والاترین و گرانسنگترین سخن در عالم هستی، وحی الهی و بیشترین سعه وجودی از آن پیامبر اکرم(ص) است، چرا که قلب مبارک آن حضرت توانست مهبط و قرارگاه وحی شود. خداوند در طی ۴۰ سال، قلب نورانی پیامبر(ص) را آرام آرام پرورد و مستعد کرد، تا آمادگی و ظرفیت لازم را برای دریافت وحی بیابد. دلی در آن وسعت سخن پذیر شد تا سخنی در آن تراز را بتواند دریافت کند.
آنگاه نوبت به ایفای رسالت بس سنگین پیامبری رسید و این بار پیامبر به سان آیینهای شفاف، میبایست شعشعة آفتاب روشنی بخش و گرمادهندة کلام الهی را بر قلوب مخاطبان بتاباند. همچنان که مراحلی طی شد تا خود آماده دریافت وحی گردید، میبایست روندی متناسب با ظرفیت سایر انسانها را که در مراتبی بس پایینتر بودند، آغاز کند و به سرانجام برساند. نخست باید دل مخاطبان را تسخیر و آن را مستعد پذیرش کلام الهی میکرد که در این راه دشوار، مغناطیس «خُلق عظیم» ایشان که از آن به عنوان معجزه یاد میشود و صدق و صفا و رنگین کمان چشم نواز ویژگیهای اخلاقی و رفتاری ممتازی که به آن آراسته بود، کارساز شد و بستر لازم را فراهم کرد و آنگاه که دل مردم آماده شد، پیامبر(ص) جانهای تشنه را با شراب طهور آیات الهی سیراب کرد. او ابتدا مخاطبان را تزکیه و دلشان را به خوبی سخن پذیر میکرد و آنگاه به ابلاغ و تعلیم آیات وحی که رفیعترین سخنان دلپذیرند، میپرداخت: «یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه». این درس بزرگ پیامبر رحمت است که در امر خطیر هدایتگری، پرورش مقدم بر آموزش است.
هر پیامی ۳ عنصر دارد؛ پیام، پیام دهنده و پیام گیرنده. میزان موفقیت پیامهایی که باید بر نفوس تأثیر بگذارد و آنها را رشد دهد و در مسیر کمال رهنمون شود، به این بستگی دارد که اولاً پیام دهنده خود به چه میزان عامل به امری است که به آن دعوت میکند، دوم اینکه پیام گیرنده چقدر مستعد دریافت پیام است؛ و سوم اینکه پیام از چه کیفیتی از حیث شکل و محتوا برخوردار است.
زبان رفتار در عرصه هدایت، گویاتر از زبان گفتار است، تا جایی که امام صادق(ع) میفرماید: «کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم لیروا منکم الاجتهاد و الصدق و الورع»: با رفتار خود هدایتگر مردمان به سوی خیر و صلاح باشید؛ زیرا صدق گفتار آدمی با سنگ رفتار او محک میخورد. «نمود» آنگاه ارزش مییابد که تجلیگر «بود» باشد. کسی که سخنی در زمینه هدایت بر زبان جاری میکند و خود عامل به آن نیست، نه فقط اثر مطلوب بر مخاطب نمیگذارد، بلکه چه بسا تأثیر منفی و معکوس بگذارد. مولوی دل زنگارگرفته را علت اصلی عدم توانایی صاحب آن در انعکاس سخن حق میداند:
آینهت دانی چرا غماز نیست؟
زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست
در فلسفه گفته میشود «فاقد الشئ لایعطیه»: اگر کسی چیزی ندارد، نمیتواند به دیگری منتقلش کند؛ ندارد که بدهد! اول باید داشت، آنگاه داد. سخن دلپذیر از هر دلی برنمیخیزد و فقط دل سخن پذیر خاستگاه سخن دلپذیر است. سخنی که اصالت دارد و از سویدای دل نشأت میگیرد، میتواند در دلهای آماده نفوذ کند: «سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند».
در پیام رسانی، هر قدر مختصات مبدأ و مقصد همگونتر باشد، اثرگذاری فزونی مییابد و گوینده بهتر میتواند مخاطب را با خود همراه سازد: «السنخیه عله الانضمام»: همگونی موجب پیوند میشود و در سطوح مختلف روابط اجتماعی، نقش این ۲ عامل «دل سخن پذیر و سخن دلپذیر» بسیار مهم و تعیین کننده است. دل انسانها به کشتزارهایی میماند که بایست از هر حیث آماده پذیرش بذرهای دین و دانایی و رشد و کمال شود. هر قدر هم که دانه و نهال کیفیت خوبی داشته باشد، وقتی نتیجه مطلوب حاصل میشود که مزرعه خوب شخم بخورد و خوب آبیاری شود و از همه عوامل مساعدکننده طبیعی (نور، گرما، تهویه و تغذیه لازم) برخوردار شود.
ما وقتی میتوانیم در بحثهای تعلیم و تربیت در خانه، مدرسه، دانشگاه، محیطهای اجتماعی، در عرصه امر به معروف و نهی از منکر و… اثرگذار باشیم که اولاً خود در مسیر کمال و آراستگی به فضائل اخلاقی گام نهاده باشیم تا حضرت حق تفضل کند و بر زبانمان حکمت و سخن دلپذیر جاری فرماید؛ و ثانیا دل مخاطبان و گروههای هدف را با اخلاق و عطوفت و شفقت و رفتارهای صادقانه و متواضعانه، جذب و سخن پذیر کنیم.
سیدمحمدرضاموالی زاده