جامعه، حاصل جنس روابط و نوع تعاملات میان مردم با مردم و مردم با حکومت و حکومت با مردم است. به نظر میرسد دولت حاضر، عمق و اهمیت معنای را درک میکند و برای همین تا حد امکان تلاش دارد از به کار بردن گفتارها و انجام دادن رفتارهایی که چه در فضای داخلی و چه در فضای بینالمللی ممکن است به تنش و التهاب و نگرانی ـ چه در سطح جامعه و چه در سطح بینالمللی ـ دامن بزند، آگاهانه پرهیز میکند و این حرکت سلبی، عجالتاً بهتر از هر نوع حرکت ایجابی میتواند برای ایجاد و ثبات جامعه مفید باشد. هر چند افراد و جریانهایی در خارج از حیطه و حدود دولت، کماکان به این گفتارهای التهابزا و کنشهای تنشزا ادامه میدهند و این امر، لامحاله میتواند بخشی از تلاشهای آگاهانه دولت را ، خنثی یا کم اثر کند.
وقتی سخن از جامعه میشود، ممکن است برخی به اشتباه گمان کنند، این نوع امنیت میتواند در اثر تلاطمات شدید و توفانهای عظیم امنیتی و سیاسی و نظامی، به هم بریزد و لاجرم برای کنترل آنها، نیرویی عظیم و قاهر لازم است، اما قصه با این فرضیه تفاوتی عظیم دارد. گاهی شیوع یک بیماری مهارپذیر نظیر آنفلوانزا میتواند جامعه را مختل کند، غبار و آلودگی هوا، بیم کمبود آب در تابستان یا کمبود گاز در زمستان نیز میتواند جامعه را بواقع آسیبناک کند.
در واقع بر خلاف عوامل مختل کننده امنیت فیزیکی که بسیار محدود و کنترلپذیر است، عوامل مختل کننده جامعه حد و حدود ندارد. تصور کنید بیم از تداوم افزایش قیمتها، نیافتن شغل و درآمد یا از دست دادن شغل، بیم از آینده فرزند، بیم از آلودگی غذا یا آب، بیم از محیط زیست، بیم از محیط زیست اجتماعی فرزندان و بیم از وضع تحصیلی و سلامت جسمی و روحی و آینده و ازدواج و سعادت و سلامت و همه اینها، بخشی از عوامل اثرگذار بر جامعه است.
فضای اقتصادی و احتمال ورشکستگی فعالان اقتصادی یا ضرر و زیان کلان، فضای سیاسی و امکان ناملایمات، فضای فرهنگی و اجتماعی و احتمال نزول فرهنگی و انحطاط فکری و مجموعه رخدادهای قابل پیشبینی و حتی غیر قابل پیشبینی میتواند بر جامعه اثراتی ژرف بگذارد.
یکی دیگر از حوزههایی که میتواند بر جامعه تأثیربگذارد، نوع روابط دولتها با مردم و کنشهای حکومتگران است. بهطور مثال اگر مردم گمان کنند که بخشی از حکومت به آنها راست نمیگوید، علاوهبر اعتماد، شان نیز آسیب میبیند. این اتفاق طی سالیان گذشته در مورد وعدههایی که دولتها دادند و عملی نکردند، کاملاً عیان و پرشمار بود. وقتی کسی یا گروهی یا مردمی روی وعدههای کنترل تورم، ایجاد درآمد، اعطای مسکن و ایجاد شغل حساب میکنند و زندگی و آینده و امیدشان را برآن مبنا میبندند و بعد هم هیچ یک از آنها یا اغلب آنها محقق نمیشود، دیگر نمیتوانند روی حرف دیگری و وعده دیگری حساب کنند و شان مضمحل میشود. اگر چه عمده عوامل آسیب زننده جامعه، اقتصادی است، اما البته همه آنها هم اقتصادی نیست. فرض کنید مردمی که برای تهیه غذا هر روز سبزی و صیفی میخرند و بالاخره نفهمیدند که اینها تا چه حد آلوده و تا چه حد پاکیزه است و بالاخره سرطانزا هست یا نه، سرب و نیترات دارد یا ندارد، شان آسیب میبیند، یا وقتی قرار بود درباره میزان نیترات آب تهران و فلزات سنگین موجود در غذاها یا سرطانزا بودن پارازیتها و بنزینها و اخیراً هم لبنیات(!) خبررسانی شود و نشد، جامعه به خطر میافتد که افتاد.
یادمان هست رئیس دولت قبل از زمان تبلیغات انتخاباتی قول داد اسامی مافیای نفت و بقیه مافیاها را رو کند تا مردم برقرار شود و بدانند که دیگر کسی به سرمایههای ملیشان دستاندازی نمیکند، اما الان فهرست بلندبالاتری از دستاندازی به سرمایههای دیگر درآمده است که باز اسم و رسم روشن ندارد و معلوم شد در دوران ایشان این قصه طول و عرض وسیعتری گرفت تا جایی که بیش از ۲ میلیارد دلار پول نفت مستقیماً در حساب شخصی یک نفر رفت که رفت …
اما داستان فقط نفت نیست. وزیری آمد و اعلام کرد که بیش از ۳ هزار فرصت تحصیل با پول دولت به اهلش داده نشده بلکه به نااهل داده شده و قرار بود مردم محرم باشند و در جریان اسامی و نسبت آنها با برخی آقایان قرار بگیرند که نگرفتند و ناگهان توفانی به پا خاست و وزیر را به خاطر التهاب آفرینی در دانشگاه ـ در شرایطی که دانشگاه در آرامترین دوران تاریخی خود بود ـ به زیرکشید و برکنار کرد.
وزیری گفت: در لبنیات روغن پالم میریزند و قرار بود اسامی شرکتهای متخلف که ظاهراً ۴۱ شرکت هم هستند را اعلام کند تا هم آنها متنبه شوند و هم مردم محصولاتشان را نخرند، اما اعلام نشد که نشد…
وزیری آمد و گفت که ۵۰۰ نفر در کشور تسهیلات دهها میلیاردی گرفتهاند و عمده منابع بانکها در اختیارشان بوده و پول بانک را پس نمیدهند و ما اسامی بدهکاران کلان بانکی را اعلام میکنیم و آخر هم اعلام نکرد که نکرد تا به سرنوشت آن وزیر دیگر دچار نشود…
، دولت و مردم ندارد. هم آن وزیری که میخواهد فسادی را فاش کند ندارد و هم آن کارمندی که فاصله ارقام روی فیش حقوقش با اجاره بهایش روز به روز بیشتر میشود و هم آن پیرزن و پیرمردی که از ترس شکستگی استخوان و زخم بستر، جرأت نمیکند در پیادهروهای آبلهدار خیابانهای این شهر دو قدم راه برود؛ در شهری که مسئولانش اولویت کارشان را تفکیک جنسیتی تشخیص دادهاند…