یک چشمه از معمای «جام کرمانی»
 

تاریخ صنایع ‌دستی کشور ما از تاریخ تمدن این سرزمین جدا نیست. در کنار میراث ناملموس و بناهای تاریخی و باستانی که برخی از آن‌ها شاهکارهای تمدن بشری به حساب می‌آیند، دست‌ساخته‌هایی از ساکنانشان ـ چه آن‎ها که در جریان کشفیات باستان‌شناسی یافت شده و در موزه‌ها نگهداری می‌شود و چه آن‎ها که اکنون همچنان زنده و در حال تولید است ـ از جلوه‌های نبوغ و ذوق هنری مردمان این سرزمین است که متأسفانه بخشی از قطعات این تابلوی هزار نقش و نگارِ فرهنگ و هنر ایرانی، گم شده و از یاد رفته است. جام‌ کرمانی تنها یک نمونه از آن است. در چنین شرایطی، بایسته است هم پژوهشگران دست‌‌به‌‌کار شوند و هنرهای سنتی فراموش‌شده را شناسایی کنند و هم متولیان، برای باززنده‌سازی آن، برنامه‌های جدی‌تری در پیش بگیرند.

صنایع ‌دستی از منظر زبانی، واژه‌ای دوگانه به نظر می‌رسد. از طرفی واژۀ صنایع در آن، بر مدرن و صنعتی بودن دلالت دارد و از طرفی واژۀ دستی، به تولید غیرصنعتی آن اشاره می‌کند. در تعریف صنایع‌ دستی نیز با دو رویکرد متفاوت روبه‌رو هستیم: در رویکرد سنت‌گرایانه، بر ارزش‌های نمادین در متجلی ‌ساختن اعتقادات معنوی تأکید می‌شود، اما در رویکرد مدرن، ارزش‌های زیبایی‌شناسانۀ طرح و رنگ و کارکردهای تزیینی آن مورد توجه است. صنایع‌ دستی ایران، به گواه بسیاری آثار و نظریه‌ها، آمیزه ای از این هر دو رویکرد ارزشمند‌ است؛ علاوه بر این، ارزش‌های اقتصادی آن نیز، به‌ویژه در این چند دهه نمایان شده و در حال حاضر، زندگی بسیاری از مردم در شهرها و روستاها به تولید این آثار گره خورده است.

کاوش در صنایع دستی مردمان این سرزمین، ما را به سفرهای دراز می برد و به یافته‌های گوناگون می‌رساند. هنوز کسی به درستی نمی‌داند نخستین ‌بار چه کسی در سرزمین ایران با مواد اولیۀ طبیعت پیرامونش یک اثر هنری پدید آورده، آن اثر چه بوده، آیا هنوز هست؟ اگر هست، اکنون کجاست؟ اما پیشخوان‌ها و گنجه‌های شیشه‌ای موزه‌های ایران و برخی موزه‌های جهان پر است از شاهکارهایی چند ده ‎هزار ساله از صنایع ‌دستی نیاکان ما که چشم هر بیننده‌ای را خیره  می‌کند. نمونه‌های بسیاری از این دست می‌توان به یاد آورد؛ از جمله می‌توان به اشیای بسیار زیبا و ظریف ساخته‌شده از سنگ صابونی، مس، مِفرغ و سنگ لاجورد به دست استادکاران هنرمند و چیره‌دست هزارۀ سوم و چهارم پیش از میلاد در تمدن «کُنارصندل» در شهرستان جیرفت استان کرمان اشاره کرد.

هزاران سال هنرورزی

گذری گذرا بر آثاری که باستان‌شناس ارجمند، یوسف مجیدزاده، در کتاب «جیرفت، کهن‌ترین تمدن شرق» برخی از آن را توصیف کرده، می‌تواند ما را به کارگاه‌های سنگ‌تراشی و حجاری و مجسمه‌سازی هفت هزار سال پیش ببرد. او در این‌باره می‌نویسد:

