حضرت زهرا و احقاق حق وگذشت از حق
سیدمصطفی محقق داماد
 

1ـ جریان فدک واقعه‌ای است که با قطع نظر از حواشی آن، حسب مدارک معتبرتاریخی، اصل وقوع جریان مسلّم است. حسب روایت ناقلان آثار و راویان اخبار، قضیه از این قرار بوده که مزرعه‌ای در۱۶۰کیلومتری مدینه که در تصرّف کارگران و زارعین زهرای اطهر(ع) بوده، پس از رحلت رسول‌الله‌(ص) به دستور خلیفه اول تصرف شد و از دست ایشان خلع ید صورت گرفت.۱

۲ـ فاطمه‏ اطهر(ع) شخصاً برای احقاق حق به مسجد که محل اجتماعات شهر مدینه بود رفتند و رسماً رئیس وقت قدرت را به دادخواهی طلبیدند. او هم حاضر شد ومطالب بسیار مهمی از سوی زهرای اطهر مطرح شد و سرانجام برای حقانیت مدعای خویش، اقامه دلیل فرمود.۲

۳ـ این قضیه هرچند‏ از جهات مختلف قابل تأمل است، ولی از همه با لاتر، اصل قضیه می‌باشد که با سؤال بسیار واضحی روبروست. سؤال این است که راز اهتمام و دغدغه خاطرو پیگیری سرسختانه زهرای اطهر(ع) و همسرش علی(ع) نسبت به موضوع مزبور چه بوده است؟

چرا زهرای اطهر به‌رغم رنجوری، افسردگی و سوگواری در غم جانکاه رحلت پدرش، رسول‌الله(ص)، به چنین اقدامی مبادرت می‌کند؟ فاصله زمانی رفتن ایشان به مسجد و ایراد خطابه دفاعیه با زمان وفات آن حضرت بسیار کوتاه است و بنابراین نشان دهنده شرائط جسمانی بسیار سخت و غیر طبیعی ایشان است. این اقدام در چنین شرائط جسمانی ، جز برای مقصد و هدفی بسیار ارزشمند، توجیه دیگری ندارد.‏

۴ـ ساده انگاری است که‏ انگیزه‌های مادی، یعنی صرفاً بازپس گرفتن مالی از اموال دنیا را هدف و مقصود این اقدام دانست. چرا که هیچکس زندگانی زاهدانه علی و زهرا(ع) را نمی‌تواند منکر شود. حضرت مولا(ع) در نامه به عثمان بن حنیف، اشاره‌ای به زهد خود می‌کند و می‌فرماید:‏

‏«الا وان امامکم قد اکتفا من دنیاه بطمریه ومن طعمه بقرصیه……فوالله ماکنزت من دیاکم تبرا، ولاادخرت من غنائمکم وفرا ولا اعددت لبالی ثوبی طمرا ولا حزت من ارضها شبرا ولا اخذت منه الا کقوتِ اتانٍ دبرة ولهی فی عینی اوهی واهون من عفصة مقره»۳

ـ آگاه باشیدکه امام شما از دنیایش به دو پیراهن کهنه و به دو قرص نان اکتفا کرده است ….. به خدا سوگند که من نه شمش طلائی از دنیای شما اندوخته ام ونه از غنیمت‌های آن ثروتی فراورده ساخته‌ام و نه برای این پیراهن کهنه‌ام، تن پوش دیگری فراهم کرده‌ام. وانگهی، حسب نقل منابع معتبر، مزرعه فدک که به صلح اهل خیبر، نصف نخیل آن تقدیم رسول‌الله(ص) شده بود۴ با نزول آیه شریفه «وات ذاالقربی» حقة آن حضرت به زهرای اطهر بخشیده بودند و به نظر می‌رسد که در زمان رسول خدا مدت‌ها در ید فاطمه بوده و منافع آن به ایشان واصل می‌شده، ولی هرگز در زندگی زاهدانه خانه علی(ع) تغییری دیده نشده است. آنان به گزارش ابن عباس در قضیه نزول سوره هل اتی۵ در پاسخ درخواست مسکین و یتیم و اسیر، نان مورد نیاز خود را به آنان دادند. علامه طباطبائی جمله «علی حبّه» را چنین تفسیر کرده‌‌اند: «و المراد بحبه توقان النفس إلیه لشدة الحاجة، و یؤید هذا المعنى قوله تعالى»: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» : آل عمران: ۹۲٫» و منظور از «حب طعام»، اشتیاق و اشتهاى زیاد به طعام است، به خاطر شدت احتیاج به آن. مؤید این معنا آیه شریفه‏ «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» است‏.۶ چگونه می تواند کسی که صاحب مزرعه فدک با درآمد خرمای بسیار قابل توجه است، برای نان شب چنین محتاج باشد، جز اینکه این خانواده هرگز نگاه شان به مال دنیا جز انفاق و ایثار، هدف دیگری نداشته‌اند. و به قول سعدی:‏

