کندوکاوی درباره خشونت‌های ورزشی و راهکارهای پیشگیری ـ بخش نخست
خشونت؛ بازتاب ناهنجاری‌های اجتماعی در فوتبال
 

دودلیِ فرساینده‌ایست تا دریابیم، بخشی از محبوبیت بی‌انداره فوتبال- این ورزش هیجان‌زا – برای خشونت بی‌اندازه آن است؛ با توجه به این که هرگز شعارها و فریادهای تماشاگران این ورزش، تهی از چاشنیِ خشونت نبوده است.

آمیزشِ «بازی» با «خشونت»، جمع ضدینی است که اینک با شگفتی هرچه تمام‌تر در فوتبال رخ داده است و هر هفته روی می‌دهد. بی‌گمان ۲۰۰ سال پیش، فوتبال مانند بوکس با خشونت‌زاده نشد، ولی امروز سراپای وجود این ورزش، آلوده به خشونت است و چنان به این پدیده، گره خورده که انگار همزادِ آن است.

ویژگیِ کاپیتانی

جعفرکاشانی، فوتبالیست پیشکسوت، پس از بازگشت از خارج- به گفته خودش- تیم شاهین را با این آرزو ساخت که یکی از بهترین تیم‌های فوتبال ایران شود، کاپیتان پیشین، دلیل کم توفیقی را نداشتن همراه، هم‌سخن و همدم می‌داند و معتقد است «زمینه برای موفقیت و ادامه راه فراهم نبود.»

سرگذشت تیم شاهین، بسیار شبیه فوتبال کشور ماست؛ آن قدر که خشونت و حواشی آن پررنگ است، خود فوتبال در کل موفق نیست!

اما این استدلال را کاشانی نمی‌پذیرد و در گفت‌وشنود با روزنامه اطلاعات می‌گوید: فقط خشونت مانع پیشرفت فوتبال ما نیست؛ بسیار عوامل دیگر هست که باید مویتان را مانند من در فوتبال سفید کنید، تا دریابید.

– موانع دیگر چیست استاد؟ شما که چنین تجربه‌ای را پشت‌سر دارید، بفرمایید! در شاهین هم خشونت بود؟

‏- مرا وادار به گفتن چیزهایی نکنید که نه برای فوتبال مفید است و نه برای من در این سن و سال!

– شما با لبخند شاداب خود هنوز سرزنده‌اید استاد! خب از شاهین بگذریم و برویم به سراغ خشونت در فوتبال!

– شما چرا در این مورد مرا برای مصاحبه انتخاب کرده‌اید؟

‏- اختیار دارید؛ شما ۱۰ سال کاپیتان و قهرمان تیم ملی فوتبال ایران بوده‌اید، به این مقام کسانی می‌رسند که با خشونت بیگانه‌اند؛ چون کاپیتانی باید دو ویژگی توامانِ «رهبری تکنیکی تیم» و «الگوی اخلاقی» را داشته باشد.

– نه! این‌جور نیست! من یک بازیکن و کاپیتان ساده تیم ملی بودم که بعد دیپلمات شدم. ‏شما باید یک کارشناس اجتماعی فوتبال انتخاب می‌کردید که از مردم و اجتماع شناخت بهتری دارد.

– من با کارشناس اجتماعی و جامعه‌شناس هم گفتگو کرده‌ام؛ به گفته میخائیل باختین- منتقد ادبی، این گزارش، چندصدایی است؛ ولی گویا شما به سختی، تن به گفت‎وشنود می‌دهید!

– راستش رفتار بازیکنان فوتبال زیر ذره‌بین جوانان است؛ برای همین هنگامی که مِسی با زدن گل، صلیب می‌کشد، تاثیر این حرکتش از صلیب‌کشیدن پاپ بیشتر است. از این‌رو حکومت‌های امروز می‌کوشند با ورزش و فوتبال بسیاری از مسائل اجتماعی خود را حل کنند. بنابراین فوتبال می‌تواند جامعه را معتدل کند، اعتدالی که جامعه به آن نیاز دارد.