«در نقوش روی ظروف جیرفت، تمامی چشم‌ها اعم از چشم انسان یا جانوران، سنگ‌نشان شده و چشم‌ها در این سنگ‌نشانی، در جانواران وحشی و گوشتخوار مانند عقاب، مار، پلنگ و شیر، گِرد اما در جانوران اهلی و گیاه‌خوار مانند بز کوهی و گاو و انسان، بیضی‌شکل است. سنگی که در چشم‌ها نشانده شده، از جنس سنگ مرمر یا آهکی سفید یا فیروزه است… در پیکره‌ها، بالاتنۀ همه مردان برهنه و دامن به کمک شال بزرگی به کمر محکم شده است و گردنبندی با آویز بزرگی از فیروزه به اشکال هندسی گِرد یا بیضی به گردن دارند. آن‎ها بدون استثنا موی بلندی دارند که از پشت تا انتهای کمر ادامه یافته است. تزیین سنگ‌نشانی همچنین در نوار یا تلی که در بالای پیشانی بر گیسوان عقرب ـ انسان بسته شده و نیز در گلبرگ‌های درختانی که بزها قصد خوردن شاخ و برگ آن را دارند، اجرا شده است.

اگرچه نقش‌های گوناگونی مانند انسان، عقرب ـ انسان، شیر ـ انسان، مار ـ عقاب، شیر ـ گاو و بز کوهی بارها بر ظروف سنگی جیرفت ظاهر می‌شود اما در میان آن‌ها تنها بدن موجودات خاصی مانند پلنگ، مار، عقاب و عقرب ـ انسان سنگ‌نشانی شده است.

علاوه بر این، در چندین مورد، نقش عقاب، عقرب و عقرب ـ انسان را در سطح تخته‌سنگ‌های نازک، حجاری کرده و بدنشان را سنگ‌نشانی کرده‌اند.»

مقام والای ایران

آثار هنری بسیار قدیمی ایران اما تنها در موزه‌ها یافت نمی‌شود، بلکه در حال حاضر از مجموع ۶۰۲ رشتۀ صنایع ‌دستی شناخته‌شده در جهان، هنرمندانی در گوشه‌گوشۀ این سرزمین در حدود سیصد رشتۀ گوناگون به کار تولید مشغولند. ایران از لحاظ تنوع در تولید این آثار، در میان سه کشور برتر جهان جای دارد و برخی رشته‌ها نیز منحصر به ایران است و هیچ کشوری توان تولید آن را ندارد.

از صنایع‌دستی برتر کشور که در سطح بین‌المللی مورد توجه قرار گرفته است، می‌توان قالی، گلیم، ظروف مسی، سفال، سرامیک، معرق‌کاری، میناکاری، سوزن‌دوزی و تراش سنگ‌های قیمتی را نام برد.

کرمان و هنرهای دستی

ایران، تاریخ و فرهنگی پربار و پرسابقه دارد و کرمان، در ساختن این تاریخ و فرهنگ شریک است. این استان، به دلیل پیشینۀ بلند و تنوع فرهنگی و اقلیمی‌اش یکی از قطب‌های مهم صنایع‌دستی در ایران است. بر پایۀ آخرین آمار، بیش از ۷۰ هزار هنرمند صنایع ‌دستی فعال در این استان شناسایی شده‌اند. قالی‌بافی، پته‌دوزی، حصیربافی، گلیم‌بافی، مسگری، چاقوسازی و ده‌ها رشتۀ دیگر در این استان وجود دارد که هنوز زنده است و در اقتصاد خانوارها نقش‌آفرینی می‌کند.

قالی پرآوازه

از جمله آثاری که قرن‌هاست از ذوق و استعداد و مهارت هنرمندان کرمانی ریشه گرفته و جوانه زده و به درختی تنومند تبدیل شده، قالی کرمان است. برخی فعالان در زمینۀ قالی، معتقدند این کالا پیش از قرن ۱۳ میلادی نیز در کرمان تولید می‌شده، اما دربارۀ قدمت قالی کرمان تا قبل از قرن ۱۶ میلادی مدارک چندانی در دست نیست. مارکوپولو، جهانگرد معروف ایتالیایی که در قرن ۱۳ میلادی از کرمان بازدید کرده، سخنی دربارۀ قالی‌بافی این منطقه نگفته، اما در جایی نوشته که ایران سلطان فرش جهان است. در تاریخ عالم‌آرای عباسی که به دست منشی شاه‌عباس صفوی نوشته شده، از قالی کرمان یاد شده است.

ژِن شاردِن، جهانگرد فرانسوی که در نیمۀ دوم قرن ۱۷ میلادی به ایران سفر کرده، در سفرنامۀ خود از قالی‌بافی کرمان یاد کرده و گفته است: بهترین و بزرگ‌ترین فرش‌هایی که به دربارها راه یافته‌اند اغلب توسط هنرمندان چیره‌دست کرمان طراحی و بافته شده بودند.

