بارگذاری ذهن در دنیای مجازی
ذهن ما در دنیای مجازی ماندگار خواهد شد!
 

حباب‌های مجازی ما در دنیای واقعی

شاید هر کدام از ما مدتی باشد که با وجود جریان مداوم اطلاعاتی که از شبکه‌های خبری، گوگل، یوتیوب، فیس‌بوک و توییتر به ما می‌رسد به جزئی دائمی از دنیای مجازی تبدیل شده‌باشیم. ما در نوعی مالتی‌ورس، یا فضای چندجهانی زندگی می‌کنیم و هر کدام از ما در یک حباب مجازی جداگانه هستیم. این حباب‌ها گهگاهی در فضای واقعی با هم یکی شده و دوباره از هم جدا می‌شوند، اما همواره به وسیله شبکه اجتماعی جهانی با هم در ارتباط هستند.

اگر یک دنیای مجازی پس از مرگ خلق شود، با توجه به این‌که انسان‌های درون آن با همان ویژگی‌های شخصیتی و نیازهای دنیای واقعیشان خواهند بود، دلیلی نمی‌بینند که خود را از بقیه ما جدا کنند. برای آنها تغییراتی جزئی کفایت می‌کند. دنیای مجازی و دنیای واقعی از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در قالب یک تمدن بزرگ‌تر که همواره در حال گسترده شدن است به هم متصل می‌شد. دنیای مجازی به عنوان یکی دیگر از شهرهای زمین، پر از انسان‌هایی می‌بود که به آنجا مهاجرت کرده‌اند.

***

تصور کنیم تهیه اسکن از محتوای مغز یک انسان با جزئیات کامل امکان‌ پذیر باشد و بتوان با شبیه‌ سازی رایانه‌ای اطلاعات مغز را بازسازی کرد. بدین ترتیب یک کپی از ذهن، حافظه، احساسات و شخصیت او تولید می‌شد. در حقیقت، نسخه جدید و تقریباً معتبری از آن فرد به شکلی نامیرا و دیجیتالی موجودیت پیدا می‌ کرد. این کار آینده‌گرا «بارگذاری ذهن» (mind uploading) نام دارد.

علومی که به مطالعه مغز و اعصاب و خودآگاهی می‌پردازند به طور روز افزون شواهدی به دست ما می‌ دهند حاکی از این‌که انجام این کار امکان‌پذیر است؛ چون هیچ‌کدام از قوانین فیزیک مانعی ایجاد نمی‌ کنند. دست‌یابی به این نوع فناوری در آینده‌ای دور امکان‌پذیر است؛ شاید قرن‌ها باید سپری شوند تا همه جوانب آن فراهم آیند. به هر ترتیب، با توجه به علاقه، تلاش و توجهی که تا کنون برای نیل به این هدف صرف شده‌ است می‌توان گفت بارگذاری ذهن روزی تحقق پیدا خواهد کرد. البته نمی‌توانیم مطمئن باشیم این اتفاق چقدر بر فرهنگ ما انسان‌ها تأثیر خواهد داشت، اما با جا افتادن هر چه بیشتر فناوری شبیه‌سازی و شبکه‌های عصبی مصنوعی می‌توانیم تصویری از چگونگی بارگذاری ذهن در آینده ترسیم کنیم.

فرض کنیم به یک کلینیک بارگذاری مراجعه می‌کنیم تا مغزمان اسکن شود. همچنین فرض را بر این می‌ گیریم که این فناوری از پیش بارها آزمایش و اِشکال‌زدایی شده و اکنون بی‌نقص کار می ‌کند. بنابراین، از همه سیناپس‌های ما با جزئیات کامل تصویربرداری می‌کند تا به بازسازی مغزمان بپردازد. سپس هر آن ‌چه را که کپی‌برداری کرده درون یک پیکره مجازی استاندارد قرار می‌دهد که صدا و صورت ما نیز به آن متصل است. تمامی این مجموعه در یک محیط مجازی شبیه به فضای یک بازی ویدئویی با کیفیت گرافیکی بسیار بالا قرار گرفته است. بهتر است وانمود کنیم همه این ‌ها کاملاً در واقعیت امکان ‌پذیر شده‌اند.

آن منِ دوم کیست؟

در دنیایی که شاید در آینده ‌ای دور در آن قرار گیریم، منِ نخست ما، منِ بیولوژیکی، هزینه زیادی را بابت بارگذاری شدن ذهنش پرداخت می ‌کند. با این‌حال، وقتی از کلینیک بیرون می‌ آییم دوباره همان انسان میرایی هستیم که پیش از ورود به آنجا بوده‌ ایم. به عبارتی دیگر، هنوز یک موجود بیولوژیکی هستیم و بالاخره روزی خواهیم مرد. همچنان که در مسیر بازگشت به خانه هستیم با خود فکر می‌کنیم: «فقط پولم را به هدر دادم.»

در همین حال، آن منِ شبیه‌سازی شدۀ ما در یک آپارتمان مجازی بیدار می‌شود و حس می‌کند همان من قدیمی ما است! به بیانی دیگر، تجربه زندگی را بدون ناپیوستگی ادامه می‌دهد، یعنی یادش می‌آید که قدم به کلینیک گذاشته، کارت اعتباری را برای پرداخت هزینه در دستگاه کشیده، برگه‌ای را امضاءکرده و روی یک تخت دراز کشیده‌است. حس می‌کند در جایی بیهوش شده و سپس در جای دیگر به هوش آمده‌است. این منِ دوم خاطرات ما، خصوصیات شخصیتی ما، الگوهای فکری ما و تغییرات عواطف و احساسات ما را به طور کامل در خود دارد. با خود می گوید: «باورم نمی شود این کار انجام شد! قطعاً ارزش صرف کردن چنین مبلغی را داشت.»