می‌پرسم: شما بیش از اندازه به فوتبال اهمیت نمی‌دهید؟ آیا شایستگی‌اش را دارد؟ در کشورهای پیشرفته چنین نیست!‏

کاشانی پاسخ می‌دهد: درست است، امروز در جهان، تفریح مردم فقط فوتبال نیست. تفریحات ورزشی را به اندازه‌ای زیاد کرده‌اند که اندیشیدن صرف به فوتبال از میان رفته است. ورزش سن و مرام و مسلک نمی‌شناسد و همه را به یک اندازه درگیر می‌کند. فوتبال، مردم کشورهای گوناگون جهان را در یک ساعت معین جلوی شیشه جام جهان‌نما گرد می‌آورد. رئال مادرید وقتی گل می‌زند، در ورزشگاه، تماشاگران برهمایی و مسیحی و مسلمانِ غریبه با‌هم، یکدیگر را در آغوش می‌گیرند. برای همین، حاکمان کشورها فوتبال را فقط تفریحی برای پرکردن اوقات فراغت مردم نمی‌دانند، بلکه به اهمیتش به لحاظ روابط بین‌الملل، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی پی برده‌اند و از ابزار فوتبال برای رفع چالش‌های اجتماعی خود بهره می‌برند.

ورزش تن به تن

جعفر کاشانی معتقد است که کمی خشونت، برآمده از ذات فوتبال است که یک ورزش اصطکاکی است و زمینه را خود در درون خویش، زایش می‌کند. البته قدرت با خشونت فرق می‌کند. تیم منظم آلمان، محکم بازی می‌کند و خشونت ندارد و اگر دارد، غیرعمدی است.

کاپیتان پیشکسوت فوتبال، در این مورد که چرا در فوتبال ما گاه خشونت به مصدومیت چندماهه یک بازیکن می‌انجامد،‌ پاسخ می‌دهد: من که نمی‌خواهم خشونت بورزم؛ به سمت توپ می‌روم، ولی پایم به ساق حریف می‌خورد. در جودو هم لگد به سمت فک می‌رود، ولی فک می‌شکند، درحالی که رزمی‌کار، قصد شکستن فک حریف را ندارد. ولی چنین خشونتی را در والیبال و وزنه‌برداری نمی‌بینیم، چون بدن‎ها باهم درگیر نیست تا ورزشکار را متلاطم کند.

و سرانجام کاشانی می‌پذیرد که خشونت در فوتبال ما زیاد است، و به چراییِ آن چنین پاسخ می‌دهد: چون ورزش بالاتر از آموزش و پرورش قرار گرفته است، در حالی که باید آموزش و پرورش، سازنده ورزش باشد. ‏

‏- پس شما مخالف خشونت هستید!‏

‏- من مخالف هرگونه خشونت هستم. خشونت، یعنی بی‌حرمتی به پیراهن یک باشگاه معتبر و شماره‌‌هایی که روزی برای با اخلاق‌ترین بازیکنان این کشور بود. عصبیت یک مربی و یا خشونت لفظی یک بازیکن می‌تواند ادبیات درست تماشاگر را نیز تغییر دهد. ‏

‏- از کوتاهیِ آموزش و پرورش گفتید، از دیگر فاکتورها هم بگویید.

– یکی دیگر، توقعات بی‌جا از بازیکن و قهرمان‌شدن تنها با یک بازیکن بسیار گران‌قیمت است. گاه هم خشونت برآمده از درون اجتماع است و فقر فرهنگی آن، که بر بازیکن نیز تاثیر منفی گذاشته است. ناهنجاری‌های اجتماعی گاهی خود را در فوتبال نشان می‌دهد. ‏

فرهنگ فوتبال، فرهنگ باشگاه‌داری

«حریف زیدان نشدند، فحش دادند و موتور گلزنی‌اش را از کار انداختند. در حالی که زیدان متعلق به خودش نیست و متعلق به ملت فرانسه است و حق ندارد تصمیم فردی بگیرد، پس مراقبه خیلی شرط است، حتی در مورد اخلاقی‌ترین بازیکن!»

کاشانی بابیان بند بالا می‌افراید: فرهنگ فوتبال با فرهنگ باشگاه‌داری فرق دارد و باید این دو دانش در کنار هم باشد، تا فوتبال پیشرفت کند.‏

‏ وی معتقد است که هر بازیکنی باید در هر شرایطی اصول اخلاق را رعایت کند، چون هویت یک باشگاه را نمایندگی می‌کند.

از سوی دیگر -کاشانی- نقش باشگاه را مهم می‌شمارد و براین باور است که آموزش باید در درون باشگاه صورت گیرد و باشگاه باید به بازیکنان تفهیم کند که در چه سطح باشگاهی هستند و چه پیراهنی به تن دارند، تا بکوشند پوزش بخواهند و پوزش‌پذیر باشند و پس از دفع توپ، خشونت را با لفاظی نگسترند. ‏

کاپیتان کاشانی ادامه می‌دهد: بازیکن با فرهنگ جوانمردی، بیگانه با خشونت است. بی‌گمان با فرهنگ والای خود و شاخصه‌های انسانی می‌توان خوددار بود و خودمدیریت داشت.