این دست‌بافتۀ زیبا و چشم‌نواز، جز در خانه‌های دوستدارانش در سراسر دنیا، در برخی موزه‌ها نیز نگهداری می‌شود. در باغ‌موزۀ نگارستان تهران که می‌توان کارهای بسیاری از نقاشان و مجسمه‌‌سازان بزرگ ایران را یک‎جا دید، چند تخته از قالی‌های نفیس و تاریخی بافت کرمان و راور، در تالار موزۀ فرش مهندس غلامعلی ملول به نمایش گذاشته شده که تماشای آن، جان هر بیننده‌ای را تازه می‌کند.

شش هزار سال مسگری

از دیگر رشته‌های پرسابقۀ صنایع دستی در کرمان، می‌توان مسگری را نام برد. بر پایۀ شواهد و مستندات باستان‌شناسی، ایرانیان نخستین کسانی بودند که پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح، به کانی مس دست یافتند و بیشتر کشفیات مس هم مربوط به استان کرمان بوده است که از جملۀ آن می‌توان به کشفیات مربوط به «تل ‌ابلیس» و «شهداد» و «کُنارصندل» اشاره کرد. پس از کشف مس، تولید ظروف مسی آغاز می‌شود. آثار مسی کشف‌شده در تل ابلیس کرمان بیش از شش هزار سال قدمت دارد. این هنر ـ صنعت همچنان دوام دارد.

دست‌ساختۀ پُر راز و رمز

در میان آثار گوناگونی که هنرمندان صنایع ‌دستی استان کرمان در قرن‌های متمادی خلق کرده‌اند، «جام کرمانی» شاید پر راز و رمزترین باشد. جام که در گویش محلی کرمان به آن «جوم» می‌گویند، یک ظرف آشامیدنی فلزی است که با شگردی ویژه ساخته می‌شده و آن‎چنان نازک بوده که اگر بر روی زمین می‌افتاده، همچون ظرفی چینی، می‌شکسته و ریزریز می‌شده است.

جام ‌کرمانی فلز بسیار پرطنینی دارد و با یک تلنگر، مانند ناقوس صدا می‌دهد. برخی معتقدند شاید این ویژگی، به‌خاطر شکل ظرف باشد. برخی دیگر می‌گویند فناوری ساخت بسیاری از ناقوس‌هایی که در کشورهای‌ شمال ایران ساخته می‌شده، سال‌ها قبل در کرمان وجود داشته است؛ چنان‌که در دوران آقامحمدخان قاجار، در کرمان ناقوس می‌ساختند و به ارمنستان صادر می‌کردند.

در حال حاضر، تعداد اندکی از نمونه‌های قدیمی از این ظرف اسرارآمیز در برخی موزه‌ها از جمله موزۀ سیم و زر کرمان نگهداری

می‌شود.

به ظرافت شیشه

محسن مجیدی، کارشناس ارشد پژوهش هنر که چندین سال پیش، دربارۀ هنر و فن ساخت این ظرف پژوهش‌هایی کرده، در گفتگو با گزارشگر روزنامۀ اطلاعات از برخی رموز این هنر دستی سخن می‌گوید.

ماجرای انتخاب جوم کرمونی برای مجیدی خیلی اتفاقی رقم خورد. یک روز او در حال مطالعۀ مقاله‌ای از صادق هدایت در موضوع «فرهنگ فولکلور» بوده که به یکی از ابزارهای قدیمی برمی‌خورد که هدایت از آن یاد کرده: جام کرمانی. همین اشارۀ‌ مختصر هدایت، دستمایۀ‌ یک پژوهش قرار گرفت.

گفتگوی ما با این پرسش آغاز شد که جام کرمانی چه ویژگی‌های داشته که به عنوان یک اثر دستی منحصر به فرد از آن یاد می‌شود؟

مجیدی با این مقدمه که جام، یک ظرف آشامیدنی بوده و علاوه بر نوشیدن آب، شاید در قشر خاصی از مردمان گذشته، برای نوشیدن شراب نیز استفاده می‌شده است، پاسخ می‌دهد: «به‌طور مشخص سه ویژگی در این ظرف قابل بررسی است: یکی این‎که از یک فلز آلیاژی ویژه تهیه می‌شده که فرمول این فلز را اکنون کسی نمی‌داند و متأسفانه فراموش شده است. این جام به‌قدری نازک بوده که اگر از دست بر زمین می‌افتاد،

می‌شکست!»