قرار بر کف آزادگان نگیرد مال

‏نه صبر دردل عاشق، نه آب در غربال۷

این خانواده از هرچه رنگ تعلق پذیرد آزادند. بنابراین، اگر در این شرائط حساس برای مال دنیا با رئیس قدرت مستقیماً درگیر می‌شوند، مقصد و مقصودی دیگر دارند و نه جلب مال و ثروت اندوزی. در همین نامه، خطاب به عثمان بن حنیف می‌نویسد: «بلی کانت فی ایدینا فدک من کل مااظلته السماء فشحت علیها نفوس قومٍ وسخت عنها نفوس قوم آخرین ، ومااصنع بفدک وغیر فدک وغیر فدک والنفس مظانها فی غدٍ جدث».۸

ــ آری، ما را از هرچه زیر این آسمان است، تنها فدکی بود که برخی برآن هم بخل ورزیدند و بدان چشم دوختند و برخی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند. مرا با فدک و غیر فدک چه کار، در حالی که فردا جایگاه این تن، حانة گور است. ‏

۵ ـ به نظر می‏ رسد که آنچه دغدغه زهرای اطهر وهمسرش علی‌(ع) را تشکیل می داده، امور زیر می‌تواند باشد:‏

الف ـ احترام به اصل مالکیت از رئوس برنامه های اسلامی است. پشتوانه مالکیت در زندگی اجتماعی مردم، پس از تشکیل مدینه، حمایت قدرت مرکزی است و نه قدرت های شخصی مالکین که در زمان قبل از تشکیل مدینه چنان بوده است. قبل از تشکیل مدینه، تنها حدود توان و قدرت اشخاص بود که می توانستند از اموال واعراض خود حمایت و محافظت کنند. لذا «غارت» و به دست آوردن ثروت از این رهگذر، گوئی امری طبیعی و شاید در روزگاری قانونی و مشروع بوده است. قوم مقتدرتر که می‌توانست، با فرستادن نیروهای خود به قوم ضعیف تر، اموال آنها را به غنیمت تصاحب می‌کرد، پیران آنان را می‌کشت و کودکان و زنان آنان برده می‌ساخت. اما از ویژگی‌های تشکیل مدینه آن بود که مالکیت اشخاص نه تنها تحت محافظت مالکان که تحت حمایت قدرت مرکزی مدینه قرار می‌گرفت. تجاوز ، سرقت و غصب و تصرّف عدوانی، گناه وجرم شناخته می‌شد وقدرت مرکزی، مرتکب را مجازات می کردو مال را به مال باخته برمی‌گرداند. ‏ اینک دغدغه زهرای اطهر (ع) این است که زمانی که هنوز صدای پدر بزرگوارش به گوش می رسد که با تشکیل مدنیت مدینه در خطبه حجة الوداع فرموده است: «فَإِنَّ دِمَاءَکُمْ وَ أَمْوَالَکُمْ عَلَیْکُمْ حَرَامٌ ……..أَلَا وَ مَنْ کَانَتْ عِنْدَهُ أَمَانَةٌ فَلْیُؤَدِّهَا إِلَى مَنِ ائْتَمَنَهُ عَلَیْهَا فَإِنَّهُ لَا یَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ لَا مَالُهُ إِلَّا بِطِیبَةِ نَفْسِهِ»؛۹ خون هایتان و اموال هر یک تان بردیگری حرام است …. آگاه باشید هرکس امانتی از دیگری نزدش موجود است، باید برگرداند، زیرا حلال نیست. خون دیگری و نیز مال انسان مسلمان بدون اذن و رضایت خاطرش بردیگری حلال نیست. واین کتاب خداست که فرموده است: یا ایها الذین آمنوالاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطلالا ان تکون تجارةً عن تراضٍ منکم- اى مؤمنان! دارایى‏هاى یکدیگر را میان خود به نادرستى و ناحق نخورید مگر داد و ستدى با رضاى خودتان باشد.(بقرهر۱۸۸). ‏

