مقدّمه :
«و اِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَریَمُ اِنَّ اللّهَ اصْطَفیکِ…»(آل عمرانر ۴۲)؛ و آنگاه که فرشتگان گفتند: اى مریم، خداوند تو را برگزید….
در قاموس کتاب مقدس آمده است که زنان پیغمبران را «نبیّه» مى گفتند(اشقیاى نبى، ۸: ۳) و بعضى زنان دیگر هم مثل مریم خواهر موسى و هارون (سفر خروج، ۱۵: ۲۰)، دبور (سفر داوران، ۵: ۱) حنّه مادر سموئیل (کتاب اول سموئیل نبى، ۲: ۱)حلده همسر شلّوم (کتاب پادشاهان، ۲۲: ۱۴)، حنّه دخت فنوئیل (کتاب لوقا، ۲: ۳۶) و دختران قیلیپس (کتاب اشعیاى نبى، ۲۱: ۹) نبوّت مى کردند.
جیمز هاکس مى نویسد:«مقصود از نبوّت اخبار از خدا و امور دینیه مخصوصاً خبر از آینده مى باشد. مثلاً هارونْ نبى خوانده شده است؛ زیرا که به واسطه فصاحت و نطّاقى اش، از جانب موسى خبر مى داد و تکلّم مى کرد(سفر خروج، ۷: ۱)، یا انبیاى عهد عتیق همواره از شریعت موسوى سخن مى راندند»(قاموس کتاب مقدس، ص ۸۷۳).
خاصه انبیاء در حضرت مریم و فاطمه
در تفسیر روح المعانى آلوسى بغدادى آمده است که بعضى به آیه «وَ اِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ اِنَّ اللّهَ اَصْطَفیکِ» براى نبوّت حضرت مریم (ع) استدلال کرده اند زیرا سخن گفتن فرشتگان با وى نبوّت را اقتضا مى کند. و شیخ تقى الدین السبکى در حلبیات و ابن السید قول به نبوّت حضرت مریم را ترجیح داده و خاطر نشان کرده اند که ذکر آن حضرت با انبیاء در سوره ى انبیاء قرینه ى قوى بر این مطلب است. آنگاه مى گویند بنابراین قول، باز هم فاطمه ى زهرا (س) از مریم (ع) بالاتر است، زیرا با پاره اى از روح وجود و سیّد کلّ موجود (فاطمة بضعة منّى) چیزى برابرى نمى کند «و این الثُّریّا من ید المتناول».
آلوسى مى افزاید:«پیغمبر (ص) مى دانست که فاطمه (س) بعد از وى چندان عمر قابل توجهى نخواهد داشت که بتوان دین را از وى اخذ کرد و اگر مى دانست که فاطمه (س) بعد از وى زنده مى ماند، چه بسا مى فرمود: (خُذُوا کُلَّ دینَکُمْ عَنِ الزَّهْراء» (تمام دین خود را از زهرا فراگیرید)» [آلوسى بغدادى: تفسیر روح المعانى، ج ۳، صص ۱۵۴- ۱۵۶٫] امام خمینى رضوان اللّه علیه در اینباره مى فرمایند:
«تمام هویّت هاى کمالى که در انسان و زن متصور است در فاطمه زهرا سلام اللَّه علیهاست؛ زنى که تمام خاصه هاى انبیاء در اوست؛ زنى که اگر مرد بود، نبّى بود؛ زنى که اگر مرد بود، به جاى رسول الله بود. تمام حیثیت زن و تمام شخصیت زن، معنویات، جلوه هاى ملکوتى، جلوه هاى الهى و جبروتى، جلوه هاى ملکى و ناسوتى همه در این موجود مجتمع است. صدّیقه ى= طاهره از مرتبه طبیعت شروع کرده است و حرکت کرده است. حرکت معنوى با قدرت الهى، با دست غیبى، با تربیت رسول الله (ص) مراحل را طى کرده تا رسیده است به مرتبه اى که دست همه از او کوتاه است.» [۲۶ر ۲ر ۵۸، به نقل از صحیفه نور، ج ۶، ص ۱۸۵]
فاطمه و مریم، نمونه قانتات
«…. و صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتین» [تحریمر ۱۲]؛ …. و مریم کلمات پروردگار خویش و کتاب هاى آسمانى او را با کمال ایمان تصدیق کرد و از قانتین بود.
