یک دوره از تاریخ اسلامی، به دوره وحدت زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وسلم مربوط بود. بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مقداری بحث شیعه و سنی و اساسهای اختلاف شکل گرفت. این دوره، دوره دوم به شمار میآید. امام علی علیه السلام کوشید این وضعیت حادّ را کنترل کند و جامعه را در مسیر وحدت قرار دهد. دوره امام حسن علیه السلام به همین دوره ملحق است و امام حسن علیه السلام با نظرداشت منافع عمومی و مصالح جمعی مسلمین، وحدت را حفظ می کردند و صلح ایشان، اصولاً به دلیل حفظ این وحدت بود. در واقع تحلیل بعضی آن است که امام حسن علیه السلام وحدت اسلامی را مبنا قرار دادند و صلح را برای حفظ این وحدت اسلامی دنبال کردند و اگر صلح نمی کردند، ممکن بود که اختلافاتشان با معاویه، به سمت تفرقه افکنی مسلمانان کشیده شود. امام حسین علیه السلام هم به سمت مردمی رفتند که همه شیعه نبودند. پس ایشان، یک الگوی وحدت هستند؛ امّا خطر در نظر ایشان، چیز دیگری بود. میخواستند سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را در جامعه اسلامی حفظ کنند،همچنین امامان شیعه در دوره های بعد،همین مسیر را داشتند.
در ادامه ما الگوهای زیادی بین عالمان در این راستا داریم؛ مثل علامه حلّی، شیخ طوسی، شهید اول و شهید ثانی و… منتها اخباریها که آمدند، به خیلی از روابط ضربه زدند؛ از جمله، این همه تجربه پر از تعامل مذهبی و نمونههای شاخص پر ظرفیت را در تعامل شیعه و سنی از میان بردند و به اصول و تفکر شیعه ضربه زدند. از آن به بعد، شیعه، در این باره، راه امامان را کمتر پیروی کرد. البته وقتی اخباریون رفتند، دوباره، اصولیون آمدند و رفتهرفته روابط بهتر شد؛ ولی متأسفانه، پارهای از اختلافات باقی ماندند. اخیراً سیدجمال اسدآبادی آمد و وحدت اسلامی را با ادبیات قویتری وارد یک مرحله جدیدی کرد که بخشی از آن اختلافات ناشی از اخباریگری از بین رفت و ایشان حتی سنیها را به وحدت کشاند. در واقع دو کار انجام داد؛ یکی این که شیعه را متنبه کرد و در مسیر برگشت به زمان امامان و عالمان قرار داد و از طرفی، سنیها را هم به سمت وحدت کشاند؛ هنوز آن ادبیات پررنگ سیدجمال الدین باقی است. بعد، نوبت به دارالتقریب رسید و با حضور عالمانی، چون، آیت اللّه بروجردی رحمه الله و شیخ شلتوت شدت یافت. وحدت اسلامی، به یک پروژه، با ادبیات روشنتری، تحت عنوان تقریب تبدیل شد، بعد از انقلاب اسلامی ایران، تقریب، توسط امام و مقام معظم رهبری مراحلی را طی کرد و اکنون، مراحل متکاملتر خود را میگذراند و بسیاری از مراحل و ابعاد تقریب اسلامی، ابعاد نو و نهضت عظیمی یافتند که به مراتب مهمتر از نهضت سیدجمال الدین به شمار میآیند.
در این مدت که ما تقریب مذاهب را دنبال میکنیم؛ یک مسئله مهم، خطرساز به نظر میرسد؛ این که، هر دو طرف، بر این باور باشندکه اختلافات، آن قدر عمیقند که باید سرپوش بگذاریم؛ ولی این تصور غلط است. در کنار اختلافات نقاط اشتراک هم کم نیستند. در حقیقت، این اختلافات، جنبه علمی دارند؛ از طرح اختلافات علمی نباید بهراسیم. ما میتوانیم، تمرین کنیم، ادبیات مناسبی را پیدا کنیم و بر اشتراکات اهتمام ورزیم. از این رو پیشنهاد میکنم که برای مباحث علمی، فصل جدیدی باز کنیم و به آن، فضای زندهتری را اختصاص دهیم؛ این ملاحظات در اندیشه تقریبی افرادی چون حجت الاسلام دکتر عبدالکریم بیآزار شیرازی به چشم میخورد.
