موزه‌ای به بزرگی زمین
 

امروز، در همه جای دنیا درباره موزه‌ها حرف می‌زنند؛ زیرا ۲۸ اردیبهشت، روز جهانی موزه و میراث فرهنگی است.

از آنجایی که تاریخ و فرهنگ هر کشوری را کودکان آن سرزمین می‌توانند حفظ کنند و به نسل‌های بعدی مثل میراث باارزش، هدیه بدهند؛ پس یکی از اهداف و برنامه‌های مهم روز جهانی موزه، آشناکردن کودکان با موزه‌های مختلف و صحبت‌کردن درباره اهمیت این مکان‌ها و ایجاد علاقه در دل کودکان نسبت به میراث فرهنگی سرزمین مادری‌شان است.

نمی‌دانم شما از چند موزه تا حالا بازدید کردید، یا اصلا می‌دانید که موزه‌ها چه قدر مختلف و متنوع هستند یا موزه‌های اختصاصی کودکان در شهرهای مختلف ایران را می‌شناسید؟ البته الان هم نمی‌خواهم دراین‌باره صحبت کنم، چون احتمال دارد در مدرسه یا خانواده یا از تلویزیون این حرف‌ها را بشنوید. فقط امیدوارم یک‌جوری پایتان به موزه‌های کودکان باز شده باشد یا به زودی باز شود تا رابطه دوستی خوبی با موزه‌ها برقرار کنید.

در راستای برقراری این دوستی، دلم می‌خواهد دانه مهر یک موزه بزرگ و تماشایی و شگفت‌انگیز را در دلتان بکارم. دوست دارم درباره موزه‌ای حرف بزنم که در همه کشورها وجود دارد و به اندازه کره خاکی قشنگمان، بزرگ و پهناور است.

موزه مد نظر، ساعت بازدید خاصی ندارد. تعطیلی ندارد. همیشه در خدمت بازدیدکنندگان است. هر کسی در هر سن و سالی می‌تواند از این موزه بازدید کند. بخش‌های تخصصی و عمومی آن، آن قدر زیاد و متنوع است که بعید می‌دانم کسی بتواند همه‌جای آن را بازدید کند. شگفت‌آور این‌که هیچ جای تکراری و شبیه‌ به هم ندارد.

اشیای ارزشمند این موزه، پشت ویترین و شیشه محافظ و زیر لنز دوربین‌های امنیتی نگهداری نمی‌شوند؛ زیرا بنیانگذار موزه به همه بازدیدکنندگان آن اعتماد دارد و معتقد است که خود آنان باید، قدر هرچه در این موزه هست را بدانند و از آن مراقبت کنند.

این موزه، هم از اشیای بی‌جان و قدیمی محافظت می‌کند، هم پر از بخش‌های زنده و تازه است.

این موزه، سراسر رنگ و نقش و اثر عالی هنری است.

این موزه، گنجینه آب و خاک و دفینه بی‌شمار ثروت و نعمت است.

نام این موزه، «طبیعت مهربان و بخشنده» است که به وسعت کره زمین، پهناور است و به قدمت تاریخ زمین، اصالت و اعتبار و پیشینه دارد.

اگر امروز درباره گذشتگانمان چیزی می‌دانیم، اگر توانستیم برای تاریخ حیات روی زمین، مقدمه مستند و پربار بنویسیم، اگر فصل‌های جانوری و گیاهی را به ترتیب چرخه تکامل، ورق زدیم و اگر می‌توانیم پا روی زمین داشته باشیم ولی درباره آنچه در آسمان‌ها یا چندین فرسنگ زیر آب می‌گذرد، ساعت‌ها حرف بزنیم و بنویسیم؛ برای این است که مادر طبیعت، همه نمونه‌های ارزشمند و قوی خود را نگه داشته تا به ما بفهماند «راز بقا» در چیست و هر چیزی روی زمین، چگونه نابود یا تمام می‌شود. اصلا عمر جاودان که در اسطوره‌ها دنبالش می‌گردیم، در واقعیت هم وجود دارد اما نه برای یک فرد، بلکه برای یک‌گونه جانوری یا گیاهی.

ساده‌تر بگویم: موزه طبیعت، مادر همه موزه‌هاست. مگر فسیل‌ها و اسکلت‌های موزه‌ها از کجا آمدند؟ منبع سفال‌ها و سنگ‌های پشت ویترین‌ها و شیشه‌ها، در کدام تکه زمین است؟ آیا درختانی که عمرشان از گران‌ترین و قدیمی‌ترین تابلوهای موزه‌ها بیشتر است، یا لاک‌پشت‌ها و مارهایی که اگر زبان داشتند می‌توانستند خاطرات اجدادشان از دوران پیش از تقسیم خشکی‌ها را بگویند یا حشراتی که امواج هوای حاصل از بال‌زدنشان، روی مسیر گرده‌افشانی گل‌ها اثر می‌گذارد یا پرندگانی که اگر انسان‌ها بگذارند، می‌توانند طول قطر کره زمین را زنده و سالم بروند و برگردند؛ کمتر از جواهرات نادرشاه افشار یا ناخن انسان نمکی یا سفالینه‌های شهر سوخته یا لنگ کفش ناپلئون یا تابلوی مونالیزا ارزش مادی و علمی و باستانی دارند؟

آخ اگر همه انسان‌ها می‌فهمیدند که موزه زمین، چطور رایگان و بی‌منت، این همه ثروت را به دست آن‌ها سپرده تا هم ببیند و استفاده کنند و لذت ببرند، هم به پاس این اعتماد از آن محافظت کنند؛ شاید این همه از طبیعت دزدی نمی‌کردند، به هرچیزی دست‌ نمی‌زدند، هر حیوان و گیاهی را برای استفاده شخصی از طبیعت جدا نمی‌کردند و در قابلمه و سر سفره یا پشت قفس نمی‌آوردند و نسلش را به نابودی نمی‌کشاندند یا به بهانه سفر و تفریح، هرجا می‌رسیدند داد و فریاد نمی‌کردند و آشغال و پسماند غذا نمی‌ریختند و چون ماشین زیر پایشان است، روی هر خاک و تپه و تکه‌ای گاز نمی‌دادند و بلای جان موجودات آنجا نمی‌شدند.

شما بگویید؛ در کدام موزه می‌شود این‌گونه رفتار کرد؟

بر اساس کدام فرهنگ و تمدن می‌توان به امانت، خیانت کرد و به آن آسیب رساند؟

آخ اگر باور می‌کردیم طبیعت، موزه‌ای به قدمت زندگی و به بزرگی زمین است؛ رفتارمان با آن بهتر نمی‌بود؟

وجیهه تیموری

code

نسخه مناسب چاپ