دکتر محمدمهدی ملایری       / بخش دوم و پایانی

در بخش نخست درباره اهمیت نوشتن و جایگاه دبیران  خواندیم که در عصر ساسانی، دبیران از طبقات ممتاز و یکی از ارکان مهم اداره امور مملکت به شمار می‌‏رفتند. اینک ادامه سخن:

یکی از متون ساسانی
از تکه‌‏هایی که ابن‌‏قتیبه از یکی از تاجنامه‌‏های ساسانی در کتاب «عیون‌‏الاخبار» نقل کرده، چنین برمی‌‏آید که آن تاجنامه در ضمن مطالب دیگری که در بر داشت، شامل دستورهایی هم در آیین بلاغت و سخنوری بود و از حسن اتفاق یکی از قطعه‌‏هایی که ابن‌‏قتیبه از این کتاب نقل کرده، در همین زمینه است. در این قطعه، از گفته‌‏های خسروپرویز به ‌‏‌‏‌‏‌‏دبیرش نقل شده و همه این‌‏گونه نوشته‌‏ها نتیجه تجارب خردمندان و ذوق و قریحه دبیران و وزیران با علم و تدبیر بود. از این نوشته‌‏ها می‌‏توان به چند گونه مطلب در زمینه آنچه از دبیران دیوان از لحاظ صفات اخلاقی و فضائل معنوی و معلومات بلاغی‌‏و بیانی و اطلاعات دیوانی انتظار می‌‏رفت، برخورد و شاید تکرار این مطلب لازم نباشد که همة این مطالب به‌‏‌‏‌‏ صورت عباراتی کوتاه با الفاظ کم و معانی متراکم بدان‌‏گونه که در «کلمات قصار» معمول است، بیان شده و چون مربوط به قواعد بلاغی و بیانی است، غالباً بیان مقصود آنها نیاز به ‌‏‌‏‌‏تفسیر و توضیح دارد.
آنچه از صفات اخلاقی و فضائل معنوی که انتظار می‌‏رفت، دبیران خود را بدان ها بیارایند و از این قطعه برمی‌‏آید، صفاتی است همچون رازداری، راستگویی، خیرخواهی و اخلاص، نیک‌‏نفسی، عفت، امانت در ادای وظیفه و مانند این‌‏گونه صفات که همیشه و در همه جوامع مطلوب و پسندیده بوده‌‏اند. و آنچه درباره دستور کار و آیین نویسندگی در این قطعه آمده، با همان روش انشا و با همان ترتیب چنین است:
ـ چون می‌‏اندیشی، با تأنّی بیندیش.
ـ و چون می‌‏نویسی، در ادای مقصود مبالغت کن.
ـ از سخنان زائد که افزون بر کفایت است، یاری مگیر.
ـ در محقق ساختن سخن خود، کوتاهی مکن که غفلت از آن، سخن را زیان می‌‏رساند.
ـ سخن را با سخن دیگر مپوشان (مشتبه مساز).
ـ و معنایی را از معنای دیگر دور مگردان.
ـ نوشته‌‏ات را از سه چیز فراتر گیر: از فروتنی‌‏ای که آن را سبک و خوارمایه سازد، از‏‌‏‌‏‌‏پراکندگی که آن را گنگ و نامفهوم گرداند، از معانی فروافتاده‌‏ای که سخنت را فروافکند.
ـ معانی بسیار را در الفاظ کم بگنجان.
ـ سخنت را فراگیر همة اندیشه‌‏هایت گردان تا چنان نشود که آنچه در ذهن داری‌، سترگ و آنچه بیان می‌‏کنی، ناچیز باشد.
ـ سخن بر چهار گونه است: امر، استفهام، خبر و طلب. چون امر می‌‏کنی، در سخن  استوار باش. چون از چیزی می‌‏پرسی، سخنت را روشن و آشکار بیان کن. چون چیزی طلب می‌‏کنی، با نرمی و ملاطفت بطلب. چون از چیزی خبر می‌‏دهی، آن را محقق بساز.
