بی خبری خانواده ها از «بیماری های خاص و صعب العلاج»
زهره شریفی‎ ‎- قسمت هشتاد و هشتم
 

دنیای پزشکی تا تشخیص انواع بیماری‌ها و درمان آنها بیشتر از صد سال است چنان پیشرفت کرده است که در بیشتر مواقع هر یک از اعضای یک خانواده دچار درد و مرضی شود به سرعت علت آن شناخته شده و درمان آن به توصیه پزشکان آغاز می‌شود و این اتفاق، روزگاری نه چندان دور آرزویی برای بیشتر مردم و خانواده‌ها بود البته آرزو که نه! چرا که آن زمان تصور هم نمی‌کردند علت آن دردها و بیماری‌های ناشناخته و حتی خود بیماری شناخته شود تا آنها آرزوی درمان آن را داشته باشند.

بیماری‌های شناخته شده برای خانواده‌ها

بیشترین بیماری‌هایی که بیشتر از صد سال پیش بین مردم و تمام خانواده‌ها از هر طبقه‌ای شناخته شده بود به غیر از آنهایی که طبیب‌های آن زمان به آن آگاهی داشتند، شامل سرماخوردگی، تب نوبه، ناراحتی‌های چشم و دل درد و سردرد تا یک سری از بیماری‌های واگیردار مثل آبله، تیفوس، وبا، سیاه زخم، طاعون که در کنار این دست بیماری، انواع دردهایی که از‎ ‎زخم‎ ‎و‎ ‎جراحات‎ ‎ناشی‎ ‎از‎ ‎کار روزمره‎ ‎در‎ ‎طبیعت،‎ ‎گزیدگی،‎ ‎حملة‎ ‎حیوانات‎ ‎وحشی،‎ ‎‎ ‎نارسایی‎ ‎ها‎ ‎و‎ ‎نواقص‎ ‎مادرزادی بود و البته بیماری‌هایی مثل صرع و تشنج و ناراحتی‌های اعصاب و روان که علت اصلی آن را تاثیرات ماورایی می‌دانستند هم باید اضافه کرد.

آیا بیماران جان سالم به در می‌بردند!؟

حال اگر این تعداد کم از بیماری‌ها را با فهرست بیماری‌های امروز مقایسه کنیم متوجه این پیشرفت می‌شویم و شاید اولین سئوالی که از خودمان بپرسیم این است که در گذشته با نبودن این شناخت از اینهمه بیماری تازه کشف شده، چطور بیماران مبتلا به آن جان سالم به در می‌بردند؟ اگر در خانواده‌ای یکی از اعضای آن مبتلا به سرطان، دیابت، روماتیسم، پوکی استخوان، تالاسمی یا انواع بیماری‌های به قول امروز «خاص و صعب‌العلاج» می‌شد ـ که حتی در تقویم ۱۸ اردیبهشت ماه را به این روز نامگذاری کرده‌اند، ـ چطور از رنج آن بیماری نجات یافته و به زندگیش ادامه می‌داد.

‏توسل خانواده‌ها به حکیم تا جن و سحر

اما برخلاف تصور ما گرچه خانواده‌ها تعداد محدودی از بیماری‌ها را می‌شناختند و به روال آن زمان برای درمانش به سراغ حکیم و طبیب‌های سنتی و گیاهی رفته و به ویژه در دوران قاجار متوسل به خرافات و کمک گرفتن از جن و سحر و جادو و… می‌شدند، اما پزشکانی بودند که با طب جدید که در جهان در حال گسترش بود آشنا شده و حتی برای درمان بیماری‌هایی مانند لوزه، درآوردن غده‌های چربی خوش خیم یا بدخیم، جلوگیری از پیشرفت قانقاریا، بیماری چشم و حتی انواع سرطان‌ها جراحی‌هایی انجام می‌دادند. البته بیشتر آنها پزشکان اروپایی بودند که با تاسیس مدرسه «دارالفنون» به عنوان مدرس به دستور امیرکبیر به ایران آمدند که معروف‌ترین آنها دکتر «ایاکوب ادوارد پولاک» بود.

سپردن بیمار به تیغ تیز پزشک فرنگی

از آنجایی که شیوه غالب طبابت در روزگار قاجار طب سنتی بود، بر این اساس طبیبان بر اساس روش‌های سنتی چون امزاج چهارگانه، استفاده از داروهای گیاهی و جوشانده‌ها، حجامت کردن، گرفتن نبض، داغ کردن و… به معاینه و درمان بیماران می‌پرداختند و خانواده‌ها هم اعتمادی به پزشکان اروپایی نداشتند، اما در مواردی شاهد هستیم که بعضی از خانواده‌ها به این پزشکان اعتماد کرده و بیمارشان را حتی به تیغ تیز جراحی آنان سپردند که نمونه آن جراحی‌های موفق‌آمیز دکتر پولاک است که چندین عمل برای درآوردن غده‌های سرطانی تا خارج کردن سنگ‌ها از بدن و برداشتن لوزه و درمان بیماری‌های چشم و…انجام داده است.

سزارین مادر فوت شده با اعتماد خانواده

یکی از جراحی‌های این پزشک که نشان از اعتماد بعضی از خانواده‌ها به یک پزشک فرنگی دارد سپردن مادری متوفی و باردار به دکتر پولاک بود که او با مهارت نوزاد را با سزارین زنده به دنیا می‌آورد، و یا در دو مورد هم اجازه می‌یابد تا برای کمک به زایمان « انبر» که یکی از وسایل زایمان در آن زمان بود به دست گرفته و این اتفاقات در آن روزگار جزو محالات بود که پزشک مردی آن هم یک فرنگی در حین زایمان زنی حضور داشته باشد. نمونه دیگر از این اعتماد تشخیص پنج مورد از سرطان غدد سینه در زنان است و نکته جالب در این است که این پزشک فرنگی درباره چگونگی جراحی یا درمان بیماری زنان در کتابش توضیحی نداده که به احتمال زیاد موانع فرهنگی مانع از این کار شده است.

بیماری‌هایی خاص برای بعضی از خانواده‌ها

این پزشک فرنگی زمان قاجار که از نزدیک با خانواده‌ها از هر طبقه‌ای ارتباط نزدیکی داشته در گزارش‌های خود به آماری اشاره می‌کند که نشان از رواج بعضی از بیماری‌ها در میان قشر خاصی از خانواده‌ها ـ که حتی شناختی از آن بیماری نداشتند، داشته است. چنانکه بیماری پوستی«سالک» بیشتر بین کودکان یک تا هفت سال و به ویژه در خانواده‌های فقیر شایع بوده است و در خانواده‌های اعیان و اهالی بومی بالغ کمتر دیده شده است. وجود سنگ و به قول خودش «بیماری‌های سنگ» هم بیشتر در کودکان بوده است. «سرطان» هم برخلاف تصور ما که در آن زمان هیچ کس در مورد آن اطلاعی نداشت بیماری بود که بیشتر افراد بالای ۴۰ سال را شامل می‌شد که در بیشتر مواقع منجر به جراحی می‌شد.

code

نسخه مناسب چاپ