نگاهی به موضوع سینمای اعتراضی در ایران
روایت اعتراض بر روی پرده
سید رضا صائمی
 

انتقاد و اعتراض، همواره به مثابه بخشی از ماهیت و کارکرد امر هنری با سینما گره خورده، اما گاهی به واسطه یا در مواجهه با شرایط اجتماعی و بحرانی، شمایل و ساختار رادیکال تری به خود می گیرد. فیلمسازان بسیاری در تاریخ سینما بودند و هستند که با نمایش اعتراضات در آثار خود تلاش کردند تا در جهت بهبود جامعه خود و حتی جامعه جهانی گامی بردارند.

سینمایی که اعتراض به وضع موجود را به میانجی هنر به اعتراضی خلاقه تبدیل می کند. خلاقیتی که می  تواند اعتراض را به کنشی اثربخش و ماندگار تبدیل کند که فارغ از ارزش های زیبایی شناختی، از کارکرد تاریخی و اجتماعی هم برخوردار باشد.

تفاوت فیلم سیاسی و اعتراضی

البته سینما یا فیلم اعتراضی لزوماً سیاسی نیست و می  تواند هر موضوع و سوژۀ ملتهب که بحرانی پیرامون آن شکل گرفته را شامل شود. به عبارت دیگر، هنر اعتراض و هنر سیاسی را نباید یکی فرض کنیم. گرچه گاهی این دو مفهوم، همپوشانی و یگانگی پیدا می کنند. فیلم سیاسی ممکن است قصۀ یک رخداد یا چهره و شخصیتی سیاسی باشد. مثلاً فیلمی درباره هیتلر یا گورباچف. همچنین می  تواند یک برهۀ تاریخی از یک حکومت یا حزبی را روایت کند، اما لحنی اعتراضی نداشته باشد و صرفاً گزارشی تصویری یا دراماتیک از یک ابژه سیاسی باشد.

اما فیلم اعتراضی می تواند سوژه یا رخدادی سیاسی را دستمایۀ روایت خود قرار نداده باشد، ولی لحن و رویکردی انتقادی و اعتراضی نسبت به سوژه داشته باشد. در واقع، فیلم زبان و درونمایۀ اعتراضی داشته باشد. ژانر سیاسی تعریف مشخصی دارد. این ژانر به نوعی از فیلم گفته می‌شود که موضوعش سیاست است و شخصیت‌های فیلم، سیاستمداران هستند. ازسوی دیگر، هر فیلم اعتراضی لزوماً فیلم خوب یا واجد ارزش هنری نیست. ممکن است فیلم سوژه ای سیاسی داشته باشد، اما فاقد ارزش های زیبایی شناسی بوده و مخاطب از تماشای آن لذت نبرد.

تقدّم فرم بر مضمون اعتراض

نفس اعتراضی بودن یک فیلم سینمایی، به آن اعتبار نمی بخشد. مگر اینکه زبان اعتراض با بیان هنری و خلاقانه گره بخورد و ارزشی زیبایی شناختی پیدا کند. وگرنه به فیلمی شعاری و تصنعی تبدیل می  شود که تاریخ مصرف پیدا می کند و بعد از مدتی از یادها می  رود. برخی از این فیلم ها همان آثاری هستند که صرفاً مصرف جشنواره  ای دارند و فاقد اثرگذاری لازم بر مخاطب عام و افکار عمومی بوده و درنهایت می توانند پرستیژی روشنفکرانه برای فیلمساز به ارمغان بیاورند.

همین ویژگی ها و شرایط است که ضرورت تقدم ارزش های هنری و خلاقیت فرمی نسبت به مضمون و سوژه فیلم را ایجاب می کند. به این معنا که اعتراضی بودن یک فیلم، به خودی خود و فی نفسه، یک ارزش نیست. حتی اگر سوژه اعتراض به دلیل اجتماعی و فرهنگی و تاریخی ارشمند باشند.

در واقع، این ارزش های هنری و زیبایی شناسی فیلم است که آن را ماندگار می کند و تاثیرگذاری اثر از حیث اعتراضی بودن هم از این امتیاز نشأت می گیرد. مثلاً فیلم هایی مانند: «گاو»، «قیصر» و«آرامش در حضور دیگران» یا«گوزن ها» و «رگبار»، درعین اینکه ازحیث سوژه و مضمون در ذیل سینمای اعتراضی قرار می گیرند، اما در نهایت این ارزش هنری و سینمایی آنهاست که موجب می شود تا هم در زمان خود و هم در زمانۀ بعد از خود، فیلمی اثرگذار باشند. بر این مبنا شاید بتوان گفت که اساساً موج نو سینمای ایران، به نوعی مصداق سینمای اعتراضی هم محسوب می شود. به این دلیل که اغلب این فیلم ها با انتقاد یا اعتراض نسبت به یک مسأله اجتماعی و سیاسی، قصه خود را روایت می کنند؛ اما ماندگاری انها در حافظۀ سینمایی و اساساً تاریخ سینما، نه از سوژه که از پرداخت هنری سوژه آمده است.

