جُنگی از جُستارها
دکتر میرجلال الدین کزازی - ۴۳
 

فرجام دبستان سپاهانی

گفتیم که ناب گرایی پندارشناختی در دبستان سپاهان، این دبستان را در نشیب پژمردگی و بی‌بار و بری در افکند و به سترونی و بر جای ستادگی دچار آورد. به گونه‌ای که سرانجام، در آن، پویایی و پرجنب و جوشی نوزایی به افسردگی و خاموشی نازایی دیگرگون شد.

آزمون‌ها و پندارهای سپاهانی سرایان آنچنان ژرفا گرفت و درونی و یکسویه شد و در تیرگی‌های ستبر راز فرو رفت و پوشیده ماند که دوستداران پیگیر و پرشور سخن را نیز به ستوه آورد و پیوند و پیوست شان را با این شیوه در سخنسرایی گسست و جان جویای زیبایی و دلارایی شان را خست و آزرد.

بدین‌گونه، زمینه به نیکی فراهم گردید؛ دیگر گشت سخن پارسی و پیدایی و پدیدآیی دبستانی نو را. لیک، ای دریغا دریغ! آنچه رخ داد، نه تنها دبستانی نوپدید و انگیزنده‌ امید و نوید نبود، سخن پارسی را به بیراهه برد و به دستان سست و زمان فرسود، لرزان و گسسته تار و پود واپسگرایی و کهن‌پیرایی سپرد.

این دستان، از آن پس، همچنان سود و فرسود. چروکید و پوسید. دستانی بهارآفرین که گل در آنها تروتازه‌تر می‌شکفت و پالیزی بود بیگانه با پاییز. خزانستان پژمردگی گردید.

سخن پارسی، افتاده در دام بیراهی، به تباهی دچار آمد. هموندان انجمنی ادبی در سپاهان، همدست و همداستان، آگاهانه و اندیشیده، بر آن شدند که به گذشته بازروند و به شیوه‌ استادان خراسانی و عراقی، چامه بسرایند و غزل تا مگر شکوه سخن پارسی را بدان باز بتوانند آورد.

چاره‌ آنان پتیاره‌ای شد سخن پارسی را آنان می‌خواستند این سخن را در راهی نو بیفکنند، اما در فرجام آنچه آنان ناکام در کار خویش به انجام رسانیدند آن بود که در راه سخن پارسی، چاهی نو بکنند. چاهی که این سخن ورجاوند و بی‌مانند به گونه‌ای در آن فرو افتاده است و گرفتار آمده است که با همه‌ توش و توان و کار مایه‌ هنگفت و شگرف خویش و پیشینه‌ گرانسنگ و درخشانش، هنوز نتوانسته است از آن برهد و بدر آید: چاه پیروی و بازسرایی که به یکبارگی با سرشت و کار و ساز آفرینش هنری ناساز است و نیز در ستیز.

جان و آمان هنرنوجویی و نوگرایی است و یافتن قلمروهایی ناپسوده و ناپیموده در آفرینندگی. آن نوگرایی و نوجویی سخته و سرشتین که نمود و بازتابی است از آزمون‌های باریک و بناور، ناب و نژاده که نهان و نهاد سخنور را می‌شورانند و برمی‌آشوبند و او را به سرودن و آفریدن برمی‌‌انگیزند و حتی بر کامه‌ وی، بدان ناچار می‌گردانند، نه بازی‌های هوسناکانه یا واژه‌ها و پریشانگویی و بر آشفتن هنجارها و آیین‌هایی که پایگاه و پایندان رسایی و شیوایی، زیبایی و دلارایی سخنند و بهانه‌ بوش(علت وجودی) آن.

دبستان سپاهانی بخت آن را داشت که در سرزمین‌هایی دیگر که بخشی از جهانشاهی پهناور زبان و ادب پارسی‌اند، بر راه خویش بماند و در چاه نیفتد و کژپویی‌ها و چپسویی‌ها، و دژمرویی‌هایش را چاره کند و ستیغی نو در سخن پارسی بیافرینند و بزرگ‌ترین سخنور سپاهانی سرای نیرانی را در دامان خویش بپرورد: بیدل دهلوی را. سخنوری که هیچ یک از سخنوران، در خزان پژمردگی، یا آنچه آن را دوره‌ بازگشت ادبی می‌نامند، در شکوه و شگرفی با او سنجیدنی نمی‌تواند بود.

code

نسخه مناسب چاپ