وی ادامه می‌دهد: «ویژگی دوم، نوع ساخت و طراحی این جام است که کاسه‌شکل بوده است. درآوردن این فرم و شکل، مهارتی می‌خواسته که فقط نزد برخی از آهنگران زبردست آن دوران وجود داشته که آن هم متأسفانه به دست ما نرسیده است. شاید امروزه با ماشین‌آلات نوین بتوانند آن شکل را بازآفرینی کنند اما دیگر کسی نمی‎تواند با دست، این ظرف را بسازد. ویژگی سوم، حکاکی‌های خاصی است که روی این ظرف دیده می‎شود. گویا جام‌هایی که نزد خانواده‌های دارامند آن زمان بوده، این حکاکی‌ها را داشته است.»

وی دربارۀ این طرح‌ها توضیح می‌دهد: «حکاکی‌ها شامل طرح‌های مختلفی است. یکی از این نقوش، مربوط به سال ساخت این جام بوده که نوعی اعتبار برای صاحب آن به حساب می‌آمد؛ مثلا می‌گفت من بیست سال است این جام را دارم. دیگر این‌که نام صاحب جام را روی آن حکاکی می‌کردند. گاهی هم اشعاری متناسب با نوش و نوشیدن روی جام می‌نوشتند که بیشتر مضامین شاد داشت. از نقوش حیوانات و پرندگان و گیاهان نیز استفاده می‌کردند.

جالب این‌که وقتی من این نقوش را به دکتر محبی که دکترای پژوهش هنر دارد نشان دادم، گفت که این نقش‌ها مرا به یاد ایران باستان و نقوش آن زمان می‌اندازد. حکاکی‌ و نقش‌های روی جام کرمانی، خود موضوع یک پژوهش جداگانه است که احتمالا” در آینده به آن خواهم

پرداخت.»

فناوریِ فراموش‌شده

از آن‌جا که آلیاژ تشکیل‌دهندۀ این ظرف هنوز شناسایی نشده است، آیا در حد حدس و گمان هم پی نبرده‌اند که این ظرف از ترکیب چه فلزاتی ساخته می‌شد؟ مجیدی در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «متأسفانه فناوری تولید این جام فراموش شده و کسی دیگر نمی‌تواند آن را تولید کند. دربارۀ آلیاژ این جام البته کسانی مواردی را مطرح کرده‌اند؛ مثلا اصطلاح «جام هفت‌جوش» وجود دارد، یعنی هفت فلزِ درهم‌جوش که این آلیاژ را حاصل کرده، اما کسی از این‎که این هفت فلز چه هستند و از هرکدام چه میزان به‌کار می‌رفته، چندان اطلاعی

ندارد.

دربارۀ چگونگی حکاکی روی این جام هم اطلاعاتی در دست نیست؛ چون نیاز به یک مهارت بسیار خاص بوده تا بتوان روی فلزی که با افتادن روی زمین می‌شکند، این نقوش را

ایجاد کرد.»

مجیدی در ادامه، اظهار می‌کند: «یکی از دوستان می‌گفت در مقطعی، ژاپنی‌ها تکه‌های شکستۀ این جام را بردند و آنالیز کردند تا ببینند این هفت فلز چه بوده‌اند، اما به نتیجه‌ای نرسیدند.»

مهدی محبی‌ کرمانی، پژوهشگر، از فلزی به نام «طالیقون» نام می‌برد که یک آلیاژ هفت‌جوش است و از فلزاتی همچون طلا، نقره، سرب، آهن، مس و یک عنصر نامعلوم به نام «روح توتیا» تشکیل شده است، اما باز هم به‌طور دقیق معلوم نیست که آیا جنس جام ‌کرمانی از طالیقون هست یا نه؟

تنها چیزی که می‌دانیم این است که برای ساخت آن، آهنگرانی ماهر حضور داشتند که تعدادی سِندان کنار هم می‌گذاشتند، در هر مرحله از ساخت، این ظرف روی یکی از سندان‌ها گذاشته شده و آهنگران دیگری، با پتک و چکش‌هایی خاص، روی آن ضرباتی با تعداد مشخص می‌زدند؛ چیز بیشتری نمی‌دانیم.»