«احمد طالبی نژاد» منتقد سینما،مثال خوبی دربارۀ فهم این موضوع و تمایز فیلم اعتراضی اصیل با نمونه های جعلی اش می زند. او می گوید:« امیرنادری به خصوص در فیلم«تنگنا»، با موضوع عدالت و بی‌عدالتی و بحث طبقاتی وارد سینمای معترض می‌شود. ممکن است در «گنج قارون» هم مسالۀ طبقاتی را دیده باشید، اما این موضوع با رویکرد شبه ‌ملودراماتیک، اشارۀ سرسری و سطحی به مساله طبقاتی می‌کند. اما در فیلم «تنگنا»ی امیر نادری و «تنگسیر»او اساساً فیلمساز شرایط طبقاتی حاکم بر جامعه را تحلیل می‌کند و این طبقاتی شدن جامعه که به‌شدت در دهه چهل و پنجاه رواج داشت، یکی از نشانه‌هایی می‌شود که فیلمسازان و هنرمندان معترض به سمت آن می‌روند و در جامعه تبیین می‌کنند.»

آنچه باید به سخن طالبی نژاد در تعریف درست سینمای اعتراضی اضافه کرد، پیوند آن با دو مؤلفه است: یکی تفکر و اندیشه و دیگری فرمی زیبایی شناسانه. در واقع، فیلم اعتراضی حرفه ای به اندازه ای که به مضمون اعتراضی و نقد خود وفادار است، باید به ساختار و فرم و بیان هنرمندانه هم وفادار باشد و زیبایی شناسی را قربانی ارزش و جایگاه مضمون نکند. نمونۀ موفق از یک سینمای اعتراضی را می توان در سینمای بیضایی جستجو کرد. مثلاً فیلم «سگ کشی» او هم یک فیلم اعتراضی نسبت به فساد اقتصادی و مافیایی است که درعین حال از حیث سینمایی و ارزش های هنری هم فیلم معتبری است؛ یا «مرگ یزگرد» او که نخستین فیلمش بعد از انقلاب است. فیلم اعتراضی است علیه تهاجمی که در تاریخ به ایران می‌شود، که اعتبار آن نه صرفاً به خاطر سوژه که در کارگردانی و روایت هنرمندانه آن است.

اعتراض و فیلم های اجتماعی

از سوی دیگر، آنچه فیلم های اجتماعی می گویند، اغلب لحن و رویکردی انتقادی و اعتراضی دارند. گرچه نمی توان انها را ژانر اجتماعی دانست. بر این اساس، بسیاری از فیلم های اجتماعی که به ویژه در دهه ۹۰ درسینمای ایران ساخته شده را فارغ از سطح کیفی یا ارزش هنری آنها می توان فیلم های اعتراضی دانست. فیلم هایی که لزوماً اعتراض آن به قلمرو سیاست محدود نمی شود و حتی ممکن است اعتراض به یک آموزه غلط اخلاقی یا سنت و آیین اجتماعی یا مثلاً اعتراض به یک ماده قانونی باشد.

با این حال، به دلیل پایین بودن آستانه نقد پذیری نهادهای قدرت در جامعه ما، سینمای اعتراضی با ممیزی و سانسور بیشتری همراه شده وعقیم می ماند. سینمایی که به دلیل خط قرمزهای پررنگ متولیان سینمایی، نمی  تواند آینه جامعه باشد و واقعیت های گزنده را بازنمایی کند. سینمایی که اغلب متهم به سیاه نمایی شده و با حذف و توقیف همراه می  شود. حتی اگر خالق آن، کارگردانی مثل ابراهیم حاتمی کیا باشد که هنوز فیلم اعتراضی«گزارش یک جشن» او در توقیف است. این در حالی است که اگر سینمای اعتراضی و در یک ساحت کلان تر، هنر اعتراضی با نگاه خوشبیانه و دلسوزانه نگریسته شود، می  تواند به آگاهی، اصلاح و بهبود جامعه کمک کند و حتی به عاملی بازدرانده بحران ها تبدیل شود و از وقوع آسیب ها و فاجعه  های احتمالی جلوگیری کند. سینمای اعتراضی، پالایش ایجاد می کند نه تنش. از این حیث گزافه نیست که بگوییم سینمای اعتراضی نسبت به بحران های اجتماعی، کارکردی پیشگیرانه دارد. سینمایی که در جهت اعتلای جامعه، هنر را به خدمت می  گیرد. اعتلای سینمای ما به ویژه در شرایط بحرانی امروز، با تولید و خلق فیلم های اعتراضی ممکن می شود. باید به سینمای اعتراضی اعتماد کرد.

code

نسخه مناسب چاپ