نباید برای منِ دوم ضمیر این یا آن را به کار برد چون آن ذهن، نسخه‌ای از خود ما است. بهتر است آن را من، او، ما و شمای شبیه‌سازی شده بنامیم. ما اکنون این منِ شبیه‌سازی شده هستیم که تصمیم به کنکاش محیط خود می گیریم.

قدم از در خانه بیرون می‌گذاریم و نسخه‌ای مجازی از شهر تهران می‌بینیم. صداها، بوها، مناظر، مردم، حس پیاده‌رو در زیر پاهایمان… همه چیز حاضر است. در این دنیای شبیه‌سازی شده زخمی شدن و جراحت وجود ندارد، چون بدن مجازی ما نه می‌شکند و نه خونریزی می‌کند. اگر چیزی بخوریم یا بنوشیم طعم و مزه‌ای را حس نمی‌کنیم و انگار هیچ چیز وارد معده ما نمی‌شود. همچنین از اثر انگشت و کمبود اکسیژن خبری نیست و اصلاً در دنیای مجازی اکسیژن وجود ندارد.

یک تلفن هوشمند شبیه‌سازی شده داریم که شماره خودمان را با آن می‌گیریم، همان شماره‌ای که چند ساعت پیش از تجربه جدید داشتیم. این بار منِ شبیه‌سازی شده جواب تلفن را می‌دهد. به من بیولوژیکی می‌گوییم فلان شخصی که در اثر سرطان فوت کرد نیز اکنون اینجا است. حالش خوب است و هنوز به همان شغل سابق مشغول است و غیره. این دو ماهیت بیولوژیکی و مجازی ما شرایط خنده‌آوری را به‌وجود آورده‌اند، اما در پس این جزئیات داستان‌وار یک معمای فلسفی وجود دارد که روزی باید با آن مواجه شویم: بین من بیولوژیکی و من شبیه‌سازی شده چه رابطه‌ای وجود دارد؟

شاید فکر کنیم چون من بیولوژیکی در دنیای واقعی زندگی می‌کند و من شبیه‌سازی شده ساکن دنیای مجازی است، این دو هرگز یکدیگر را دیدار نمی‌کنند و وجود هم‌زمان هر دوی آنها مشکلی به وجود نمی‌آورد.

در عصر حاضر که اینترنت بر انسان‌ها سلطه‌گری می‌کند، چقدر نیاز است که ما یکدیگر را از نزدیک و به طور فیزیکی ببینیم؟ ما این روزها از طریق رسانه‌های الکترونیکی و به صورت آنلاین با هم ارتباط و تعامل داریم. من بیولوژیکی و من شبیه‌سازی شده ما هر دو نمایانگر دو لحظه رفتاری و تعاملی از خود ما هستند که در یک دنیای بزرگ‌تر درون پیوندی اجتماعی و اقتصادی با هم رقابت می‌کنند. همچنین به راحتی می‌توانیم از طریق ویدئو کنفرانس با یکدیگر دیدار و تبادل اطلاعات کنیم.

بارگذاری ذهن در ساده‌ترین سطح خود انسان‌ها را در یک زندگی پس از مرگ بی‌انتها نگه خواهد داشت. خانواده‌ها می‌توانند با مادربزرگ شبیه‌سازی شده خود در ویدئو کنفرانس شام بخورند در حالی که صفحه تبلت در حالت نسبتاً عمودی در سوی دیگر میز قرار دارد.

این دنیای شبیه‌سازی شده بر خلاف دنیای پس از مرگی که درباره‌اش خوانده‌ایم و شنیده‌ایم، از دنیای واقعی جدا نیست، بلکه به طور مداوم و یکپارچه به آن متصل است. امروزه، کوچک‌ترین بخش از زندگی ما به تعامل با افرادی که در فضای فیزیکی پیرامونمان هستند اختصاص دارد. در عوض، ارتباطات وسیع و گسترده‌تر ما تقریباً به طور کامل از راه‌های دیجیتالی برقرار می‌شوند. اخبار را یا روی صفحه مقابلمان می‌بینیم یا از درون هدفون‌هایی که در گوش می‌گذاریم می‌شنویم. فاصله‌های دور برایمان واقعی هستند، چون از طریق ابزار الکترونیکی از بُعد مسافت مطلع می‌شویم. بسیاری از افراد مشهور و حتی بعضی از دوستان و بستگان، تنها به واسطه داده‌ها برایمان وجود خارجی دارند. در دفاتر مجازی کار می‌کنیم و همکارهای خود را از روی تصاویر ویدئویی و متونی که مبادله می‌کنیم می‌شناسیم.

بسیاری از مشاغلی که در دنیای واقعی داریم نیاز به حرکت و عملکرد فیزیکی دارد. این‌ها احتمالاً همان مشاغلی هستند که به عهده خودکاره‌ها (automatons) گذاشته خواهند شد. اتومبیل‌های خودران جای راننده‌های تاکسی را می‌گیرند. رفتگرها، اپراتورهای پذیرش، کارگرهای ساختمانی و خلبان‌های خودکار و غیر انسان در آینده‌ای نسبتاً دور جایگزین صاحبان این مشاغل خواهند شد. روباتیک و هوش مصنوعی این اتفاق را رقم خواهند زد. بقیه مشاغل نیز از طریق ذهن انجام خواهند شد. اگر ذهن قابل بارگذاری شود، می‌تواند به همان کاری که پیش از بارگذاری می‌کرد ادامه دهد. یک معلم، یک روزنامه نگار یا یک درمانگر قادر خواهد بود از فضای سایبری به همان خوبی که در فضای واقعی کار می‌کرد انجام وظیفه کند.

code

نسخه مناسب چاپ