تاریخچۀ نامعلوم

دربارۀ سابقۀ‌ تاریخی ساخت این ظرف آیا به نتایجی رسیده‌اید؟ مجیدی، در پاسخ به این پرسش گزارشگر روزنامۀ اطلاعات می‌گوید: «این‌که ابتدای ساخت آن در چه زمانی بوده، مشخص نیست» و ادامه می‌دهد: «اما تا حدود صد سال پیش هنوز تولید می‌شده است؛ در حال حاضر هم نمونه‌های جعلی آن را در برخی شهرهای کشور دارند تولید می‌کنند، ولی طرح و رنگ آن با جام ‌کرمانی متفاوت است و شکنندگی، ظرافت و آن حکاکی‌ها را هم ندارد.»

این پژوهشگر هنر می‌افزاید: «در گذشته، جام ‌کرمانی به همۀ شهرهای ایران از جمله اصفهان و اهواز صادر و همه ‌جا به نام جام ‌کرمانی شناخته می‌شد.»

جام هفت‌خط

مجیدی در پاسخ به این پرسش که آیا آن هفت خطی که روی جام‌های قدیم بوده، روی جام‌کرمانی هم وجود داشته یا نه، می‌گوید: «بله. بعضی از این جام‌ها هفت خط را دارند که نشان می‏دهد برای نوشیدن شراب به‌کار می‌رفتند.

جالب این که من تنها چند عدد از این جام‌ها را دیدم که هفت خط داشتند. بیشتر آن‎ها این خطوط را ندارند؛ برخی هم حکاکی‌ها را ندارند و ساده هستند.»

وی در پاسخ به پرسش دیگری که آیا در خصوص ابعاد هندسی جام‌ کرمانی به الگوی مشخصی دست یافته‌اید، توضیح می‌دهد: «جام‌ کرمانی در اندازه‌های بسیار متنوعی تولید می‌شد؛ مثلا یک نوع از جام بوده که کمتر از یک استکان آب گنجایش دارد. از انواع دیگر آن، جام‌های بزرگی بود که شش ـ هفت لیتر آب می‌گیرد. همه نوع اندازه‌ای دارند و کاربرد آن هم فقط برای نوشیدن بوده و احتمالا ظرف‌های بزرگ‌تر برای برداشتن آب یا به عنوان پارچ آب استفاده

می‌شده است.»

وی تأکید می‌کند: «همۀ انواع این ظرف‌ها ویژگی شکنندگی را دارند. ویژگی دیگر جام ‌کرمانی این‌ است که به نظر می‌رسد وقتی آب داخل آن می‌ریختند، خنک می‌شده. حالا این، یا تلقین است یا خاصیت آلیاژ جام که گرما را از آب می‌گیرد.»

پنهان‌کاری مهارت

مجیدی در بخش دیگری از سخنانش از مسأله‌ای پرده برمی‌دارد که فرهنگ ما را نشانه گرفته است.

او می‌گوید: «من در جریان این پژوهش با یک مسألۀ فرهنگی روبه‌رو شده‌ام و آن این‎که چرا ما دچار وضعیتی شده‎ایم که یافته‌ها و دانش خود را منتقل نمی‌کنیم؟ مثلا دربارۀ همین جام یا شال‌بافی یا حتی برخی مهارت‌ها در قالی‌بافی کرمان، فوت و فن کار فراموش شده و کسی از آن اطلاعی ندارد.

البته دربارۀ چرایی آن، تصوراتی می‌‌توان داشت؛ مانند این‎که سرزمین کرمان، کویری و گذران روزانۀ زندگی در آن، دغدغۀ‌ همیشۀ‌ همۀ مردمان بوده است، از این رو اگر کسی به یک فناوری دست می‌یافت، آن را انحصاری می‌کرد تا بتواند از راه آن درآمد به‌دست آورد و زندگی‌اش را تأمین کند. اما گاهی می‌شنویم که پدر یا مادر، حرفه خود را به فرزندانشان نیز نمی‌آموختند و حتی در لحظۀ پایان عمر و دم مرگ هم دربارۀ راز کارشان لب نمی‌گشودند! از این‎جا روشن می‌شود جدا از تأمین معاش، چیزهای دیگری هم در فرهنگ ما نهفته و بسیاری از داشته‌های ما از جمله جام کرمانی نیز از این نگاه و فرهنگ ضربه خورده است.»

اسما پورزنگی‌آبادی

نسخه مناسب چاپ