قانتین و قانتات از مادّه ى قنوت است و قنوت از نظر راغب دوام طاعت توأم با خضوع معنى مى دهد [مفردات الفاظ القرآن الکریم، ص ۴۲۸] از نظر طبرسى قنوت به بر اساس آیه فوق دمیده شدن روح الهى در مریم دختر عمران پاداشى بود در برابر پاکدامنى و دوام اطاعت و نماز و دعا و سکوت وى (فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا) [تحریمر ۱۲] فاطمه ى زهرا (س) نیز آنچنان به خداى خود تعلق داشت و به درگاه او التجا مى کرد که پیامبر اکرم (ص) این دعا را به وى تعلیم دادند:
«یا حَىُّ یا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ اَسْتَغیث فَلا تَکِلْنى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَیْن وَ اَصْلِح لى شَأْنى کُلّه» [رجوع شود به جمع الجوامع، ج ۱، ص ۹۷۵؛ سفر الفردوس دیلمى، حدیث ۸۶۵۳؛ سیدة نساء اهل الجنة، فاطمة الزهراء، علامه محمد عبدالرؤف بن على بن زین العابدین المنادى، ریاض، مکتبة الساعى، ص ۶۸] اى زنده و اى پاینده، به رحمتت استغاثه مى کنم، پس مرا لحظه اى به خود وامگذار و تمام کارهایم را برایم اصلاح فرما. این روایت را بیهقى و ابن عدى و دیلمى نقل کرده اند.
فاطمه و مریم، نمونه صادقات
در میان بنى اسرائیل، حضرت مریم نمونه راستگویى و صداقت بود تا جایى که خداوند در حقش فرمود: و مادر عیسى زن راستگویى بود: «وَ اُمُّهُ صِدّیقَةٌ». [مائدهر ۷۵] در میان مسلمانان نیز فاطمه زهرا (س) آنچنان نمونه و الگوى صداقت و راستگویى بود که ملقّب به صدّیقه شد و اهل سنّت از عایشه روایت مى کنند که درباره فاطمه (س) اظهار داشت:
«راستگوتر از فاطمه جز پدرش نیافتم:ما رَأَیْتُ اَحَداً کانَ اَصْدَقُ لَهْجَةً مِنْ فاطِمَةِ اِلّا اَنْ یَکُونَ الَّذى و َلَدَها». [المستدرک حاکم، ج ۳ صص ۱۶۰- ۱۶۱٫ این روایت را ذهبى روایت صحیح خوانده و با آن موافقت کرده است.]
پاره تن پیامبر در دوران تنگدستى همواره به فکر یتیمان، اسیران و مسکینان بود و وقتى پیامبر اکرم فدک را به او بخشیدند باز نیازمندان را از یاد نبرد و درآمد آن را جز اندکى همه را میان افراد کم درآمد تقسیم مى کرد.
نزول جبرئیل بر مریم و پاره تن پیامبر
«… فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا»[مریمر ۱۷- ۱۹] … و ما روح خویش را بدو فرستادیم که انسانى، به خلقت تمام بر او نمودار شد. گفت اگر پرهیزگارى، از تو به خداى رحمان پناه مى برم. گفت: من فرستاده پروردگار توأم که پسرى پاکیزه به تو عطا کنم.
یکى از امتیازات حضرت مریم بر سایر زنان باکمال این است که جبرئیل بر وى نازل شده است و از آنجا که جبرئیل فرشته ى مقرّب الهى فقط بر انبیاى اولوالعزم نازل مى شده، این امر خود نشان دهنده عظمت مقام آن حضرت است.
کلینى رازى نیز از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمودند: «فاطمه پس از پدرش هفتاد و پنج روز زنده ماند. اندوه سختى از مرگ پدرش بر دل او وارد شد. جبرئیل نزد او مى آمد و نسبت به پدرش سرسلامتى خوبى مى داد و او را خوشدل مى کرد و از حال و جاى پدرش گزارش مى داد و از آنچه درآینده براى ذرّیه اش پیش مى آید، به او خبر مى داد و على (ع) آنها را مى نوشت.