پیروی بی‌چون چرا از ارزش‌ها

جعفر کاشانی با بیان این که «امیدوارم دارای باشگاه‌هایی بشویم در همه رشته‌ها از جمله والیبال و بسکتبال که آموزش در آن‎ ‎ها اصل باشد»، می‌افزاید: بازیکن جدیدی که مثلا پیراهن شماره ۱۰ باشگاه را برتن می‌کند، هرکس نگاهش می‌کند، پشت سرش یک تابلوی پر از افتخارات هم می‌بیند. وقتی می‌پذیریم که به یک مهمانی برویم که باید لباس فراک پوشید، دیگر جای مشاجره با میزبان، موردی ندارد. وقتی پذیرفتیم بازیکن فلان باشگاه شویم، باید مرام جوانمردی را پیشه کنیم که جز ارزش‌های دیرینه آن باشگاه است.

به باور کاشانی اگر بهترین بذر هم در کویر پاشیده شود، رشد نمی‌کند، بنابراین باید زمینه پذیرش و عمل به وجود آید. ‏

وی که هزینه‌کردن برای کارهای فرهنگی در فوتبال را پول به باد دادن نمی‌‍‌داند و برعکس، کسب ثروت می‌داند، در پیِ ارایه راهکار، استفاده از نخبگان و تجربه پیشکسوتان فوتبال را گوشزد می کند و ادامه می‌دهد: رسیدگی به یک درخت کهنسال، می‌تواند سایه‌گستر شود. پیشکسوتان خوشنام و دارای وجاهت ملی و بضاعت فنی، سرمایه کشورند و تجلی فرهنگ کشور و در همه جهان از وجودشان استفاده می‌شود.

وی که پیروزی‌های تیم ملی والیبال کشورمان را فرصتی برای جذب گردشگران خارجی می‌داند، می‌افزاید: می‌توان با معرفی ایران به جهان، توریست به کشور آورد و ایجاد کار کرد. سازمان گردشگری باید در این مورد کار کند و از بازیکنان والیبال در تبلیغات خود استفاده کند؛ تا از این راه، دیگر ورزش‌ها نیز در کشور مطرح شود.

کاشانی معتقد است: اینک دستمزد یک بازیکن ترانسفر۱۰۰ میلیون دلار است. برخی باشگاه‌های بزرگ جهان دانشگاه دارند، باشگاه‌های معتبر ما هم باید دانشگاه داشته باشند، چون در خیابان که نمی‌توان به بازیکنان و تماشاگران هوادار و مربیان و سرمربیان آموزش داد و خوی آرام را در آنان پرورش داد. در جهان پیشرفته، باشگاه‌ها برنامه‌های فرهنگ‌سازی دارند و روی بازیکنان کار می‌کنند. سپس ویترین می‌زنند و کالای خود (بازیکنان) را به نمایش می‌گذارند.

می‌گویم: کالا؟

وی پاسخ می‌دهد: امروز بد یا خوب، با حفظ ارزش‌های انسانی، بازیکنان به هرحال در حکم کالا هستند، چون خرید و فروش می‌شوند.

هر بازیکن تکنیکی با اخلاق، سرمایه معنوی و مالی باشگاه خودش است، زیرا باشگاه می‌تواند بازیکن خودش را ترانسفر کند و ثروت وارد کشور کند. مسئولین نیز می‌توانند طرح‌های ملی را به کمک افرادی که الگوهای ورزشی هستند و با همیاری مردم، بهتر پیش ببرند.‏

جبران کمبودها

اگر جعفر کاشانی، خشونت را سرشتیِ فوتبال می‌داند، دکتربیژن ذوالفقار نسب، عامل حرفه‌ای‌گری را پررنگتر و بارزتر می‌بیند و معتقد است که در ورزش حرفه‌ای اگر بازیکن یا ورزشکار برنده شود، پاداش می‌گیرد و یا دستمزدش را افزایش می‌دهند؛ و نتیجه می‌گیرد که خشونت به نوعی زاییدهِ حرفه‌ای‌شدن است؛ و این که در ورزش حرفه‌ای، هنگامی که منافع ورزشکار به خطر می‌افتد، ممکن است دست به خشونت بزند؛ چون منفعت‌طلبی در ورزش حرفه‌ای، به همراه خود خیلی چیزها می‌آورد که یکی هم خشونت است.

