تنبلی یا دم را غنیمت شمردن؟
ریحانه حیدری
 

اغلب آدم‌ها به دنبال نشانی از آینده هستند و هرکس به شیوه خاص خودش به سوی آن قدم بر می‌دارد تا کمی از رمز و رازهای آینده را بداند؛ مخصوصا این روزها که اولین روزهای بهار است. هر ساله در آغاز سال نو بسیاری از مردم برای خودشان هدف‌هایی را مشخص می‌کنند تا طی سال آینده دستشان به خواسته‎شان برسد یا حداقل به آن نزدیک شوند؛ با این روش به آینده نور می‌تابانند تا دست رازهای آن را پیش خودشان باز کنند. اما چند درصد از کسانی که دفتر برنامه‌ریزی تهیه کرده و هدف مشخص می‌کنند به خواسته‌هایشان می‌رسند؟ اصلا چقدر از این افراد یادشان می‌ماند که شش ماه پیش چه خوابی برای یک سال خود دیده بودند؟ چقدر تنبلی و «از این شنبه شروع می‌کنم» چاشنی خواسته‌ها و امیال ما شده است؟

کمتر آدمی را می‌توان دید که برای هر موضوع و هر خواسته‌ای اراده کرده و به نتیجه مطلوب رسیده باشد. ممکن است برخی یک هدف را مشخص کنند و همان را ادامه دهند، اما برخی دیگر مشغول سرزنش خود می‌شوند که چرا انجام هر برنامه ضروری یا غیرضروری را به عقب می‌اندازند.

تفاوت تنبلی و اهمال‎کاری

روان‎شناسان همیشه به تعویق انداختن یا انجام ندادن کارهای ضروری را تنبلی نمی‌‌دانند بلکه از آن با عنوان «اهمال‎کاری» هم یاد می‌کنند. اهمال‌کاری یا پشت گوش‌اندازی، اجازه رسیدن به اهداف را به افراد نمی‌دهد. بسیاری از ما اهمال‌کاری و تنبلی را با یکدیگر یکی می‌دانیم، اما اهمال‌کاری و تنبلی در کنار شباهت‌هایی که دارند، تفاوت‌های ریز مهمی هم دارند. روان‎شناسان معتقدند: برخی از محققان تعلل را به عنوان «شکلی از شکست خودتنظیمی که با تأخیر غیر منطقی وظایف علی‎رغم پیامدهای بالقوه منفی مشخص می‌شود» تعریف می‌کنند.

مهم نیست چقدر سازمان‌دهی‎شده و متعهد هستید، به احتمال زیاد متوجه شده‌اید که ساعت‌ها درگیر کارهای بی‌اهمیت مانند تماشای تلویزیون، به ‎روزرسانی اینستاگرام، خرید آنلاین و… هستید، در حالی که باید آن زمان را صرف کار، مدرسه یا پروژه‌های دیگر می‌کردید. به تعویق انداختن یک پروژه کاری، اجتناب از انجام تکالیف یا نادیده گرفتن کارهای خانه، می‌تواند تأثیر عمده‌ای بر شغل، نمرات و زندگی ما داشته باشد.

اما یک فرد تنبل، در بسیاری از مواقع اصلا برنامه‌ای برای خود ندارد. در واقع فرد تنبل به دلیل میل شدیدش به راحتی، هیچ کاری نکردن را ترجیح می‌دهد. در طرف مقابل، فرد اهمال‌کار برنامه می‌چیند و خود را نیز آماده عمل می‌کند ولی با این حال از عملی کردن برنامه‌هایش در موعد مقرر ناتوان می‌ماند. کمال‌گرایی، افسردگی و فشارهای روانی، چالش‌های دوران کودکی، ترس و… از دلایل اهمال‎کاری هستند.

در مذمت تنبلی

در ادبیات ما و جهان، همیشه وجه رذیلت اخلاقی تنبلی پررنگ‌تر بوده است. برای مثال مولانا می‌گوید: «دوست دارد یار این آشفتگیر کوشش بیهوده بِه از تنبلی» یا سعدی در بیتی مشهور می‌فرماید: «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شودر مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد» یا فردوسی در مذمت تنبلی گفته است: «تن آسایی و کاهلی دور کنر بکوش و ز رنج تنت سور کن- که اندر جهان، گنج بی‎رنج نیستر کسی را که کاهل بود، گنج نیست».