یکی از آسیبهای دیگر این است که اهداف تقریب مذاهب اسلامی، ترسیم نشدهاند؛ امور حاشیهای و روابط تصنّعی، آسیبهای بزرگیاند که باید تصحیح گردند. ما باید اهداف را تبیین کرده و تقریب را یک پروژه کلان فعال به حساب بیاوریم وسّوم این که برخی آسیبها، به دلیل نداشتن استراتژی تقریب ایجاد گشتهاند. تقریب، استراتژی می خواهد؛ چون با تمام حوزههای فکری ارتباط دارد. رفتارها، تاریخ، منافع، منابع، کتابهای دشمنان کنونی همه، به نحوی میتوانند، پروژه تقریب را تضعیف یا تقویت کنند. ما حقیقتاً باید سعی کنیم، برای تقریب، یک استراتژی فعال طراحی کنیم و روی آن هم پافشاری نماییم. خطر تقریب منزوی، از نبود تقریب بیشتر است. باید تقریب فعال شود. آسیبهایی که متوجه تقریبند، گاهی نیز از تقریبهای ناقص ناشی می شوند.
هم چنین باید کوشید یک خیزش آزاد مردمی– مؤسسهاى در جهان اسلام در زمینه تقریب ایجاد شود و حوزه و دانشگاه باید به این اهتمام خود را متوجه کند که گروههای جوشیده از فضای بزرگ امت اگر به صحنه بیایند و با رنگ و لعاب مردمیتر و غیر دولتیتر عمل کنند، تأثیرات عمیقتر تقریبی با کارویژههای جدیتری ایجاد میشود. نهادهایی مانند حوزه و دانشگاه یا هر نهاد مردمی اگر به عرصه تقریب بیایند، چون از موانع، رهاتر هستند و چهره طبیعیتر و دانشیتری دارند، بهتر میتوانند موجآفرین باشند. ما باید تجربه نهادگرایی تقریبی سیدجمال در زمینه وحدت امت را که مبتنی بر تقویت بنیانها و نهادهای اجتماعی در فضای امت بود، الگو قرار دهیم و بر نهادسازی در دل امت در زمینه تقریب پافشاری کنیم، در این صورت، مجمع تقریب، فعالتر، پرکارکردتر، حرکتآفرینتر و ستادیتر به صحنه میآید.
از منظر دکتر بیآزار شیرازی چند مسأله مانع وحدت مسلمانان است؛ مهمترین مسأله تلاش دشمنان خارجی مسلمانان است؛ یعنی استکبار جهانی و استعمار غربی از راههای مختلف از جمله تبلیغات تفرقهافکنانه و عقب نگه داشتن مسلمانان از منظر علمی و اقتصادی و فرهنگی و آموزشی تلاش میکنند، مسلمانان را از یکدیگر دور کنند. از این رو مسلمانان باید با چنگ زدن به ریسمان الهی و با اعتقادات مشترک و اعمال مشترکی که دارند، بین خود وحدت ایجاد کنند و اجازه ندهند دشمنان، تفرقه افکنی کنند. جهل و نادانی و تعصبهای کور و فتنهانگیزی که از راه تکفیر مسلمانان انجام میشود، انگیزههای سیاسی حکام منحرف و دستنشانده دشمنان اسلام، منافع تنگنظرانهای که بعضی از برخی از فرصتطلبان دارند و توهین به مقدسات و بیاحترامی به یکدیگر از جمله موانع وحدت است که باید آنها را از بین برد. اصول وحدت عبارت است از همکاری در موارد اتفاق و اشتراک میان مسلمانان، اجتناب از تکفیر و اتهام بدعتگذاری نسبت به همدیگر، عدم نکوهش نظریههای یکدیگر، برخورد احترامآمیز و منطبق با کرامت انسانی در گفتگوها، خودداری از توهین به مقدسات دیگران و آزادی انتخاب مذهب.
*عضو مجلس خبرگان و استاد حوزه و دانشگاه
code