موسیقی/بررسی مکاتب موسیقی کلاسیک دنیا - بخش چهارم
تقسیم‌بندی دوره‌ها در موسیقی کلاسیک
 

بخش آغازین: عصر باستان
آنچه تاکنون به دانش‌دوستان و پژوهنده‌گان گرامی عرضه شد، تصویری کلّی و به اختصار از نوع خاصّی از موسیقی، یعنی نوع کلاسیک آن است. هرچند که سپهر موسیقی کلاسیک آنچنان عظمت دارد که براستی آنچه تاکنون عرضه شد، بحقّ، تنها دیباچه‌ای است بر آسمان پرعظمت موسیقی کلاسیک.
پیش درآمد؛ راهی سخت، و منوط به دانش
هنگامی که در اواخر قرن ۱۹ میلادی و آغاز قرن بیستم، گنجینه‌های مصر باستان یکی پس از هم، و بویژه توسط پروفسور کارتر استخراج می‌شد، هنرهای تجسمی، طب، دیانت، کاست های اجتماعی و نظامات قدرت و دانش مومیائی و ریاضیات و حتی نهانی‌ترین مناسبات جنسی میان محارم در خاندان سلطنتی، در کنار هزاران واقعیت کوچک و حقایق بزرگ، برای انسان امروز روشن می‌شد و به موازات برآمدن نامهایی چون خوفو، رامسِس، توت عنخ‌آمون، وکلئوپاترا صدها دانش روزافزون در این پهنه محقق می‌شد.اما چرا؟
غرض از طرح این مثال و پرسش، نه باستان‌شناسی و نه جغرافیایی خاص است. این چرائی از این حیث اهمیت دارد که چرا واقعیاتی خاص سبب رهیابی به واقعیات و حقایق کهن می‌گردد؟
به همین دلیل ساده اما روشن که عرصه تجسم و وجود داشتن ملموس و عینی، همچون گسترة هنرهای تجسمی، صناعت و شاخه‌های آن، تا چه حدّ می‌تواند همچون نور وضوح بخشی، اعصار کهن و حتی پیش از تمدن را برای انسان معاصر، ترسیم سازد؛ همان عینیتی که در پیکره‌های ساختة میکل‌آنژ و رودن و نقاشی‌های هانس هولباین، پیتر بروگل، تیسین و داوینچی در عصر رنسانس و معماری‌های ایران عصر هخامنشی و ساسانی و مصر و روم دوران هلنیستی، کاملاً می‌تواند پس از سده‌ها و حتی هزاره‌ها، به وضوح از هنر آن عصر سخن گوید و رمزگشای معماهای مطروحه شود. آنچه گفته شد بخشی از سختی‌ها، محدودیت‌ها و پیچیدگی‌های ساحتی است که در آن هدف، شناخت موسیقی آنهم در بیش از یک هزار سال قبل و حتی قرن‌ها پیش از میلاد مسیح، باشد. موسیقی در جهان کهن و باستانی ادیان، حاکمیتها و اساطیر و عواطف بشر دوران کهن و حیاتی بسیار متفاوت با زندگی فردی و جمعی کنونی، که بی‌تردید عدم حصول پدیدارهای عینی کار را باز هم مشکل‌تر خواهد ساخت، اما موسیقی کلاسیک آنقدر جذبه خواهد داشت که هدف پژوهش در ادوار کهن و قرون وسطی را با همة موانع، به شوق این جهان پررمز و اعجاز فراهم نماید.
