«ای برادر تو همه اندیشهایر مابقی خود استخوان و ریشهایر گر گلست اندیشه ات گل، گلشنیر ور بود خاری، تو هیمه گُلخنیر جان نباشد در خبر جز آزمونر هرکه را افزون خبر، جانش فزون». – مولوی
تفکر فعالیتی ذهنی است و زمانی مطرح میشود که انسان با مسئلهای مواجه و خواستار حل آن شود که در این هنگام در ذهن تلاشی برای حل مسأله آغاز میشود که این تلاش ذهنی را، تفکر یا اندیشه مینامند.
از ویژگیهای بارز تفکر، نقد است؛ به این مفهوم که شخص هم عقاید خودش و هم باورها و عقاید عمومی در جامعه را بررسی میکند و به چالش میکشد. علاوه بر آن، یک متفکر تلاش میکند در میان انبوهی از اطلاعات مغشوش و دستکاری شده، واقعیات و حقایق را آشکار کند. مردمی که از این قابلیت محروماند، در شرایط منفعل به سر میبرند، زیرا تفکر انتقادی خصلت رهایی بخشی دارد و از اینرو آموزش تفکر باید در برنامههای درسی مدارس و دانشگاهها نهادینه شود و مطبوعات حقیقتجو نیز باید مهارت نقادی و معیارهای تفکر صحیح را در افکار عمومی کشور به نحو مؤثر اشاعه دهند.
«امانوئل کانت» فیلسوف آلمانی که در سال ۱۷۴۸ مقاله معروف «روشن اندیشی و روشنگری چیست؟» را منتشر کرد، سخنی دوران ساز گفت: «روشننگری عبارت است از خروج آدمی از نابالغی به تقصیر خویشتن». به زعم او، ممکن است آدمی از حیث جسمی بالغ باشد، اما از حیث فکری نابالغ بماند. این نابالغی ارتباطی به سن و سواد و تجربه و منصب ندارد و ممکن است کسی در ۸۰ سالگی و در مقام و منصبی باشکوه نابالغ باشد؛ یعنی به زبان «کانت» نتواند بدون تأثیرپذیری از دیگری، تشخیص، درک و عقل خود را بهکار گیرد.
«کانت» این نابالغی را تقصیر خود آدمی میداند؛ برای اینکه کسی دست و زبان آدمی را نبسته است. اتفاقاً از آدمی درخواست و انتظار میرود که فهم خویش را ابراز کند و بهکار گیرد، نه اینکه به دلیل تنبلی، مصلحت و بیشهامتی فهم خویش را تعطیل کند و از ممتازترین امتیازش بهره نگیرد.
«کانت» میگوید افراد تن آسا، به جای اندیشیدن و شهامت در ابراز نظر، کتابی را راهنمای خود قرار میدهند یا از یک کشیش غمگسار چاره میجویند یا به پزشک پناه میبرند، تا رسم زیستن را به آنان بنماید. دلیل این پناهندگی به دیگران و ناتوانی در آغاز و تعمیق خوداندیشی، این است که اندیشیدن هم سخت و هم خطرناک است. سخت است، برای اینکه باید از همان اقسام راهها، یکایک آنها را سنجید و خطرناک است، برای اینکه هر انتخابی هزینه دارد و همین دلیل است که به گفته «اریک فروم»، بسیاری افراد ترجیح میدهند در امنیت باشند تا در آزادی! برای اینکه در فضای آزاد چیزی برای عرضه ندارند. انسداد سیاسی مجال مناسبی برای این افراد تهی فکر است که گردن فرازی کنند و همه تقصیرها را بر دوش فضای بسته بگذارند؛ از اینرو خروج از صغارت یا کودکی یا نابالغی، مستلزم آزادی و تمرین مداوم است و به سخن دیگر، از کسی که عمری مزد نابالغیاش را خورده و به صغارت خو گرفته است، نمیتوان انتظار دلیری داشت یا کسی که برای اندیشیدن تربیت نشده است، نمیتواند دقت و تأمل و تفکر رهایی بخش داشته باشد.
فراموش نکنیم که متفکر نقاد، باید جامعنگر، مستدل، آزاداندیش، رها از خودمحوری و برخوردار از فضایلی مانند تواضع، شهامت و استقلال فکری باشد، زیرا در غیر این صورت مرعوب و مقهور جزمیگری، تعصبهای کورکورانه و کوتهبینی میشود که به نوبه خود، خطراتی را به همراه دارد.
متأسفانه در نظام آموزشی ایران «حافظه محوری» جایگزین «تفکر خلاق» شده است. دکتر نعمتالله فاضلی در کتاب «مسئله مدرسه» (بازاندیشی انتقادی در آموزش و پرورش ایران)، به این نکته تأکید میکند که: «هدف اصلی مدرسه آماده کردن نسل جدید برای زیست در جامعه مدرن و امروزی است. روح دنیای مدرن، روح نوآوری، خودشکوفایی، فردیت، اندیشههای مستقل، تفکرات انتقادی، تازگی و مدرن بودن است؛ بنابراین مدرسه و معلم در دنیای جدید معنی کهن خود را
ندارند. معلمی یعنی تغییر دادن، تغییر کردن و برای تغییر ارزش و اصالت قائل شدن است و اگر وظیفه اصلی مکتبخانهها و یا مدرسههای قدیم تثبیت بود، وظیفه مدرسههای جدید تغییر است.
بنابراین معلم باید عشق به اندیشیدن را در شاگردان تقویت کند و شیوهاش را به آنان بیاموزد.
مهارتهای تفکر انتقادی هنگام «بحث و تبادل اندیشه و حل مسئله» به بهترین وجه پرورش مییابد و از اینرو آزاد اندیشی، تفکر مستقل، روشنگری و فراهم بودن فضای عمومی آزاد برای ورود به بحث، از شرایط الزامی تفکر انتقادی است، با این وصف مدارس باید به جای انتقال معلومات و ایجاد محیطهای خشک انضباطی، اندیشهورزی را نهادینه سازند.
دکتر ابراهیم جعفری
مدرس علوم ارتباطات دانشگاه