زهرای اطهر (ع) می‌دید که اگر این جریان دراین مقطع زمانی نهادینه شود که حاکمیت به جای حمایت از مالکیت، در سایه زور و قدرت، اموال مردم را بچاپد و به دیگر سخن غارتگری جدید و از نوع نوین آن را آغاز کند، این جریان برگشت و رجعتی است به دوران جاهلیت؛ یعنی تزلزل و انهدام اصل مالکیت شخصی است. زیرا ناگفته پیداست که چپاول در سایه قدرت ، امری است که مایه سرمشق گیری اراذل و اوباش خواهد شد و دیگر هرگز جامعه سرسلامت برزمین نخواهد نهاد. و باز به قول سعدی:‏

اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی

‏برآورند غلامان او درخت از بیخ ‏

به پنج پنجه که سلطان ستم روا دارد

‏زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ۱۰

پس بنابراین، دغدغه این زوج شریف و کریم، دفاع از ارزشهای اصیل اسلامی بوده است و نه حرص مال وزر اندوزی. زهرای اطهر(س) می‌دید که چنانچه اینگونه تجاوز نهادینه شود، چنان رجعت و برگشتی است که حتی می توان گفت به مراتب بدتر و شوم تر و سیاه تر از دوران جاهلیت است. زیرا دردوران جاهلیت، شریعت و قانون نبود، ولی گاه فتوت و جوانمردی در نقش «حلف الفضول» می‌درخشید. ‏

مورخین معتبر نوشته‌اند: روزی مردی از زَبیدِ ‏یمن ‎با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سَهْمی (پدر ‏عمرو بن عاص‏) کالای وی را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یاری کنند، اما کسی او را یاری نکرد. از این رو تصمیم گرفت برای احقاق حق و بیان اعتراض خود، بر فراز ‏کوه ابوقبیس‏(نزدیک ‏مسجدالحرام‏)رود. وی در این مکان ایستاد و با صدای بلند این اشعار را خواند‎:

ببطن مکّة نائی الدار والنفر

یا للرجال لمظلوم بضاعته

یا للرجال وبین الحجر والحجر

ومحرم أشعث لم یقض عمرته

ولا حرام لثوب الفاجر الغدر

إنّ الحرام لمن تمت کرامته

یعنی: اى مردان، به داد ستمدیده‌اى برسید که در وسط شهر مکه کالایش را به ستم برده‌اند و دستش از خانه و کسان دور است. و اى مردان، به داد مُحرمى برسید که هنوز ژولیده است و عمره‌اش را به جاى نیاورده و میان حِجر (اسماعیل) و حجر الاسود گرفتار است. به راستى که حرمت و احترام براى آن کسى است که در بزرگوارى تمام باشد، و جامة فریبکار احترامى ندارد!!۱۱

مضمون این ابیات، همانطور که ملاحظه می کنید، ضمن آنکه دادخواهی است، نوعی تعریض به متظاهرین و مدّعیان شرف به خاطر تقرّب به کعبه و انجام مناسک آن روز می‌باشد. به حرمت کرامت بشری اشاره می‌کند و آن را از آنِ کسانی می‌داند که به فریاد مظلوم برسند، و تظاهر به پوشیدن جامه احرام را برای فریبکاری مورد انتقاد قرار می‌دهد. ‏زبیر بن عبدالمطلب، عموی ‏رسول اکرم(ص)‏ و از بزرگان و اشراف قریش، ظاهراً نخستین کسی بوده که درباره حلف‌الفضول سخن گفته و به آن دعوت کرده است.۱۲ ‎

در پی آن، برخی طوایف قریش در ‏دارالنَّدوه‏(که محل حل و عقد امور بود) گرد آمدند و همسخن شدند که داد مظلوم را از ظالم بگیرند.۱۳ سپس، به کوشش زبیر بن عبدالمطلب، در خانه عبدالله بن جُدعان تَیمی، یکی از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب ‏زمزم ‎فرو کردند‎ ‎و با یکدیگر پیمان بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانه‌ای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد،۱۴ ‏‎‎ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منکری نهی کنند۱۵ ‎و به تهیدستان در مال و معاش کمک کنند.۱۶