امام خمینى ــ رضوان اللَّه علیه ــ سند این روایت را معتبر دانسته، مى فرمایند:
«ظاهر روایت این است که در این هفتاد و پنج روز مراوده و رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاى عظام درباره کسى این طور وارد شده باشد و حضرت امیر (ع) که کاتب وحى رسول خدا بوده، آنها را نوشته است- و البته وحى به معناى آوردن احکام، با رفتن رسول اکرم (ص) تمام شد- اما مسئله آمدن جبرئیل براى کسى یک مسئله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل براى هرکس مى آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کسى که جبرئیل مى خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است. حتى درباره ائمّه هم من ندیده ام که وارد شده باشد. من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلى که براى حضرت زهرا ذکر کرده اند- با آن که آنها هم فضایل بزرگى است- بالاتر مى دانم.» [از سخنان امام خمینى در تاریخ ۱۱ر ۱۲ر ۶۴]
و چه راست است فرمودۀ پیامبر اکرم که:«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى» (فاطمه پاره اى از من است)؛ یعنى نه تنها پاره تن بلکه پاره روح و خصال پیامبر اکرم (ص) است. همچنان که حضرت مریم پاره اى از حضرت عیسى است و بر آنها جبرئیل نازل مى شود.
علامه آلوسى بغدادى راجع به برترى فاطمه ى زهرا (س) بر زنان عالم چنین مى نویسد:«بر اساس آنچه ابن جریر (طبرى) از فاطمه صلّى اللَّه تعالى على ابیها و علیها و سلّم نقل مى کند که گفت: پدرم رسول خدا صلى اللَّه تعالى علیه و سلّم فرمود: «اَنْتِ سَیِّدَةِ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اِلّا مَرْیَم الْبَتُول» (تو سرور و سیّده زنان اهل بهشتى مگر مریم بتول)، گفته شده که مراد از آیه «وَاصْطَفیکِ عَلى نِساءِ الْعالَمین» در مورد حضرت مریم (ع) زنان جهانیان آن روز خودش مى باشد و در نتیجه از آن، برترى حضرت مریم (ع) بر حضرت زهرا (رضى اللَّه تعالى عنها) برنمى آید.
تأیید این نظر، روایت ابن عباس از پیامبر (ص) است که فرمودند:«اَرْبَعُ نِسْوَةَ سادات عَالَمِهُنَّ: مَرْیَم بِنت عِمْران، اسیه بِنْت مُزاحِم و خَدیجَة بِنْت خُوَیْلد و فاطِمة بِنْت مُحَمَّد (ص) وَ اَفْضَلَهُنَّ عالَماً فاطِمَة».
چهار زن سیّده عالم خود بودند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص)، و برترین آنان از نظر جهانى فاطمه است. و به سند صحیح ولى مرسل روایت شده که:«مریم خَیْرُ نساءِ اَهْلِها» (مریم بهترین زنان عالم خود بود). و همین نظر ابوجعفر (امام باقر) رضى الله تعالى عنه و مشهور از ائمّه اهل بیت است. و آنچه که من به آن تمایل دارم این است که فاطمه بتول، افضل زنان پیشین و زنان بعد است؛ زیرا او پاره تن رسول خدا بود(بَضْعَةٌ مِنّى)؛ بلکه از جهات دیگر، و این منافاتى ندارد با روایاتى که زنان دیگر را بر او مقدّم داشته است. زیرا ممکن است منظور آنها برترى دیگران بر وى از پاره اى جهات باشد.
