«داوود و جالوت و فلاخن» یا رسوبِ عُسرتِ اعصار
علیرضا پور امید
 

خون بس، خرابی بس، خداااااا کشتار بس

آتش، عطش‌ بس آه بس، آوار بس

لبخند، اعجاز محبّت، شعر، شور

شانه‌بسر، کفتر، بله کفتار بس

گندم، گیاه، آزادگی، پرواز، مهر

دارو، بله نارو پسِ دیوار بس

رگبرگ، گل، شبنم، تگرگ و ماهتاب

باران بله، رگپارگی، رگبار بس

بسیار جاری خون و خون و باز خون

نشخوار بس، دشنام بس، دشخوار بس

تلّ حبیب*، ای نانجیب، آسیب، ریب

انگور، سیب، انجیر آری دار بس

بادام و زیتون، پُرزخون … کوهِ صیون **

ننگ ارتفاعِ سرنگون، آزار بس

ای غزّه‌ هان، ای یوسفِ کنعان جان

گمگشته‌ای درگفتگو، گفتار بس

داوود!! جالوت و فلاخن، دست، سنگ

پرتاب کن، آوازهان، مزمار بس

جسمم، پراز خمپارة پیرار، پار

روحم … رسوبِ عُسرت اعصار!! بس

*تلّ حبیب: نام اصلی و عربی شهر که پس از اشغال و استقرار اسرائیل، به تل‌آویو (عبری) تبدیل شد!

** کوه صیون یا صهیون، کوهی پناه‌گاه داوود پیامبر که مستمسک صهونیستها قرار گرفت و با استفادة نابجا از تقدس آن در فرهنگ کلیمیان امروزه نماد تجاوز و زشتکاری‌ست!

نسخه مناسب چاپ