در همین زمینه جهشیاری هم روایتی نقل کرده به این مضمون: پادشاهان ایران دبیران دیوان رسائل را سخنگویان خود می‌‏خواندند و به آنها می‌‏گفتند: «میل به کوتاه کردن سخن، شما را واندارد که از مطالب خود بکاهید و در نظم و ترتیب آنها، کوتاهی ‌‏کنید و از جهد و مبالغه در بیان مقصود غفلت ورزید و در اقامه حجّت در جایی که لازم است، سستی روا دارید.»
مسکویه هم در «جاودان خرد» قطعه‌‏ای را در آیین نویسندگی‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏ از زبان جمشید خطاب به دبیر دیوان رسائلش چنین نقل کرده است: «نوشتة تو‏‌‏‌‏‌‏ زبان من و خبردهنده از نهان امر من است. راه را به سوی هوش و ادراک کوتاه کن، و به‌‏‌‏‌‏‌‏ حدود امور احاطه داشته باش، و ترتیب مطالب را به نسبت اهمیت و شایستگی آنها قرار بده.»
موضوع نظم و ترتیب در میان مطالب و نیامیختن آنها به یکدیگر، در کتاب‌های‌ ادبی‌‏‌‏‌‏‌‏ عربی بازتابی گسترده‌‏تر داشته است؛ چون گذشته از این روایات، سخن‌‏شناسان عربی این نظم و ترتیب را که برای ایشان تا حدی بدیع می‌‏نمود، بارزترین صفت مشخصه آثار ترجمه شده از فارسی یافته‌‏اند، تا جایی که آن را جوهر اصلی بلاغت فارسی شمرده‌‏اند و این عبارت را که «از فارسی‌‏زبان پرسیدند: بلاغت در چیست؟ گفت: در شناختن فصل از وصل» (به‌‏‌‏ معنی اینکه نویسنده بداند در کجا مطلبی را از مطلب سابق جدا کند و در کجا آن را بدان بپیوندد) هم جاحظ در «البیان والتبیین» و هم ابوهلال عسکری در «الصناعتین» و هم بیهقی در «المحاسن و المساوی» به عنوان اصل مهمی در بلاغت زبان فارسی نقل کرده‌‏اند. و ابوهلال عسکری این عبارت را هم از گفته‌‏های بزرگمهر در همین زمینه آورده است که گفت:«چون مردی را ستودی و دیگری را نکوهیدی، آن دو سخن را از یکدیگر جدا ساز، تا ستایش از نکوهش بازشناخته شود. همچنان که در نوشته‌‏هایت هنگامی گفتاری را آغاز می‌‏کنی که گفتار پیشین را به پایان برده باشی.»

معیارهایی برای بلاغت
حال اگر بخواهیم با بررسی این مطالب که از نوشته‌‏های پارسی بدین صورت به ‌‏‌‏‌‏‌‏نوشته‌‏های عربی راه یافته، معیارها یا بعضی از معیارهایی را که در آن دوران برای ‌‏بلاغت ‌‏‌‏‌‏‌‏در گفتار و نوشتار می‌‏شناختند، و سخن خوب را با آنها می‌‏سنجیدند و آموختن و عمل بدان‌ها را هم وظیفه اصلی دبیران دیوان می‌‏دانستند، به دست آوریم، این معیارها به ‌‏‌‏‌‏‌‏دست می‌‏آیند:
ـ نخستین گام در راه نویسندگی خوب، خوب اندیشیدن است و مراد از آن، اندیشیدن با تأنّی و با شکیبایی است، نه با شتاب و بی‌‏صبری تا برای نویسنده حد و مرز آنچه می‌‏بایست به ‌‏‌‏قلم آورد، مشخص گردد و همه مطالبی که می‌‏بایست در نوشته بگنجاند، اجمالاً در ذهن مرتب گرداند. سخن نویسنده یعنی مجموع کلمات و تعابیری که برای ‌‏بیان اندیشه خود به‌‏‌‏‌‏ کار می‌‏برد، باید اندیشه را تمام و کمال فرا گیرد. این نشانة بی‌‏مایگی نویسنده است که سخنانش از بیان تمام معانی که در ذهن دارد، کوتاه ماند و چیزی از آن ناگفته و نانوشته همچنان در ذهن او بماند.