و حتى با وجود این که کسانى قائل به نبوّت حضرت مریم هستند، باز فاطمه زهرا ( س) افضل است، زیرا پاره تن روح وجود و سیّد کلّ موجود با هیچ چیز برابرى نمى کند (وَ اَیْنَ الثُّریّا مِنْ یَدِ المُتناوِلُ)» [تفسیر روح المعانى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ۱۴۰۵ ه، ج ۳، ص ۱۵۵٫]
را جع به شباهت هاى فراوان فاطمه زهرا (س) با پیامبر اکرم (ص) روایات زیادى وجود دارد که مى توان به آنها رجوع کرد [سنن ابى داود، ک ۴۰، باب ۱۴۳؛ مسند احمد بن جنبل، ج ۳، صص ۱۶۴ و ۱۹۷]
مقایسه اى میان مریم و فاطمه
در میان زنان نمونه، شایسته ترین آنها حضرت مریم (ع) و حضرت فاطمه (س) بودند که نسبت این دو- همان طور که در جدول زیر از نظر مى گذرانید- همچون نسبت حضرت عیسى (ع) و حضرت محمد (ص) است:
شرافت خانوادگى:
حضرت مریم از خانواده عمران (اِبْنَتَ عِمْران) بود، اما حضرت زهرا (س) دختر خاتم پیامبران محمد مصطفى (ص) بود.
کفیل و مربّى:
وَکَفَّلَها زَکَرِیّا؛ کفالت مریم را زکریا (ع) به عهده داشت.(آل عمرانر ۳۷): وَ کَفَّلَها رَسُول اللّه؛و کفالت زهرا را رسول اللّه عهده دار بود.(بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۴۸)
صدّیقه:
قرآن، مریم مادر عیسى (ع) را صدیقه خوانده: وَ اُمُّهُ صِدّیقَةٌ.(مائدهر ۷۵): همچنین صدیق لقب فاطمه (س) است و اهل سنّت و مجلسى از عایشه نقل مى کنند که گفت: کسى را راستگوتر از فاطمه ندیدم جز پدرش.(المستدرک حاکم، ج ۳ ص ۱۶۰ و بحارالانوار ج ۴، ص ۵۳)
علم و دانش:
قرآن مریم را تصدیق کننده کتاب هاى آسمانى معرفى مى کند (وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها) و لازمه این تصدیق دانستن آنهاست.(تحریمر ۱۲). امام باقر (ع) در وجه تسمیه جدّه اش به فاطمه مى فرماید: «و اللّه لقد فطمها بالعلم»؛به خدا با علم از شیر گرفته شد. یعنى از کودکى عالم به علوم ربّانى بود و با حضرت على (ع) تبادل افکار و معارف داشتند. [علل الشرایع صدوق، ص ۱۷۹]
پارسایى:
حضرت مریم، «بتول» بود؛ یعنى بریده از دنیا و پیوسته به خدا. فاطمه زهرا (س) نیز ملقّب به بتول بود(و همیشه از عادات ماهانه و آلودگی هاى دنیا پاک بود). [رجوع شود به تاریخ کبیر ابن عساکر، ج ۱، ص ۳۹۱ و تاریخ بغداد حافظ ابوبکر شافعى، ج ۱۳، ص ۳۳۱ و ینابیع المودّه قندوزى، ص ۲۶۰] و به خدا پیوسته بود.(کشاف زمخشرى، ج ۱، ص ۳۵۵)
پاکدامنى:
حضرت مریم بر اثر پاکدامنى، خداوند از روح خود در وى بدمید: وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتى اَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیها مِنْ رُوحِنا.(تحریمر ۱۱). اهل سنّت از ابن مسعود نقل مى کنند که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: فاطمه دامان خود را از آلودگى پاک نگاه داشت و خداوند آتش را در ذرّیه اش حرام گرداند: «انّ فاطمة احصنت فرجها و انّ اللّه ادخلها باحصان فرجها و ذرّیّتها الجنّة» [ابن عربى سنّى ،متوفاى ۵۶۰]
در الفتوحات المکیه، فاطمه (س) و سایر اهل بیت را مطهر و معصوم به نص مى داند و از پیغمبر نقل مى کند که در وجه تسمیه آن حضرت به فاطمه فرمودند: انّ اللّه قد فطمها و ذرّیّتها من النّار یوم القیامة؛ خداوند زهرا و ذرّیه اش را از آتش روز قیامت باز داشته است. (به نقل از کتاب الامام جعفر الصادق تألیف عبدالحلیم الجندى، چاپ قاهره، ۱۳۹۷ ه، ص ۷۲ ــ المستدرک الحاکم، ج ۱، ص ۱۵۲ حدیث صحیح)
با اندکی تلخیص
code