مربیِ پیشین تیم ملی فوتبال ایران در ادامه گفت‌وشنود با روزنامه اطلاعات، بابیان این که حال به این نتیجه رسیده‌ایم که در فوتبال ما نیز خشونت وجود دارد، می‌افزاید: باید با این پدیده ریشه‌ای‌تر برخورد کرد و دانست که پدیده خشونت در فوتبال یک فرایند است و تعریف خاص و دلایل مشخص خود را دارد. زمانی خشونت رخ می‌دهد که بازیکن با ناکامی مواجه می‌شود. به سخن دیگر هنگامی که بازیکن از راهکار سالم نتیجه نمی‌گیرد، به بیراهه می‌رود.

وی با این یادآوری افرادی که دارای تکنیک نیستند، برای جبران کمبود خود، دست به خشونت روی افراد تکنیکی می‌زنند، به سخنان خود ادامه می‌دهد: بازیکن تکنیکی حریف، مانع حرکات شما می‌شود، یا برعکس با دریبل از شما می‌گذرد و شما که کم آورده‌اید، واکنش خشن نشان می‌دهید و یا ناسزا می‌گویید. برخی از بازیکنان نیز به سبب نداشتن شناخت نسبت به قوانین، آن‌ را نمی‌پذیرند و با رویه خشن، برعلیه قوانین قیام می‌کنند، در حالی که فلسفه وجودی قوانین ورزشی، ممانعت از خشونت است.

پیشکسوت تیم فوتبال پرسپولیس، سپس از کشتی، نمونه می‌آورد: «یک کشتی‌گیر هر فنی روی حریف قوی به کار می‌برد، کارگر نمی‌افتد و سرانجام دست حریف را می‌پیچاند و یا انگشت به چشم‌اش فرو می‌برد.» و نتیجه می‌گیرد:«بنابراین نمی‌توان گفت خشونت فقط در فوتبال است! زیرا در همه ورزش‌ها خشونت دیده می‌شود.»

در سایه توانمندی

دکتر ذوالفقارنسب با این باور که در آن دسته از مکاتب ورزشی که مدیران توانمند دارند، ورزش سالم‌تری وجود دارد، می‌گوید: راهکارهای تربیتی و راهنمایان تربیتی و نقش مدیران می‌تواند کارساز باشد. بی‌گمان مدیریت خوب از خشونت جلوگیری می‌کند.

و در این مورد که آیا خشونت مانع مهمی سرراه پیشرفت فوتبال است یا نه، پاسخ می‌دهد: در ذهن من خشونت به نوعی تعریف شده و در ذهن شما به نوعی دیگر. من در فوتبال، خشونت را آن‌گونه قوی نمی‌بینم که بازی‌ها را تحت‌شعاع قرار داده باشد. خشونت مانع فوتبال ما نیست، بلکه فاکتورهای دیگری مانند نبود رویکردِ ورزش به بخش خصوصی مانع است. باشگاه‌ها باید به بخش خصوصی واگذار ‌شود، زیرا همه می‌دانیم که با وابستگی به دولت، نخواهند بالید. از دیگر سو ما زیرساختارهای مناسب نداریم و همچنین بر راس فوتبال ما مدیریت غیرتخصصی حاکم است. از جانب دیگر آموزش نونهالان و نوجوانان گسترده و متداوم نیست. این‌ها شاخصه‌های پیشرفت‌نکردن فوتبال کشور است؛ و البته خشونت را هم نباید نادیده گرفت.

وی با رویکرد دوباره به پدیده خشونت در فوتبال، راهکارهایش را اینگونه بیان می‌کند:«در همه نظام‌های کشورهای صاحب فوتبال، ابزارهای تشویقی و تنبیهی در کنار هم وجود دارد و در کنار آن‌ها بحث آموزش‌های اخلاقی هم هست. باید برای رفتارهای درست، تشویق وجود داشته باشد و در کنارش بازیکن برای کارناپسندش نیز تنبیه شود.

در این‌جا، علیرضا بردبار- روزنامه‌نگار با بیان این که چند وقت پیش در یکی از مسابقات لیگ، بازیکنی که سابقه خشونت هم دارد، باز هم خشن برخورد کرد و داور را هل‌ داد و پس از اخراج از زمین، در رختکن نیز شیشه‌ها را شکست، رو به ذالفقارنسب می‌گوید: به گمانم افزون بر ابزارهای ناکارآمد تنبیه، باشگاه‌ها بهتر است برای ریشه‌یابی خشونت بازیکنان از مشاوره رفتارشناسان و روانشناسان یا روانکاوان بهره‌مند شوند!

دکتر ذوالفقار نسب در پاسخ می‌گوید: مسلماً مسئولین دست‌اندرکار فوتبال، این اتفاقات ناگوار را می‌بینند و اقدامات لازم را خواهند کرد. من هم معتقدم باشگاه‌ها باید در مواردی، مشاوران متخصص داشته باشند.

ع. درویشی

نسخه مناسب چاپ