در وادی طنز
دروغ مصلحت‌آمیز!
دروغ مصلحت‌آمیز به دروغی گفته می‌شود که برای حفظ منافع و مصلحت جامعه ادا می‌شود.

از نمونه‌های بارز این نوع دروغ، می‌توان به دروغی اشاره کرد که «خواهر روحانی» در آستانه دستگیری «ژانوالژان (یا همان موسیو مادلن) به «بازرس ژاور» در کتاب بینوایان ویکتور هوگو می‌گوید.

بازرس حرف «خواهر روحانی»، مبنی بر ندیدن ژانوالژان، را باور می‌کند، زیرا در دوره و سرزمینی زندگی می‌کند که در آن «دروغ مصلحت آمیز» چیز تعریف شده‌ای نیست!

متاسفانه در جامعه ما «دروغ مصلحت‌آمیز» کلا رنگ و بوی خود را از دست داده و دچار تغییر ماهیتی اساسی شده است و به همین دلیل بیشتری‌ها بر این‌ گمانند که هر دروغی را که در حفظ منافع و مصلحت خود بگویند، می‌توانند «دروغ مصلحت‌آمیز» بنامند!

پدربزرگ پدری، خدایش بیامرزد، بر این عقیده بود که فرزندان کوچک و بزرگ او، که اولی فقط حرف دروغ می‌زد و دومی به جز راست تحویل پدر نمی‌داد، تکلیف را کاملاً روشن کرده‌اند و داد او را فقط پسر وسطی، که معلوم نیست کی حرف راست می‌زند و چه موقع زبانش به جز به دروغ گشوده نمی‌شود، در آورده است.

شوربختانه باید عنوان کرد که در کشور حال حاضر ما جدا از قشر متوسط، اقشار بالادستی و پایین‌دستی هم عموما از رویه «فرزند وسط بابابزرگ» پیروی می‌کنند و روی این حساب نه فقط معلوم نیست که چه کسی راست می‌گوید و چه فردی دروغ تحویل آدم می‌دهد، مشخص نیست آنی که در بار آخر راستش را گفته، این بار هم زبانش جز به راست گشوده نشده یا بر اساس تغییر منافع و موقعیت شغلی استفاده از «دروغ مصلحت‌آمیز» را در دستور کار قرار داده است!

محمد ماکویی

نسخه مناسب چاپ