سرایه
چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد

وز می وصل لبم بر لب جامی برسد

پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا

گه‌گه از عشق توأم دردی جامی برسد

گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو

هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد

گر نه‌ای در بر من رغم ملامتگر من

به سلامت بر من از تو سلامی برسد

برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل

ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد

عقلم آواره‌صفت می‌بدود در پی تو

گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد

در طلب وصل لبت گام زند همت من

دل خاقانی از او بو که به کامی برسد

خاقانی

code

نسخه مناسب چاپ