آندره ژید در کتاب «مائده‌های زمینی» اشاره کرده است: «چه کارهایی که می‌بایست بکنیم و هرگز نکردیم، برای این که به ملاحظاتی پایبند بودیم، فرصتی مناسب را انتظار می‌کشیدیم، تنبلی می‌کردیم، برای این که مدام به خود می‌گفتیم چیزی نیست، همیشه فرصت خواهیم داشت. زیرا نمی‌دانستیم هر روزی که می‌گذرد، بی‌جانشین و هر لحظه نایافتنی است. تصمیم‌گیری، تلاش و عشق‌ورزی را به وقتی دیگر وا نهاده بودیم.»

دکتر نعمت‌الله فاضلی در یادداشتی با عنوان «ترس، طمع و تنبلی» با نقد این که چه چیزی ما را از مسئولیت‌پذیری، خلاقیت و ایفای نقشمان به نحو اصیل باز می‌دارد، خطاب به دانشگاهیان نوشته است: «و اما تنبلی. امانمان را بریده و جایی برای گفتن نمانده است. گمان نکنید باز موعظه‌ای اخلاقی و حکایت روان‎شناسی بازاری است؛ نه، قصه ساده‌ای است که انسان‌ها میل به تن‌آسایی دارند و این میل انتها ندارد. وقتی برای رسیدن به هر چیز، راه میان‎بُر، روش‌های آماده‎خوری و فناوری فریب و دغل‏کاری و بدل‎سازی رواج عمومی پیدا کند، لابد برای اندیشیدن و خلاقیت و دانشمندی هم راه بدل و بدلی‏جات به‎جای جواهرات اصیل غلبه پیدا می‌کند. نقش استادی دانشگاه مجموعه‌ای از وظیفه‌ها و فعالیت‌هاست که در هسته مرکزی آن نقادی، خلاقیت و پرسشگری قرار دارد. ایفای این نقش‌ها نیز نیازمند تکاپو برای مبارزه سخت با ترس، طمع و تنبلی اجتماعی است.»

در ستایش تنبلی

از طرف دیگر در میان خبرها دیده می‌شود که از سال ۱۹۸۵، اهالی کلمبیا روز جهانی تنبلی را جشن می‌گیرند. برگزارکنندگان این جشنواره می‌گویند در دنیای امروز باید یاد بگیرید که کمی آرام‌تر باشید و از هنر، فرهنگ و استراحت، لذت بیشتری ببرید.

شاید هم واقعا پیشنهاد بدی نباشد که کمی آرام بگیریم و از لحظاتمان لذت ببریم، به ویژه این که این روزها در ایران همه چیز در حالت پرسرعت قرار دارد و انگار هرچه که با سرعت بیشتری به سمت برنامه‌ها و خواسته‌هایمان حرکت می‌کنیم، آن‎ها بیشتر از ما دور می‌شوند و فاصله می‌گیرند. تنبلی، واقعیت بی‎چون و چرای زندگی هر انسانی است. البته که تنبل‌ها برای توجیه تنبلی‌ خودشان به این بیت از حافظ استناد می‌کنند: «بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببینر کاین اشارت ز جهانِ گذران، ما را بس» و نیازی نیست که برایشان از فضیلت‌های تنبلی بگوییم.

