خود بودن همراه مادر بودن
مادران بسیاری که پا به میانسالی گذاشتهاند، و یا در سالهای پس از میانسالی به سر میبرند، احساس بیهودگی و پوچی می کنند. آنها معمولاً دردفتر مشاوره، ابتدا از فرزندانشان شکایت میکنند که قدر آن ها را نمیدانند و بعد از اینکه عمرشان تلف شده ناراحت هستند. مادران معمولا به خاطر داشتن وظایف متنوع و درگیری در بسیاری از حوزه های خانوادگی، خودشان را وقف رسیدگی به امور خانواده میکنند و دیگر جایی برای توجه به نیازهای خودشان باقی نمیگذارند.ببینیم چطور میشود هم مادر بود و هم برای خود ارزش قایل شد.
دخالت یا محبت
مهمترین نیاز مادرانی که فرزندانشان بزرگ شدهاند این است که به آن ها توجه کنند، حرف شان را گوش دهند و آنها را عزیزترین بدارند. اگر فرزندان ازدواج کردهاند و از محیط خانواده دور شدهاند. معمولا این مادران با دخالت در امور داخلی خانواده جدید، سعی می کنند که به بچه ها نزدیک شوند. ولی از سویی به دعواهای عروس و مادرشوهر و داماد و مادر زن دامن میزنند.
خود مراقبتی
در روانشناسی سندرمی به نام “آشیانه خالی” برای پدر مادر هایی مطرح میشود که دیگر بچه هایشان دوروبر آنها نیستند. برای اینکه شما به این سندرم مبتلا نشوید و این احساس بیهودگی و خالی بودن به شما دست ندهد، باید از همین الان دنیای فردی خودتان را غنی کنید. اگر شاغل هستید شغل تان را ادامه دهید و اگر علاقمند به ادامه تحصیل هستید، درس بخوانید. به هنرها و فنونی که علاقه دارید، بپردازید. در مجموع کارهایی کنید که در عدم حضور فرزندان باز هم احساس ارزشمندی کنید.
فضای دو نفره
بسیاری از زنها وقتی مادر می شوند، بیشترین توجه خود را صرف بچه ها میکنند و حضور آنها گاه آنقدر پررنگ میشود که زن و شوهر تا مدتها خلوت دونفره ندارند. وقتی بچه ها کوچک هستند این اتفاق اجتناب ناپذیر است. اما به محض اینکه آن ها بزرگتر میشوند بیرون رفتنهای دونفره، تصمیم گیری های دو نفره و حرف زدن های دونفره را می توان گسترش داد. لااقل توجهتان را بین کودک و همسر تقسیم کنید. بخشی از شخصیت بچه های ما ناشی از رفتار درست ما با همسرمان است. اگر شما با فرزندتان خوب باشید، اما رابطه خوبی با همسرتان نداشته باشید، از تربیت غیر مستقیم غافل شدهاید. فضاهای دونفره به سلامت روان خودتان هم کمک می کند و خستگی مادری کردن مداوم را از بین می برد.
مادر کافی
بسیاری از مادرانی که به دفتر مشاوره مراجعه می کنند، سری پر از پیشنهادهای روانشناسان و غیر روانشناسان برای تربیت کودکشان دارند.
آنها گیج و سردرگم هستند و احساس گناه می کنند که:”آیا مادر خوبی هستم؟” در صورتی که اگر مادر به سلامت روان خود توجه کند و پدر هم در این امر یاری برساند، فقط کافی است که یک مادر به صورت طبیعی مادری کند تا بچه اش طبیعی و بهنجار بار بیاید.
در اینجا نقش پدر در حمایت از مادر پرنگ می شود. پس انرژی خود را روی بهبود رابطه با همسرتان بگذارید و خود را غرق توصیه و سفارشها نکنید.
تربیت وسواسی
در میان مراجعان، مادران جوانی دیده میشوند که مادرشان آنها را به صورت وسواسی و مو به مو بر اساس یک کتاب روانشناسی عامه پسند، بزرگ گرده است. پس از گذشت سال ها در آنها این احساس ایجاد شده که خیلی درموردشان سخت گیری شده و از عاطفه مادری بهره نبرده اند. پس تلاش کنید که مادر کافی باشید.
زندگی بهتر
بسیاری از مادر و پدرها دلشان می خواهد بچه هایشان خیلی بهتر از آنها زندگی کنند و اغلب در دفتر، به من میگویند زمانی که ما بچه بودیم، امکانات نبود و مادر و پدر توان اقتصادی بالایی نداشتند و الان ما می خواهیم که بچه هایی با امکانات بیشتر و شرایط اقتصادی بهتر بار بیاوریم که آن احساس حقارت را از بین ببریم. اما فراموش میکنند که با افراط در این رویه، از سمت دیگر بام میافتند.
کمال گرایی معضل است
اصرار ما برای داشتن بهترین فرزند از توقع گرفتن بهترین نمره، تا ثبت نام کردن بچه در انواع اقسام کلاس های مختلف، فقط باعث می شود که آنها بچگی نکنند و سالهای زیبای کودکی خود را با “بهترین” و “کامل ترین” بودن به سختی طی کنند.
گاهی امکانات بیشتر از حد نیاز بچههایی را بار میآورد که به پدر و مادر وابسته اند و مستقل بودن را یاد نگرفتهاند. البته که خوب است تلاش کنید آنها در حد هم نسل های خودشان امکاناتی داشته باشند، اما حواستان باشد که افراط در این زمینه باعث دعواهای زن و شوهری شما نشود.
ناکام کردن
فرزندان ما برای قوی بار آمدن، نیاز دارند که در کودکی ناکام شوند. این ناکامیهای کوچک کمک می کند که فرایند برخورد با مشکلات را بیاموزند و اگر در بزرگسالی با مشکلی مواجه شدند ضربه شدیدی به آنها وارد نشود. از سوی دیگر فرزند کامل فقط یک افسانه است. کمالگرایی، خودخوری و نشخوار فکری را به دنبال میآورد و زمینه بیماریهای روانتنی مثل زخم معده و بیماری های روانشناختی مثل افسردگی، اضطراب و وسواس را فراهم می کند.
code