بعد از ۵ سال تدریس در دبیرستان دوره اول شاهد در آموزش و پرورش ناحیه ۲ ارومیه، ۲ سال دیگر در مدارسی غیر از مدارس موسوم به شاهد تدریس کردم و بعد از ۳۱ سال سابقه بازنشسته شدم و به علت شرایط خاص خانوادگی کاملا خانهنشین شدم؛ نه تدریس و نه شغل آزاد دیگر! هر چند از تاریخ بازنشستگیام حدود ۱۰ سالی میگذرد، ولی اکثر اوقات خاطرات دوران تدریس همچون صحنههایی از یک فیلم از مقابل چشمانم رد میشوند. در دوران تدریس در مدرسه «شاهد» دانشآموزی داشتم که حالات و رفتارش بسیار جالب و مثالزدنی بود؛ ارشد کلاس بود و نفر اول از نظر نمرات. در فعالیتهای هنری هم پیشگام بود و به تمام معنی دانشآموزی نمونه و سرآمد بود. بعد از بازنشستگی به کمک فضای مجازی پیگیر آن بودم که ببینم در چه رشته دانشگاهی ادامه تحصیل میدهد، ولی نتیجهای حاصل نمیشد. از همکاران هم که پرس و جو کردم، خبری نداشتند. روز و روزگاری گذشت تا اینکه چند روز پیش دوباره اسمش را جستجو کردم و خوشبختانه این بار با نام کامل و تصویری گیرا از چهرهاش نمایان شد؛ دکتر «م…، متخصص گفتار درمانی! گویی دنیا را به من دادند، شادی بینظیری وجودم را فرا گرفت و خستگی ۳۱ سال تدریس و محرومیتها و فشارهای دوران بازنشستگی به یکباره از وجودم رخت بربست. به خودم افتخار کردم و شکر بر درگاه خداوند که دانشآموزی با تلاش و پشتکار خود و حمایتهای خانواده و اندک انجام وظیفه من و همکارانم، اینک به مرتبهای رسیده است که با تاسیس مطب و اشتغال در مراکز درمانی، دستگیر دردمندان است و برای بهبود آن ها تلاش میکند. امیدوارم همه دانشآموزان پرتلاش و علاقهمند کشورمان موفق و کامیاب و خوشبخت باشند.
بهروز گنججو ـ ارومیه