برایم نوشتی ، برایت نوشتم
بابا‌ها، بهترین های دنیا!
از نظر همه دخترها و پسرها، بابا‌ها قابل‌اعتمادترین و بهترین و قوی‌ترین مرد زندگی فرزندانشان هستند؛ هیچ‌وقت شکست نمی‌خورند، هیچ وقت سرشان کلاه نمی‌رود، هیچ‌وقت خسته نمی‌شوند و می‌توانند حتی کوه را جابجا ‌کنند. باباهای همه بچه‌های دنیا، قشنگ‌ترین و خوش‌تیپ‌ترین و مهربان‌ترین بابای دنیا هستند. صدایشان پشت تلفن از صدای معروف‌ترین دوبلورهای دنیا بهتر است و بوی تن خسته و از کار برگشته‌شان،گران‌ترین و ماندگارترین عطر دنیاست. حتی اگر پول کمی توی جیبشان باشد، برای فرزندانشان مثل ثروتمندترین بابای دنیا، پول خرج می‌کنند. اگر هم خدای ناکرده از دنیا رفته باشند، باز هم از آن بالا، حواسشان به خانه و فرزندانشان است و برای این‌که بگویند در سختی‌ها نترسید و خسته نشوید، گاهی به خواب فرزندانشان می‌آیند و تا صبح کنار بالش آن‌ها، موهایشان را نوازش می‌کنند و پیشانی‌شان را می‌بوسند.

اما از این عاشقانه‌های پدر و فرزندی که بگذریم؛ یک چیزهای دیگری هم درباره همه پدران دنیا می‌شود گفت که یک کمی یواشکی هستند یا بعضی‌ها تا حالا به این موارد توجه نکرده‌اند.

*مثلا این که باباها خیلی هم قوی نیستند. اتفاقا در بسیاری چیزها، خیلی ضعیف و دل نازکند! آن‌ها طاقت دوری از فرزندانشان را ندارند. خیلی زود دلتنگ می‌شوند. دستشان می‌لرزد اگر چند روزی موی فرزندشان را شانه نکنند و بی‌توان می‌شوند اگر فرزندشان با آن‌ها قهر کند و روی پای بابا ننشیند و صورت بابا را نبوسد!

* بعضی باباها عادت دارند ساعت یا انگشتر پدربزرگ را دست می‌کنند. کاری هم ندارند قدیمی و از مدافتاده و درشت و بزرگ است یا گران‌قیمت و عتیقه؛ مهم این است که مال بابابزرگ است. می‌دانید چرا؟ چون آن‌ها هم ته دلشان، یک پسر بابایی هستند که هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شود. هر وقت به ساعت نگاه می‌کنند یاد بابابزرگ می‌افتند که می‌گفت بجنب پسر، خواب نمونی پسر، بدو پسر، یواش پسر، دیر نکنی پسر، ساعت رو ببین پسر، منتظرتم بابا!

* باباها همه سبیل دارند، چه روی صورتشان باشد، چه آن را پاک کرده باشند. برای همین است که گاهی خنده‌هایشان خیلی پیدا نمی‌شود. بغض‌‌ها و لرزش لب‌هایشان را هم همین‌طور مخفی می‌کنند. اما باور کنید باباها هم گریه می‌کنند. دردشان می‌گیرد. غمگین می‌شوند. می‌ترسند؛ گاهی از آمپول، گاهی از پیری، گاهی از بی‌پولی، گاهی از دوری. هول می‌کنند، گاهی از شوق، گاهی از اضطراب. باباها همه ‌این‌ها را پشت یک سبیل داشته یا نداشته قایم می‌کنند تا کسی رازشان را نفهمد. معلوم هم نیست چرا اینطوری‌اند.

*باباها شکمو هستند، تنقلات و ته‌دیگ و میوه نوبرانه و خامه روی کیک و شکلات کنار بستنی را دوست دارند اما برای این که بگویند ما بزرگ شدیم و خیلی قهرمان هستیم، هرچی از این چیزها گیرشان بیاید اول می‌دهند به فرزندانشان. بعد هم به یک جای دور نگاه می‌کنند که چشمشان به آن خوراکی نیفتد و هوس نکنند. کافی است بگویید بابا بیا با هم بخوریم. یک گاز تو یک گاز من! آن وقت ببینید شما بیشتر شکمو هستید یا آن‌ها!

*باباها ایرادات دیگری هم دارند. مثلا یک فکر یا معما یا مسأله بزرگ که بیاید توی سرشان، همه کله‌شان را پر می‌کند و به قسمت قول و قرارشان خیلی فشار وارد می‌‌شود؛ طوری‌که ممکن است اصلا آن قسمت برای مدت کوتاهی از کار بیفتد یا خراب شود. در نتیجه قول و قرارشان یادشان می‌رود. وقتی آن فکر بزرگ یا آن مسأله بزرگ برایشان کوچک و تمام شود، تازه یادشان می‌افتد که ای وای! ما با هم قرار داشتیم! راستش این بیماری بدقولی خیلی هم درمان ندارد. شما به مهری که به پدرتان دارید و همه خوبی‌هایش ببخشید.

* وای اگر باباها مریض شوند. استعداد لوس‌شدن درونشان چنان شکوفا می‌شود که نگو! البته به این شکل که خودشان را به خواب می‌زنند تا معلوم نشود چه‌قدر بی‌حوصله‌اند یا اصرار دارند که حالشان خوب است! چیزی نشده! بزرگش نکنید و … اما در تمامی این لحظات دلشان می‌خواهد دخترشان برایشان آبمیوه و سوپ توی سینی بگذارد. پسرشان یادآوری کند بابا وقت قرص است! نوه‌شان بگوید بابابزرگ زود خوب شو با هم بازی کنیم و یک نفر دیگر، شیشه عینکشان را پاک کند که گلدان پر از گل را قشنگ و خوش‌رنگ و واضح ببیند.

* باباها هم اهل قرتی‌بازی و آرایش و پیرایش هستند. امتحان کنید. روی دست زمخت و خسته‌شان کرم بمالید تا نرم و خوشبو شود. پاشنه‌ پای ترک خورده‌شان را با روغن بدن یا پماد مخصوص ترک خوردگی، حسابی چرب کنید و یک جوراب تمیز هم پایشان کنید تا خشکی ترک‌ها، کاملا از بین برود. اگر هم گفتند نکن بچه، قلقلکم می‌آید؛ شما هم بگویید آرام بگیر پدر جان! وول خوردن ممنوع و بعدش بخندید. چشم‌های پدرتان از زور خنده، بسته می‌شود. این قرتی‌بازی‌ها را هفته‌ای دوبار یا به تعداد لازم تکرار کنید.

* امان از دست باباها! با این دل نازک و قلب پروانه‌ای و چشم‌های ستاره‌ای و دست‌های دریایی‌شان.

وجیهه تیموری

code

نسخه مناسب چاپ