جُنگی از جُستارها
دکتر میرجلال الدین کزازی - ۳۴
 

دستاوردهای نهانکاوی

دستاوردهای نهانکاوی و درونگرایی و ژرفاپژوهی این بار بسیار رازآمیزتر است و شگفتاورتر و خرد‌آشوب‌تر و درنایافتنی  تر از آنچه قهرمانان شمیده و دل رمیده رومانتیک، در خویشتن، می‌آزموده‌‌اند و می‌یافته‌اند. این روند ستیز با برونی‌های آشکار و گریز از آنها و سر سپردن به درونی‌های نهفته پیچاپیچ، همچنان، می‌پاید و به نمادگرایی می‌رسد و در پی آن، به ریختگرایی گزافه‌کارانه و بیمارگونه و بازی‌های موسناکانه با واژگان و با زبان. این ریختگرایی آشوبگرانه و در هم شکستن ساختارهای برونی را می‌توانیم دنباله و افزونه‌ای دیگرسویانه بر فراواقعگرایی بدانیم. این آشوبگران در هم ریز نیز، همچنان، با واقعیت در ستیزند و از آن می‌گریزند، لیک ناوردگاه و نمود جای این ستیز و گریز، این بار واژگان است و جهان زبان، نه نهاد و روان و نگاره‌ها و پیکره‌هایی که بی‌هیچ ساز و سامان و راه و روشی سنجیدنی و شناختی و دریافتنی، در آنها پدید می‌آید.

این گریز و ستیز همچنان پایدار مانده است و نمودهایی یافته است؛ آنچنان آشوبنده خرد و شکننده گمان و پریشنده روان که این بیم بزرگ و نگرانی ناب و دلواپسی دردآفرین را نهان و نهادِ هنردوستان و زیباپرستان برمی‌انگیزد که آنچه هنر می‌نامندش، به ویژه هنر سخنسرایی، راه به کجا خواهد برد و آینده و سرنوشت آن‌ چگونه خواهد بود. واپسین ارمغان و دستاوردِ این گرایشِ ستیزآمیز پدیده‌ای است که چندی پیش در اسپانیا پدید آمده است و من آن را فرامرزگرایی(۱) می‌نامم. پیروان این پسند و دیدگاه نوبرآنند که سروده می‌باید از هر هنجار و سامان و آیین‌‌زبانی پیراسته و بی‌بهره باشد تا بتوانند، به نابی و سرگی، آنچه را سراینده دریافته است و آزموده، باز نماید!

در پهنه‌ سخن شکرین و شیوای پارسی نیز، داستان، در دیگر گشت دبستان‌های ادبی همان است که در ادب اروپایی دیده می‌آید. اگر همچنان با نگاهی ژرفکاوانه و پدیدارشناختی و گوهرگرایانه، به سرگذشت سه دبستان ادبی در این سخن بنگریم و سرشت دیگرگونی را در آنها بررسیم و بپژوهیم، خواهیم دید که هر دبستان، بر پایه‌ی ویژگی‌های بنیادین و نهادین خویش که مرز جدایی و بازشناختگی آنها را از یکدیگر بر می‌نهد و نشان می‌زند، در سویمندی و ساختار، وارونه‌ دبستان دیگر است و ناساز با آن. من، از این پیش، در جستاری دیگر(۲)، سه دبستان خراسانی و عراقی و سپاهانی یا هندی را، بر بنیاد پیکره و پیام در آنها بررسیده‌ام و آشکار داشته‌ام که در دبستان خراسانی، چیرگی با پیکره است و سرنوشت هنری و زیباشناختی سروده را پیکره پایه می‌ریزد.

از همین روست که سروده‌های خراسانی که برترین و رواترین کالبدهای سخنسرایی در آن چامه است و دوگانه (=مثنوی)، از سویی، در استواری و شکوه، به کوه می‌مانند و از دیگر سوی، در روشنی و روانی، به رود. بیت ها، در سروده‌های خراسانی، از دیدِ آوایی و واژگانی، آنچنان سخت و ستوار با هم پیوند گرفته‌اند و در یکدیگر تنگ در تنیده‌اند که در بافت، پیکره‌ای یکپاره و پولادین توانسته‌اند یافت، به گونه‌ای که به دشواری می‌توان واژه‌ای هم معنی را در بیت به جای واژه‌ای دیگر نهاد، بی‌آنکه بافتار سخته و ستوار آوایی در آن بپریشد و آسیب ببینند؛ بیت زیر از شاهنامه. این بیت را رستم در پاسخ پهلوانی همآورد و خویشتن‌ستای ولاقرن که از او نامش را پرسیده است، بر زبان می‌آورد؛ نامی که در منش و آیین پهلوانی، برترین آسیب جای جنگاور راستین بآیین است.

۱٫Ultraism

2. جستار «داستان دل» در کتاب آب و آیینه، نوشته‌ی نگارنده، انتشارات آیدین، ۱۳۸۵٫

code

نسخه مناسب چاپ