می گویند مصرف ، مقدمه تولید است. اما این ماجرا سویههای دیگری هم دارد، وقتی چینیفروش یا کفاش میخواهند با پول به دست آمده مثلاً یک اتوی خارجی بخرند، اینجا دیگر این زنجیره قطع می شود و شغل ایجاد شده به آن سوی مرزها می رود و در ادامه زنجیره هر چه شغل ایجاد شود در خارج از کشور خواهد بود. البته این امکان وجود دارد که چنانچه مثلا در حلقه صدم این زنجیره شهروند تایلندی پسته ایرانی بخرد این زنجیره دوباره به کشور برگردد اما نسبت خرید کالاهای ایرانی در خارج از کشور بسیار کمتر از نسبت خرید کالاهای خارجی در داخل است. برای همین است که کشورها تلاش می کنند صادراتشان بیشتر از وارداتشان باشد و مردمشان کالاهای ساخت داخل را در اولویت قرار دهند. در زبان اقتصاد به این اتفاق می گویند «تراز تجاری مثبت».
اما تصور کنید آن تکه آجر شیشه را نشکسته بود و نانوا یک پیراهن میخرید. اما قبل از اینکه نانوا بخواهد پیراهن بخرد، تصمیم بگیرد به جای اینکه پولش را به پیراهن داخلی بدهد، پیراهن خارجی بخرد. از همین جا زنجیره قطع میشود و مستقیماً شغل به آن سوی مرزها میرود. یعنی مجموعه شغلهایی که منجر به تولید یک پیراهن میشود اعم از تولید پنبه و نخریسی و بافندگی و دگمهسازی و دوزندگی در داخل کشور از بین میرود و فقط تجارت پیراهن از لب مرز تا مقصد میماند برای ایرانیان.
ژاپنیها در دوران پس از جنگ جهانی دوم، که اقتصادشان فرو پاشیده بود و کشورشان زیر بمبهای اتمی آمریکا ویرانه شده بود، دست به بازسازی اقتصاد و صنعت زدند. از همان دوران اجناس ژاپنی هم صادر میشد و معمولاً چندان باکیفیت نبود. درست مثل کالاهای چینی در سالیانی پیش. مردم سراسر جهان که کالای ژاپنی در کشورشان بود، ترجیح میدادند به جای آن، کالای آلمانی یا آمریکایی بخرند که از مرغوبیت و تکنولوژی بالاتری برخوردار بود. در ایران هم در دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی اکثر کالاهای ژاپنی بیکیفیت دانسته میشد و با اقبال عمومی مواجه نبود. اما فقط در یک کشور دنیا بود که مردم فقط کالای ژاپنی میخریدند؛ در ژاپن. تعصب ژاپنیها به خرید کالای ژاپنی به حدی بود که حتی دانشجویان یا کارگران ژاپنی در خارج از کشور لباس نمیخریدند و صبر میکردند تا به کشورشان برگردند یا اگر مسافری از ژاپن میآمد، میگفتند برایشان کالای تولید ژاپن بیاورد. این شد که ژاپن، ژاپن شد کشوری با تعصب ملی، تولید مدرن و جمعیت ثابت و ثروت انباشته. ژاپنیها سالها، کالاهای نامرغوب خود را خریدند و از آن حمایت کردند تا صنایعشان رشد کند و به سطح ایدهآل برسد. این را مقایسه کنید با فرهنگی که همچنان در تار و پود بخشی از مردم ما رسوخ کرده که تا آنجا میتوانند کالای ایرانی نخرند یا برخی مغازهدارانی که با افتخار میگویند ما اینجا جنس ایرانی نمیفروشیم !
اگر ژاپن را مردم ژاپن، ژاپن کردند، ایران را هم باید ایرانیها آباد کنند. ملت دیگری برای پیشرفت ما پیشقدم نخواهد شد. منافع ملی یعنی هر ملتی به دنبال منافع خودش باشد حتی اگر به زیان ملتهای دیگر تمام شود. مردمی که به دنبال خرید کالای خارجیاند، آشکارا دارند برای منافع ملی ملتهای دیگر تلاش میکنند. این فرهنگ را مسئولان نمیتوانند تغییر دهند اگر از سر تا پای فرزندانشان البسه خارجی و سر تا ته خانه هایشان اجناس اجنبی باشد. فقط نخبگان دلسوز و گروههای مرجع جامعه میتوانند کاری کنند؛ اگر عزم و مجالی باشد.