نگاهی به فیلم تصمیم جدایی محصول کشور کره جنوبی
بنیان وهم آلود عشق
منوچهر دین پرست
 

سینمای کره جنوبی در شرق آسیا جایگاه ویژه ای دارد. چرا که صنعت سینما در این کشور به شکل حرفه ای جا افتاده و کارگردان های موفقی را به عرصه فیلمسازی رسانده است.

یکی از این کارگردان ها «پارک چان ووک» است که تبدیل به یکی از مطرح‌ترین فیلمسازان معاصر سینمای کره جنوبی شده و توانسته نقش مهمی در شهرت امروزه صنعت فیلم و سریال این کشور در جهان داشته باشد .

چان ووک با فیلم جذاب و دیدنی «خدمتکار»درسال ۲۰۱۶ نام و آوازه ای یافت و اینک با فیلم «تصمیم جدایی» توانسته است ضمن حضور در جشنواره کن، جایزه بهترین کارگردانی را دریافت کند و نماینده سینمای کره جنوبی در مراسم اسکار شود.

فیلم تصمیم جدایی، فارغ از مضمون و موضوع جذابی که دارد، اثری است که توانسته میان ذهن و عین یا خیال و واقعیت، نوسان عجیبی برقرار سازد. او در طی این کشمکش، داستان فیلم را قرار داده؛ به طوری که با دیدن فیلم، بیشتر اسیر ساختار و قالب فیلم هستیم تا محتوای آن .

مهندسی جان ووک در این فیلم را باید خیلی جدی گرفت. او معنای فیلم را قربانی حرکت وضعی فیلم نکرده، بلکه توانسته دیالکتیکی از مفهوم را که شباهت بسیاری به فیلم ها نوآر دارد، برای مخاطبان ایجاد کند .

داستان دربارۀ بازپرسی زیرک است که تبحّر فراوانی در کار خود دارد تا این که با پرونده قتل مرد میانسالی مواجه می‌شود.

بازپرس برای حل پرونده به سراغ همسر مرد می‌رود و رفته رفته عاشق او می‌شود. عشقی که سرآغاز اتفاقات مختلف برای هر دوی

آنهاست .

فیلم عاشقانه- جنایی تصمیم جدایی، درعین پیچیدگی و معماگونه ای که دارد، توانسته در زیرلایه های مفهوم عشق، آن را از بستر اروتیک خارج کرده و در معنای سیالش قرار دهد تا مخاطب مرز عشق و جنایت را به سختی تشخیص دهد. این شیوه چان ووک

است .

او در فیلم خدمتکار هم به همین روش حرکت کرد تا در سکانس های پایانی، کلیت فیلم برای مخاطب آشکار شود. درفیلم تصمیم جدایی نیز همین اتفاق می افتد و کارگردان ضربه نهایی خود را در انتهای فیلم به تماشاگر می‌زند تا پازل عاشقانه و جنایی به انتهای مسیر

خود برسد .

مسیری که به درستی پایه ریزی می شود، روابط در آن شکل می گیرد و در نهایت ضربه نهایی اش را به مخاطب وارد می کند. عشقی را که از دل یک جنایت سر درمی آورد، قطعاً باید در انتهای کار فهمید؛ والّا داستان فیلم چنان لو می  رود که نمی توان آن را به دیده تایید نگریست .

در تصمیم جدایی، ما با دو شخصیت اصلی رو به رو هستیم که فارغ از وابستگی های اخلاقی و انسانی، گرفتار غرایز و احساسات خود

شده اند .

کارگردان چنان با ظرافت، احساس و عاطفه را در ساختار فیلم قرار می دهد که هرگونه داوری از سوی مخاطب، به سختی و دشواری صورت گیرد. مثلاً بازپرس با اینکه اعتماد به نفس بالایی دارد و دربرابر اتفاقات، خود را در لبه پرتگاه قرار نمی دهد، اما اغواگری زن چنانش فریفته که او را در مسیری خونین قرار می‌دهد. مسیری که قرار است حاصلش رنج و درد باشد و به یک تراژدی بزرگ ختم شود.

همین دوگانگی و تضادی که بین این دو جریان می یابد، خود نشان دهنده فریفتگی فیلم است. البته می توان به این نکته هم اشاره کرد که عشق سر برآورده از دل یک جنایت، جذابیت کم نظیری است.

چرا که اغلب فیلم های عاشقانه، از خانواده و محل کار و کافه و دانشگاه سر بر می آورند. اما این کارگردان کره ای توانسته از یک قتل خونین، درامی عاشقانه خلق کند که نشان دهنده نبوغ او نیز هست.

البته باید به یک نکته هم اعتراف کرد که کارگردان گویی دچار وسواسی بیمارگونه یا عاشقانه نسبت به سینماست .

او چنان پازل های فیلم را کنار هم می چیند که مخاطب در انتها با تصویری شفاف و بلورین از کل فیلم رو به رو شود. البته این را باید به حساب برگ برنده چان ووک قرار داد.

او با تمرکز ویژه ای که بر روی عواطف بازیگرانش دارد، باعث می شود تا با وجود قاتل بودن یا خیانت کار بودن شان، مخاطب حس همذات پنداری را نسبت به آنان از دست ندهد و آنان را عمیقاً درک کند.

آفرین !

code

نسخه مناسب چاپ