جهان موسیقی کلاسیک، تقسیم‌بندی‌ دوران ها
تقسیم‌ یا تفکیک دوران‌ها با هر قصد و با محوریت هر مفهومی، قاعدتاً موضوعی نسبی است و می‌تواند به دلایلی متفاوت و گاه متضاد باشد. همان گونه که گروهی موسیقی‌ را به پیش از ظهور مسیحیت و سپس دوران مسیحیت و سپس عصر اومانیسم، منقسم می‌کنند و عده‌ای حتی دوران قرون وسطی را به ۴ -دورة محدودتر و برخی عصر باروک را بخشی از نهضت رنسانس برمی‌شمارند. پس اینکه هر انقسامی چه ادّله‌ای را داراست، چندان مهم نیست بلکه هدف ما برشماری شاخص‌های هر مکتب و دورانی و تأملاتی درخصوص ادوار تاریخی جهان موسیقی است. بدین ترتیب نقطه عزیمت ما به شرح ذیل از این تقسیم‌بندی ناشی می‌شود:
۱ـ عصر موسیقی باستانی (دوران کهن و موسیقی‌های سه‌گانه یونانی رومی یا باختری ـ موسیقی مشرق زمین و موسیقی برخاسته از یهودیت)
۲ـ موسیقی پس از ظهور مسیحیت و آغاز قرون وسطی (یا قرون میانه متقدم)
۳ـ موسیقی قرون وسطی (یا قرون میانه متأخّر)
۴ـ موسیقی عصر رنسانس و اوج یابی در عصر باروک
۵ـ موسیقی عصر کلاسیسم
۶ـ موسیقی عصر رومانتیسم
۷ـ موسیقی پس از عصر رومانتیسم، یعنی موسیقی کلاسیک بسیار متنوع یک و نیم قرن اخیر
به تعبیر دیگر، موسیقی کلاسیک مدرن یا عصر کلاسیسم معاصر این هفت دوران که در حقیقت مدخل ورود ما به موسیقی هر دوران خاص اند، سرفصلی برای کاووش ما خواهند بود و ویژگی‌های مفهومی تکنیکال و جایگاه و تغییرات موسیقی در هر عصری را با همان سرفصل تبیین خواهیم کرد.
موسیقی در دوران باستان
بین‌النهرین، جغرافیایی است که همچون همه عرصه‌های مذهب، تمدن، امپراطوری ها، و تاریخ علوم و مدنیت، هماره نامی است در ابتدا. در گستره موسیقی نیز چنین است. بین‌النهرین که تقریباً «عراق» کنونی است؛ حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد تمدنی است که دارای ثبات و نفوس قابل توجه. ارضی که محل استقرار اقوام کهن سامی در ابتدا و بخش شمالی و سپس سومریان در جنوب آن بوده، قطع نظر از تاریخ کلّی بین‌النهرین، جهان مورد نظر ما، یعنی هنر موسیقی میعادگاه، تفکرات متافیزیکی ساکنان آن سرزمین با رویکرد کاملاً جانمند انگارانه (Animist) به جهان هستی و پدیدارهاست. تفکری که در آن همه جهان، زنده و حیاتمند است، منجر به زایش هنر موسیقی با هویتی ویژه شد. تفکر جانمندانگار، در سرزمینی حاصلخیز و مردمان غالباً کشاورز و بعضاً شبان. رامان (Raman) خدای صاعقه و (Ea) اِ آ، خدای اعماقی است که قطعاً توان آن دارند که برای بشر ۶ هزار سال قبل، مصیبت های عظیم به بار آورند. اما جالب توجه رویکرد هنر باستانی در منظر آن آدمیان است. این توان حیرت‌انگیز برای «موسیقی» که بتوسط نغمات، خدایگان مذکور، آرام گشته و بسامان شوند. نوعی نی دارای زبانه یا قمیش به نام، هلهله تو(HalHalatu) که آن را بسان نفس رامان دانسته و یا طبل ویژه‌ای بنام بلغ که صوت خدای (Ea) است و با انجام مناسک خاص‌«موسیقائی» در معبد و یا بر حاشیه رود، از مصیبتهای عظیم جلوگیری می شد.
موسیقی‌های عصر باستان به طرز قریبی، پیوند می‌یابند با اسطوره و ایمان، هر چند اقسام ایمان و اشکال اسطوره از حد تصور و توان شمارش فزون است، اما رنگ و هویت موسیقی، را اسطوره و دین، شکل و جهت بخشیده‌اند.
واقعیتی که از شرق عالم تا شمال آفریقا و حتی بومیان قاره آمریکا در پرو، مکزیک وکانادا، هویت موسیقیائی برآمده از اسطوره و دین داشته‌اند.
باری، موسیقی در معابد بین‌النهرین، همچون دیگر نقاط همعرض، در فلسطین، فلات ایران و شام، با تقدّم یا تأخّر، موسیقی تماماً متکی بر اوراد و نیایش است به بیان اخص، نغمه‌های « مزمور» که از آن به آوایا سرود مذهبی، یاد می‌شود.