‏ برخی حلف‌الفضول را شریف‌ترین پیمانی می‌دانند که تا آن روز میان عرب‌ها وجود داشت. از رسول اکرم(ص) حدیثی روایت شده است که پس از ‏بعثت ‎فرمود:‎‏ «‏‎‌‎‏(همراه عموهای خود) در خانه عبدالله بن جدعان شاهد پیمانی (حلف‌الفضول) بودم که اگر همه شتران سرخ موی را به من دهند، دوست ندارم به آن خیانت کنم و اگر امروز هم مرا به [مانند] آن دعوت کنند، می‌پذیرم.»۱۷

مواد قرارداد حلف الفضول، همه را پیامبراسلام(ص) تایید و تثبیت فرمود، ولی پس از رحلت آن بزرگوار، خلیفه وقت که قرائت خودرا از دین وشریعت احمدی، قرائت غالب و رسمی ارائه می‌داد، اینک تجاوز به حقوق خصوصی شهروندان را تحت عنوان دفاع از حقوق عمومی، مشروع و قانونی تجلی می‌دهد. اقدامات اعتراضی زهرای اطهر(س) نقدی بر قرائت رسمی از شریعت بود. ‏

‏نگرانی و دغدغه حضرت زهرا و همسرش آن بود که غصب صریح اموال مردم را با پوشش دفاع از عدالت و اوامر و احکام الهی تقدسش بخشند. این فاجعه‌ای است که فقط از حکومت دینی ساخته است. هرچند که تحت لوای عدالت، ظلم و جنایت بسیار شده، ولی رنگ دینی و تقدس نداشته است. اما وقتی به دست خلیفه رسول الله(ص) می‌خواهد ستم صورت گیرد، با صبغه و لعاب تقدّس و دفاع از حق‌الناس و حق‌الله صورت می گیرد. ‏

در دوران جاهلیت، وقتی کسی برای استمداد و ادعای ورود ستم، به هم پیمانان حلف الفضول مراجعه می‌کرد، آنچه برعهده او به عنوان مدعی ظلم قرار داشت، فقط بار اثبات وقوع ظلم و ستم بود و نه تفسیر معنای ظلم. معنا و مفهوم ظلم امری بود که درک مشترک همگان از آن ارائه می داد و نه خود وارد کننده ستم. پس دغدغه این خانواده، فریاد علیه ظلم، آنهم ظلمی با شعار عدالت و با رنگ ولعاب دینی بوده است.‏

ب ـ افزون بر همه آنکه واقعه‌ای که با تصرف فدک رخ می‌داد، یک غصب عادی نبود که مالباخته‌ای معمولی داشته باشد. مالی بود که رسول خدا او را به دخترش داده و مالباختة این جریان، دختر رسول خدا(ص) بود که سالیان دراز مردم از زبان پیامبر خدا در فضیلت او مطالب بسیار شنیده بودند و همه مردم او را می شناختند.‏

‏زهرای اطهر(ع) می‌دید که اگر امروز، روزهای اولیه تشکیل حکومت به اصطلاح اسلامی، به وی ستم شود و او از کنار قضیه بگذرد و دفاعی نکند، مردم معمولی وضعیفانی که کسی آنان را نمی شناسد، هرگز به دفاع از حق خویش مبادرت نخواهند کرد. زیرا امید حمایت نخواهند داشت. این مولا علی است که خودش نقل می‌کند: «فاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه واله یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ»۱۸ ‏

ب ــ او بارها این جمله را از رسول خدا(ص) شنیده است که فرمود جامعه‌ای که افراد ضعیف و ناتوان بتوانند در مقابل اقویا و قدرتمندان، آزادانه و با زبان صریح و بدون لکنت، حق خود را مطالبه کنند، آن جامعه مقدس است. و در غیر این صورت هرگز عنوان مقدس نباید برخود بنهد. همگان از پیامبر(ص) شنیده بودند که همواره آرزو داشت که پیروانش جامعه‌ای تشکیل دهند که همه آحادش همانند اعضای حلف الفضول پایبند، ملتزم و متعهد به دفاع از حق مظلومان باشند و نه آنکه رأس قدرت به نام حق و عدالت، حقوق مشروع شهروندان راپایمال نماید و برای آنان راه دفاع نباشد. ‏