عادل ایرانخواه در کتاب «تنبلی آزاد می‌کند» از فضیلت‌های تنبلی گفته است: «کار آزاد می‌کند» عبارتی است که در دوران نازیسم بر سر در اردوگاه‌های کار اجباری، حک شده بود، کلامی که اینک بر تمام جهان حکم می‌راند و حکم آیات مقدسی را یافته که زندگی را به کارورزی مشدد، بیش‌فعالی، جنون مصرف و در خدمتِ سود و سرمایه بودن، فروکاسته است، در جهانی که همه چیز از شکنجه‌ مفید بودن رنج می‌برد و هر فعل و انفعالی که چرخه‌ تولید-مصرف را نچرخاند، با اسمِ عامِ تنبلی، انگ می‌خورد تا حذف یا ادغام شود، در درون نظمی که همه چیز باید مدام تغییر کند تا به واقع هیچ چیز تغییر نکند. در چنین جهان شتاب‎زده‌ای، تنبلی، کشیدنِ ترمزِ قطاریست که از ریل خارج شده است. تنبلی نه‎تنها مقاومتی است علیهِ منظومه‌ حاکم، بلکه ساحتی گشوده است برای درانداختنِ امرِ نو. تنبلی، کیفیتِ برتری از زندگی‌ است که مجال می‌دهد بیندیشیم، لذت‌ها و امیالمان را بیابیم و آن‌ها را بیافرینیم. تنبلی، آبستن شدن برای امرِ نو است. چه ایده‌ها، کتاب‌ها، سمفونی‌ها، رفاقت‌ها و آثارِ هنری که در لحظاتِ هیچ‌کاری نکردن، جرقه‎شان زده شده یا خلق شده‌اند.

تن آسایی، لحظاتی از آفرینش و خلاقیت است به سوی متحقق ساختن خویشتن… فعالیت بی وقفه، ویروسِ رقابت و منازعه و جنگ همه با همه را به جان ما انداخته و بسیاری از ما را مجاب کرده که تنها با سراسیمگی و بی‎قراری می توان زیست و این تنها شیوه هستی است. جسارت هیچ کاری نکردن نشانه‌ یک خودآگاهی به راستی رهاشده از چنگ اجبارهایی است که از گهواره تا گور، زندگی را به تولید سرسام‎آورِ نیستی بدل می‌کنند.

به تعبیرِ رائول ونه‏گم، نویسنده بلژیکی، بر مفهوم تن‌آسایی چنان احساس گناهی سایه افکنده که انگشت‎شمارند کسانی که جرأت داشته باشند آن را چونان یک زمانِ توقفِ نجات‎بخش مطالبه کنند، یعنی امکانی برای به خود آمدن و جلوتر نرفتن در مسیرِ پیش‎ساخته‌ای که جهانِ کهنه در باتلاقِ آن فرو می‌رود… آن‌ها از فارغ بودنِ خود از اجبار کار هیچ لذتی نمی‌برند؛ به فکر ابداع کردن، آفریدن، رؤیاپروردن و خیال ورزیدن نیستند و بیشتر اوقات شرمگینند. احساس گناه و تقصیر، تن‌آسایی را خوار و تباه می‌سازد و آن را از دل انگیزی‌اش بازمی‌دارد و هوشمندی‌اش را از آن باز می‌ستاند.

باید گفت زندگی ما یک موقعیت نیست، بلکه یک فرآیند است و ایستا نیست. اساسا همه انسان‌ها هم به دنبال تغییر هستند و تغییر، یک عنصر مهم و ضروری برای انسان‌هاست. در این شرایط باید ببینیم تا چه اندازه می‌توانیم هدایت کشتی زندگی را به دست بگیریم یا آن را در مسیر تقدیر رها کنیم. این رها کردن افسار زندگیمان ممکن است به تنبلی نزدیک شود و جنگ با تنبلی و نقص‌های دیگری که در رفتار ما بروز و ظهور دارند کار بسیار دشواری است.

اگر انسان‌ها به استعداد و توانایی‌های خودشان ایمان داشتند، تا به اهدافشان نزدیک می‌شدند، عقب‎نشینی نمی‌کردند یا اگر تنبلی به سراغشان نمی‌آمد دستشان به ماه می‌رسید و حداقل ناکامی نسبی داشتند. نمی‌شود نشست و گذر عمر را بر لب جوی دید بلکه باید تلاش کرد و توانایی‌ها و استعدادها را تقویت کرد، چون قطعا تنبلی و کاهلی می‌تواند از عوامل اصلی بسیاری از ناکامی‌های ما باشد که این ناکامی‌ها و شکست‌های ممتد، می‌تواند روح و روان افراد را هم درگیر کند.

code

نسخه مناسب چاپ