مراسم مذهبی در مزامیر سامیان بین‌النهرین، عمدتاً سرودهای تک آوائی است، اکثراً صورت ندبه و به قصد نمایش احترام به خدایگان است. طی سده‌های منتهی به هزاره دوم پیش از میلاد،‌ موسیقی شرق گیتی، بویژه عراق (بین‌النهرین) دچار تغییر و استحاله می‌شد. بویژه آنکه مذهب رکن مهم حیات و مرگ افراد را شکل می‌داد. اما مهمترین خلاقیت، در عصر کهن در بین‌النهرین و خاورمیانه وقوع می‌یابد؛ «روش سوال و جواب در آوازهای کاهنان».الگوئی که طی بیش از ۴ هزار سال علی‌رغم تغییرات ساختاری و شکل اساسی هنوز هم، مانند قرون وسطی، عصر باروک و کلاسیسم، حضور قطعی بویژه در کرال‌های مذهب‌محورانه و نیایشهای انجیلی دارد.
روش نغمات سوال و جواب ‌گونه بین ساکنان عمدتاً سامی بین النهرین ابداع شد. نغمات مذهبی و به شکل قطعات آوازی نه چندان طولانی که ارسما (Eresemma)نام داشت،توسط کاهنان بدین شکل اجرا می‌شد که کاهنان در تعداد یک یا دو گروه ۲ تا ۵ نفری، بخش آریا گونه‌ای را با ملاحت و عمدتاً ندبه گونه می‌خواندند که «phon»فن نیز می‌تواند باشد. و گروه بزرگتر همسرایان پاسخ دسته جمعی(Antiphon) را می‌سرودند.
گاه پس از نغمات کاهنان، گروه همسرایان پس از سکوتی چند لحظه‌ای، نغمه جواب گونه را ادا می‌کردند.نکته مهم، استیلای معنائی فرمی آنچنان خلاقانه و در عین حال ساده است که در همه تاریخ، داوم و استمرار می‌یابد.
اما در وجهه‌ای دیگر، همت عالی هنرمندان خاوری جهان باستانی، باز هم بقا یافت. در میان گروه‌های شش گانه سازهای ارکستر سمفونیک، بحق بسیار از این سازها تا تماماً و یا عمدتاً و یا بعضاً وامدارِ سازهای جهان کهن مشرقیان اند.
۱ـ سازهای زهی( همچون ویلن، ویلن آلکتروبستلو) ۲ـ سازهای بادی چوبی( مانند فلوت کلارینت، ابواو…) ۳ـ سازهای بادی مسی( برنجی) (مانند ترومپت، ترومبون، شیپور فرانسوی و…)۴ـ ‌سازهای مضرابی( مانند هارپ و…) ۵ـ سازهای کوبشی(طبل، ناقوس و…) ۶ـ سازهای کلیددار (کلاویه‌ای) (مانند پیانو و هار پسیکورد) هر چند تقسیم‌بندی دیگری مربوط به فرنیته نیز وجود دارد که سازها را به چهار دسته اصلی تقسیم می‌کند وتوسط اریک هورن باسبل و کورت‌ ساک، مطرح شده و ما بعدترآنرا نیز بعرض خواهیم رساند. غرض آن است که به این نوع موضوع اشاره کنیم که در حقیقت بخش مهمی از سازهای امروزین ارکستررا می‌توان در سازهای شرق بویژه خاورمیانه باستان متجلی دید. سازهای کوبه‌ای طبل، به نامهای طبل میان باریک ( بلغ) و طبل پایه دار « لی لیس» و سازسنج و ساز مضرابی هارپ که دو نوع چنگ را حداقل می‌توان در بین‌النهرین مشاهده نمود که نامهای (زاگزال) و دزاگال داشته‌اند و نوع نقره‌ای و چوبی آن به دست آمده و بیش از ۳ نوع فلوت و نی نیز شناسائی شده است.
کار نغمه خوانی نیز بر عهده افراد خاصی( در سومر) بوده است به نام گالاها و در اکد(شمال) که سامیان بوده‌اند، نام کالوها بر آنان نهاده شده بود. هر آوازه (میان سامیان) کوک‌خاصی داشته و در مزامیر یهود به آن اشاره شده است. حتی آواز معروف انگلیسی که تاکنون حفظ شده است؛ یعنی آواز «تو مرا بر زمین نخواهی زدن…» کاملاً متأثر از مزامیر یهودیان بین‌النهرین است. حتی اصول آوازهای کرال درحال راه‌پیمایی و باحالت ایستادن «آنسامبل» تفاوت داشته و می‌بایست لحاظ می‌شده. اینها مبین میزان عظمت ژرفا و پیشرفت های حیرت انگیز موسیقی در بیش از ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح است!

code

نسخه مناسب چاپ