ج ـ و سرانجام آنکه زهرای اطهر(ع) یک زن است. احیای حقوق زنان و برابری آنان در حقوق شهروندی، از ره‌آوردها و ارمغان‌های تعلیمات پدر اوست. زن تا دیروز در جامعه جاهلی، از حقوق برابر برخوردار نبود، ولی با تعلیمات قرآن مجید، مسلمات و مسلمین، مؤمنین و مؤمنات، قانتین و قانتات، صادقین و صادقات، صابرین و صابرات، خاشعین و خاشعات، متصدقین و متصدقات، صائمین و صائمات(احزابر ۳۵) در کنار هم قرارگرفتند و از حقوق برابر برخوردارشده‌اند. ‏

حق دادخواهی در رأس حقوق شهروندی است. اگر وی به دنبال حق خویش نرود و مطالبه ننماید، ممکن است برخی زنان چنین پندارند که چون زهرا(ع) زن بود، پس محکوم به تسلیم و عدم دادخواهی است. لذا هرچند برای او ممکن بود که شوهرش را به وکالت به دادخواهی روانه کند، ولی شخصاً اقدام کرد که زنان در تاریخ بدانند، دادخواهی شرف و عزّت است و نه ذلّت. ‏ تأکید براین نکته نیز ضروری است که گذشت از حق نیز ارزش اخلاقی دارد، ولی گذشت در موقعیت توانائی وقدرت معنا دارد. و همانطور که در سطور فوق گفته شد، آن زمان که علی(ع) می‌گوید: «وما اصنع بفدک وغیر فدک» (مرا با فدک و امثال آن چه کار؟)؛ زمانی است که قدرت در دست علی(ع) است و به یقین می تواند برای باز پس گرفتن مزرعه فدک اقدام کند.‏ از جملة «شَحّت علیها نفوس قوم وسخت عنها نفوس قوم آخرین» (برخی برآن هم بخل ورزیدند و بدان چشم دوختند و برخی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند)، برمی‌آید که سالها پس از جریان غصب فدک، لحظاتی پیش آمده که سران قدرت آماده مسترد کردن آن بوده اند، ولی ایشان نپذیرفته‌اند. ‏

به هرحال، به یقین در زمان خلافت خودشان، این امر کاملاً امری میسور بوده، ولی ایشان اقدام نفرموده اند. این گذشت و بزرگواری است. ولی وقتی به ستم، اموال ایشان را غصب کرده‌اند و کردة خود را به ناحق توجیه شرعی می کردند، عدم اقدام بر دادخواهی، مهر تأیید زدن بر ظلم ونهادینه کردن آن است.‏

د ـ علاوه بر دفاع از حق شخصی جلسه محاکمه رییس قدرت رسانه فرصت خوبی بود که زهرای مرضیه بتواند از این رسانه برای طرح مسائل سیاسی استفاده کند واقدامات انجام شده را به نقد بکشد. ‏

سخن را با چند بیت از دعبل خزاعی به پایان می برم .دِعبِل خُزاعی شاعر معروف شیعی بود که در قرن دوم و سوم هجری قمری در زمان جعفر صادق امام ششم شیعیان در کوفه به دنیا آمد؛ وی دوران زندگی موسی کاظم و علی بن موسی الرضا و محمد تقی را نیز درک کرده‌است؛ دعبل در خانواده ای اهل شعرو فضل به دنیا آمد که برادران?پدروپدربزرگش نیز همگی شاعر بودند؛

او به دلیل اشعار انتقادی درباره خلفای وقت همیشه درحال گریز وسفربودتااینکه بعدازسفرعلی بن موسی الرضابه مرو اونیز به سمت خراسان حرکت کرد و قصیده تائیه اش را که درمدح وتاریخ زندگی ائمه سروده بودواذعان داشت قبل ازعلی بن موسی برای هیچ‌کس نخواهد خواند، برای ایشان انشاد کرد؛ علی بن موسی الرضا بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و دو بیت باهمان وزن و قافیه به قصیده اش اضافه کرد.

