک، تحکیمکننده روابط بین اعضای این ملت است. همچنین شکلگیری ملیت و در ادامه آن، میهندوستی به تصور خویشاوندی نسبت به اقوام دیگری بستگی دارد که در یک سرزمین زندگی میکنند؛ سرزمینی که تاریخ مشترک و طبیعتا خاطرات و تجربیات مشترکی دارد. این اشتراکات به تصور خویشاوندی و آن تصور، خود به تشدید احساس نزدیکی و قرابت دامن میزنند.
در مورد کشور ما، میهندوستی ریشه عمیقتری نسبت به دیگر کشورها دارد. ایرانیان از اولین جوامعی بودند که به مفهوم ملیت نزدیک شدند و در دوره ساسانی که قومیت و مذهب، عامل شکلگیری جوامع در دنیا بود، «ایران» به یک مفهوم سیاسی بدل شد. ساسانیان را میتوان پرچمدار میهندوستی در دوران باستان دانست. آنها برخلاف هخامنشیها و اشکانیها که بیش از یک مفهوم ملی، یک برداشت جهانی از موضوع «سرزمین» داشتند، مفهوم نوینی بهنام «ایرانشهر» را مرکز جهان بینی خود قرار دادند و بدین ترتیب بود که «ایران» که پیش از آن تنها با دین و فرهنگ تعریف میشد، از ساسانیان به بعد، به یک مفهوم سیاسی تبدیل شد؛ به مفهومی که قرنها بعد و در دنیای نو عمومیت یافت.
از خوب و بد خدمت وظیفه عمومی که بگذریم، سربازی رابطهای مستقیم با میهندوستی دارد، چرا که تقویتکننده آگاهی ملی و مفهوم انتزاعی میهن است. سرباز در طول مدت خدمت خود، هم بهطور عملی و هم به شکل نظری مفهوم میهن را میآموزد. این آموزش بهویژه برای سربازانی که احتمالا چندان از منطقه تولد خود دور نشدهاند، جدیتر است و شاید از این روست که هر مرد ایرانی به خدمترفته، از دیدی فراتر از همشهریهای خود به کشور و اتفاقات آن نگاه میکند.
در واقع آن «آگاهی ملی» نسبت به سرزمین و افراد و اقوام، در دوره سربازی بیشتر و بهتر از هر دورهای دیگر از زندگی میتواند شکل بگیرد، چرا که گرچه سرباز وظایف و مسئولیتهایی در پادگان دارد، اما مسئولیت اداره زندگی ندارد و در زمان خدمت، بهطور عرفی کسی از او انتظار زیادی ندارد. همین فراغت ذهنی در جایی دور از محل تولد، خواسته یا ناخواسته او را وادار به شناخت مناطق دیگری از میهن میکند، شاختی که شامل سرزمین، فرهنگ و به طور کلی میهن میشود.
رفت و آمدهای سربازان به گوشه و کنار کشور و تعمیم حس تعلق از یک نقطه کوچک متمرکز (محل تولد) به سرزمینی پهناور با اقلیمی بسیار متنوع، زمینهساز آگاهی ملی و به تبع آن میهندوستی است. شاید این میهندوستی، عمیقترین تأثیر مثبت دوره خدمت عمومی باشد که هم برای افراد و هم برای کشور نتایج فوقالعادهای خواهد داشت.
code