از تمام روشنایی ها
حمیدرضا شکارسری - ۱۲۱
 

خوانش شعری از اکرم السادات هاشمی پور

تشبیه دوسویه

«بیرون از اینجا زندگی …

بیرون از اینجا آسمان …

بیرون از اینجا خاک …

دلتنگی من!

بیشتر با من بمان در لاک!»۱

بسیاری از شعرها علاوه بر وجه بصری و عینی تصاویر و مضامین خود، وجهی معنایی و ذهنی هم دارند. این وجه دوم ، شعر را از وصف شاعرانه صرف فراتر می برد. وجه بصری و عینی شعر، گویا تنها مدخل شعر است و خروجی شعر امری ذهنی و معنوی است که به اندیشه و تفکر شاعر گره خورده است.

این گره خوردگی، شعر را عمیق می کند. البته وجه ذهنی شعر لزوماً در شعر نوشته نمی شود و اساساً در شعرِ امروز نباید نوشته شود، وگرنه شعر به اسلوب معادلات شعر سنتی فارسی نزدیک می شود که البته بد نیست، اما چندان معاصر هم نیست.

شاعر امروز، واگذارنده بخشی از حق خوانش و تاویل شعر بر شخص مخاطب است. این منِ خواننده ام که باید «اینجا» را برای خودم تصویر و بر اساس این تصویر خودساخته، «بیرون از اینجا» را ترسیم کنم و از مقایسه این دو تصمیم بگیرم که «اینجا» بمانم یا به «بیرون از اینجا» بروم! همان حال و روز ما هنگام خواندن شعر «اکرم السادات هاشمی پور».

وجه بصری و عینی این شعر تا کلمه آخر شعر بر هم منطبق هستند. انسانی از تنهایی و دلتنگی و غربت و حسرت و بی کسی خود گلایه می کند. او آن قدر تنهاست که با دلتنگی خود مشغول گفت و گو می شود. اما درست در سطر آخر و درست در کلمه آخر، متن وجه بصری دیگری هم پیدا می کند: ما داریم این واگویه از زبان لاک پشتی مانده در تهِ تهِ لاک خود می شنویم یا می خوانیم. در حالت اول، شخصی به اصطلاح در لاک تنهایی خود فرو رفته و در حالت دوم لاک پشتی در لاک واقعی خود به سر می برد. در انتهای شعر، ناگهان آن وجه بصری و انسانی، تبدیل به وجه معنوی متن می  شود. حالا لاک پشت، کاراکتر اصلی شعر است و نه آن آدم تنهای سرخورده از جهان خارج. واقعاً کدام یک به کدام یک تشبیه شده اند؟ لاک پشت به انسانی تنها یا برعکس؟…

این یک شعر به شدت دقیق و اندیشیده شده است تا مخاطب را در برزخ عینیت و ذهنیت و فرم و محتوا گرفتار سازد، اما درعین حال، تصمیم خوانش و تاویل متن را به خود او واگذار کند.

۱ـ حیــف رفتـن تـو نیســت؟، اکرم  السادات  هاشمی  پور، گویا ، ۱۴۰۱، ص۶۲

code

نسخه مناسب چاپ