در مورد ماهیت این واقعیت غیرعینی و تأثیر آن بر ساختارهای فعلی اعم از ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، مباحث نظری زیادی در جریان است. برخی از نظریهپردازان رسانه معتقدند در آیندهای بسیار نزدیک، انتزاع رسانهای جای واقعیت عینی را خواهد گرفت و در نهایت آنچه رسانه بازتاب میدهد «واقعیت» خواهد بود و نه آنچه در عالم واقع اتفاق افتاده و نیز در رقابت بینرسانهای نیز واقعیتی که رسانه بزرگتر منتشر میکند، عینیتر خواهد بود! همین موضوع عاملی است که علمای علوم انسانی در مورد آن و گذر از مرز اخلاقیات هشدار بدهند.
از سویی بهتر است بدانیم رسانه مستقل، وجود خارجی ندارد، رسانه وابسته به قدرت است. آنچه تصور رسانه مستقل را ایجاد میکند، عدم وابستگی بسیاری از رسانههای اول در دنیا به حکومتهای کشور متبوع آنهاست. آنها به حکومتهای کشور خود وابسته نیستند، چرا که قدرت در دست حکومت نیست، بلکه اقتصاد و صاحبان آن متولی قدرت هستند.
در کشور ما و بسیاری از کشورهای درحال توسعه قدرت بهطور نسبی در دست حکومت است و از این رو رسانهها (به همان نسبت قدرت) بر اساس مصالح حکومتی فعالیت میکنند. تا اینجا هم موضوع چندان بغرنج نیست، چرا که به طور پیشفرض قرار است حکومت بر اساس مصلحت جمعی تصمیمگیری و فعالیت کند.
مصلحت، یکی از ارکان سیاستورزی ایرانی است که ریشه آن به باستان بازمیگردد. پردازش رسانهای واقعیت بر مبنا و معیار مصلحت، برای یک ایرانی موضوعی چندان غیراخلاقی نیست، چرا که در پیشزمینه ذهن خود، «دروغ مصلحتآمیز» را بهعنوان یک امر محترم شناخته است. اینجاست که تعریف از مصلحت اهمیت زیادی پیدا میکند.
برای مثال فرض کنید میزان گندم ذخیرهشده برای کشور بسیار اندک و به اندازه چند روز باشد. اگر این موضوع رسانهای شود، علاوه بر ایجاد اضطراب بزرگ در جامعه، هجوم زیادی برای خرید نان شکل میگیرد و در این میان ممکن است بسیاری از افراد جامعه گرسنه بمانند. پس مصلحت در این است که نهتنها چنین خبری منتشر نشود، بلکه در صورت نیاز اخباری مبنی بر ذخیره چندین ماهه گندم منتشر شود. این خبر غیرواقعی میتواند زمان لازم را برای تهیه گندم فراهم آورد تا جامعه بدون اینکه دچار تنش و اضطراب شود از این کمبود گذر کند.
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، رسانهای پرطمطراق و عریض و طویل است که امکانات فنی- مهندسی و داراییهای آن، آرزوی بسیاری از شبکههای تلویزیونی بینالمللی است. همانطور که اشاره شد این رسانه، رسانهای وابسته به حکومت است، چرا که بخش اعظم اقتصاد در ایران، حاکمیتی است.
این گزارهها بهطور مستقل هیچ مشکلی ندارند و کسی نمیتواند به وابستگی این سازمان به حکومت ایرادی وارد کند. آنچه در مورد صداوسیما حیرتانگیز است، میزان تأثیرگذاری است. به اذعان بسیاری از مسئولان کشور، در اتفاقات ناگوار اخیر در کشور، این غول بزرگ رسانهای، مغلوب یک شبکه تلویزیونی شده که شاید هزینههای سالانه آن کمتر از هزینه یک روز صداوسیما باشد.
علتهای باخت سازمان مذکور در رقابت با یک شبکه کوچک ـ و نه رقبای بزرگ بینالمللی ـ متعدد و متکثر است که برخی از آنها مستقیما مرتبط با خود صدا و سیما نیست. اما آنچه در مورد خود صداوسیما میتوان گفت، اول استفاده بیش از حد از پردازش غیرواقعی اخبار است. مثلا بارها شاهد بودیم درحالیکه بخش بزرگی از جامعه با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم میکند، رپرتاژهایی در این رسانه منتشر میشود که مردم را راضی نشان میدهد.
اما دومین موضوع جدیتر و عمیقتر است. مصلحت به عنوان یک رویکرد سیاسی کاملا ایرانی به تسامحی با واقعیت اشاره میکند که نفع عمومی دارد. به عبارت دیگر یک فرد وقتی رویکردی مصلحتآمیز دارد که خود ذینفع آن رویکرد نباشد. اگر واقعیت بر اساس منفعت شخصی یا گروهی قلب شده باشد، مصداق مصلحتاندیشی نیست. به نظر میرسد سیاستگذاران صداوسیما طی چندین دهه، به اصل و معنای «مصلحت» یا واقف نبودهاند یا به دلایلی آن را قربانی منفعت شخصی ـ گروهی کردهاند.
code