دعبل زبان تند و تیزی در انتقاد از خلفا و مخالفین داشت و همین زبان تندش سرانجام باعث شد تا به دستور «مالق بن طوق تغلبی» در اهواز توسط ضربات عصای دشنه مانند و زهرآگین کشته شود. ۲۰پیکر او در شهر شوش دفن شده و مقبره ای نیز در این شهربرای او ساخته شده‌است‎.‎ وقتی دعبل نزد حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع) قصیده خودرا ارائه داد و بدینجا رسید:‏ اری فیئهم فی غیرهم متقسما و ایدیهم من فیئهم صفِرات

«می‌بینم اموال آنان (اهل بیت) به تاراج رفته و در بین افراد بیگانه و نااهل تقسیم شده و دست آنان از غنائم و ارثشان خالی است‎!

‎در اینجا حضرت گریستند و فرمودند:‏ ‏«بله راست گفتی‌ای دعبل‏‎! «‎

دعبل اشعار خود را ادامه داد تا رسید،به این شعر‎ :

‎اذا وُ تِروا مدوا الی واتریهم

اکفا عن الاوتار منقبضات‏‎.‎۲۱

این خانواده وقتی مورد ظلم قرار می گیرند وخون عزیزانشان ریخته می شود، با بزرگواری کامل وبادستان بسته بسوی خونخواهان می روند(گوئی به آنان اجازه اقدامات شدید داده نشده است).‏

فرمود: بلی، والله منقبضات،!‏‎ ‎آری، به خدا سوگند که دستان مابسته است، ولی درعین حال صد دینار سکه طلا که به نام خودشان ضرب شده بود به همراه جبه ای از جبه های شخصی خورا به دعبل هدیه دادند.۲۲ بعد از مهاجرت دعبل به سمت قم اهالی شهر قم دعبل را راضی کردند تا جبه اهدایی از جانب علی‌بن‌ موسی‌الرضا را به آنها بدهد و در مقابل تکه‌ای از آستین آن جبه و مبلغ هزار دینار از آنها بگیرد‎‎‏.۲۳

پی نوشت:

۱‏. کلینیرکافیرج۱ص۵۴۳ ـ مفیدرالمقنعهرص۲۸۹٫ ‏

۲‏. شهیدی ، سید جعفر، زندگانی فاطمه‌زهرا(ع) ۱۳۶۷، ص۱۲۱-۱۲۲؛ عالم‌زاده، مقاله «ابویکر» دائرة المعارف بزرگ اسلامی.‏

۳‏. نهج الیلاغه ،با تحقیق صبحی صالح ، ص۵۷۳‏

۴‏. همان پاورقی ‏

۵٫ ‎المیزان، ج۲۰، ص۱۲۶ به‌نقل از الدر المنثور، ج۶، ص۲۲۹‏

۶‏. هرگز به خیر و خوبى نمى‏رسید مگر وقتى که از آنچه دوست مى‏دارید انفاق کنید. سوره آل عمران، آیه ۹۲٫‏

۷‏. گلستان سعدی، باب اول، در سیرت پادشاهان، حکایت ۱۳‏

۸‏. نهج‌البلاغه ، همانجا‏

۹‏. کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۷۵ ـ اسلامیه‏

۱۰‏. گاستان سعدی ، همانجا، حکایت ۱۹‏

۱۱‏. ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۲ـ۵۳، ۱۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۹؛ قس یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷‏

۱۲‏. ابن سعد، ج۱، ص۱۲۸؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰‏

۱۳‏. مسعودی، مروج، ج۳، ص۹‏

۱۴‏. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۱؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳‏

۱۵‏. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰

۱۶‏.‏‎ ‎ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۵، ص۲۰۳‏

۱۷‏. ‎ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴، ۲۶ـ۲۷‏

۱۸‏. نهج البلاغه ، نامه حضرت مولی(ع) به ملک اشتر.‏

۱۹‏. رک: تفاسیر واصله در مورد شأن نزول سوره هل اتی.‏

۲۰‏.‏‎ ‎امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر، ج۲، ص۵۸۲٫‎

۲۱‏. ابوالفرج، ‏‎ ‎الاغانى، ۲۰ر۱۳۲‏‎.‎

۲۲‏. امینی نجفی ، همان ۵۴۷‏

۲۳‏. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، انتشارات انصاریان، ۱۳۸۶، ص۴۶۲‏‎.‎

code

نسخه مناسب چاپ