از تمام روشنایی ها
حمیدرضا شکارسری - ۱۱۶
 

خوانش شعری از غلامرضا کافی

کفتر یا کبوتر؟

«پنجرۀ باز خوابگاه حافظیه:

سازمان غلّه و شاهچراغ

بعضی کبوتر حرم اند،

بعضی ها کفتر سیلو»۱

آثار هنری و شعرهای ایدئولوژیک، متن هایی جانبدارانه اند. متن هایی که بدون دلیلی روشن، از فکر و ایده ای طرفداری می کنند. اساساً ایدئولوژی نیز همین گونه است. ایدئولوژی، تمام جهان را در هر زمان و مکان و هر شرایط متغیری که باشد، با ایده ای ثابت تفسیر می کند. در واقع، در ایدئولوژی ایده ای ثابت هست که مقتدرانه می کوشد تا هر چیزی را به شکل خود درمی آورد. این طرفداری اما لزوماً نافی هنری بودن و شاعرانه بودن اثر نیست.

چرا آدم های دور و بر سازمان غله شیراز، کفتر سیلویند و زائران حرم شاهچراغ، کبوتران  حرم؟… چرا در این موقعیت، کبوتران حرم در مرتبه ای بالاتر از کفتران سیلو می پرند؟ بخشی و تنها بخشی از واقعیت ماجرا، رابطه میان سازمان غله و سیلوهایش و شاهچراغ و حرمش است. بخش مهم تر ماجرا جانبداری راوی ناظر از پنجرۀ باز خوابگاه حافظیۀ مشرف بر صحنه یعنی «غلامرضا کافی» از یکی از این دو نوع کبوتر است. یک بی دلیل، اما ایدئولوژیک!

«کافی» در این شعر، از ایده ای ایدئولوژیک به جای خلاقیتی شاعرانه، به خوبی بهره برده است و با عبور واقعیت از صافی ایده اش، ابژه  هایی فراواقعی آفریده است. کفترانی که مادی، طمع کارانه و دنیامدار، دور و بر سیلوی گندم به عنوان نماد زندگی مادّی وول می خورند و کبوترانی که معنوی، بی چشمداشت و آخرت مدار، گرد شمع شاهچراغ به عنوان نماد زندگی معنوی در پروازند. این قضاوت که البته شاعرانه هم هست (چون خیالین است و به آدمیان شخصیتی کفترانه یا کبوترانه بخشیده است!)، اساساً دلیل نمی  خواهد؛ چون مخاطبِ موافق مانند خود شاعر بر این برتری واقف و به آن مؤمن است. اصلاً چرا یکی از این پرنده ها کفتر است و یکی کبوتر؟ چرا یکی با بیانی روزمرّه و دم  دست مورد اشاره قرار می گیرد و دیگری با بیانی ادبی تر؟ زیرا بیان روزمرّه، رندانه مخاطب را به زندگی مادّی حوالت می دهد، ولی بیان ادبی، او را به سطحی فراتر از ابتذال روزمرّگی.

غلامرضا کافی تصویر شعرش را با مدلی ایدئولوژیک سامان بخشیده است. مدلی که حتی در شعری سپید، همچون قالبی سنتی، متن را به ایده ای پیش از متن متعهد می کند.

۱٫ همین زنجره تا صبح، غلامرضا کافی، نشر  تکا، ۱۳۸۷، ص ۲۳۲

code

نسخه مناسب چاپ