ـ در به کار گرفتن کلمات و تعبیرها به همان اندازه اکتفا کند که برای بیان معنی مورد نیاز باشد. از آوردن کلمات زائد بر احتیاج و آنچه معمولاً برای آرایش سخن و چه‌بسا برای پوشاندن نارسایی و بی‌‏مغزی آن به کار می‌‏برند، سخت بپرهیزد.
ـ برای بیان هر معنی، مناسب‌‏ترین کلمه‌‏ای را برگزیند که آن معنی را مستقیماً به ‌‏‌‏‌‏ذهن خواننده بنشاند و بکوشد تا سخن خویش را درست قالب اندیشه‌‏ای سازد که در بر دارندة آن است؛ نه آن اندازه تنگ و نارسا که اندیشه را در تنگنا گذارد و نه آن اندازه فراخ و ناموزون که آن را در پیرایه‌‏های خود بپوشاند. و این همیشه و در هر زمان مایة اصلی و جوهر بلاغت شمرده می‌‏شد و معیاری بود که قدرت نویسنده و بلاغت او را با آن می‌‏سنجیدند.
ـ سخن از انسجامی طبیعی برخوردار باشد که مطلب را بی‌‏رنج و مشقتی به ذهن خواننده منتقل سازد؛ بدین معنی که جمله‌‏ها و عبارات، هم آن اندازه از یکدیگر جدا و مشخص باشند که با هم آمیخته و به هم مشتبه نگردند و هم آن اندازه به هم پیوسته باشند که مطالب هم‌‏سنخ از یکدیگر دور نیفتند و پیوند آنها از هم نگسلد و خواننده در فهم مقصود به ‌‏‌‏‌‏‌‏زحمت نیفتد.
ـ مطالب به ترتیب اهمیت آنها در نامه گنجانده شوند و نویسنده تا وقتی حق مطلبی به ‌‏‌‏‌‏تمامی ادا نشده و از بیان آن فراغت حاصل نگردیده، به مطلب دیگر نپردازد. و مطالب ناهم‌‏سنخ را در یک جا جمع نکند و اگر چنین شد، آنها را از یکدیگر به خوبی ‌‏جدا سازد.
ـ دبیر می‌‏بایست بیاموزد که در نوشته خود از به کار بردن کلمات و تعبیرهای معمولی و عامیانه دوری گزیند؛ الفاظی برگزیده و عبارتی سنجیده و درخور مردم بافرهنگ و تربیت‌یافته به کار برَد و در هر حال حشمت و فخامت کلام را رعایت کند. 
ـ می‌‏بایست فراگیرد که نوشتة او صادر از دیوان شاهی است و به همین سبب در انتخاب کلمات، باید آن اندازه دقت به کار برَد که نوشته اش شایسته آن دیوان و درخور مقام و مرتبه مخاطب آن باشد نه بیش و نه کم. نوشته‌‏های دیوانی به صورتی ساخته و پرداخته می‌‏شدند که از خلال الفاظ و عبارات و سبک انشای آنها، می‌‏شد مقام هر یک از نویسندگان و گیرندگان را دانست.
آنچه گذشت، اطلاعاتی بود که می‌‏توان درباره فن بلاغت و آیین نویسندگی از آثار بازمانده و از آن دوران به دست آورد. درباره مواد دیگری هم که دبیران دیوان می‌‏بایست فرا‏‌‏‌‏‌‏گیرند، نیز اطلاعاتی از همین‌‏گونه آثار به دست می‌‏آید که آنها هم برای درک بهتر و جامع تر از فرهنگ دبیران آن زمان مفید و مغتنم است. در پایان همان قطعه‌‏ای که از عیون‌‏‌‏الاخبار در آیین نویسندگی نقل شد، از جمله وظایف دبیران، یکی هم «آگاهی از کیفیت دخل و خرج دیوان و دقت و مراقبت در نگهداری ‌‏حساب و امانت در آن»، ذکر شده بود که از آن می‌‏توان چنین فهمید که ریاضی و حساب و امور مالی و چیزهایی که با دیوان خراج و دیوان‌های مالی سروکار داشته، هرچند از ضروریات اموری بوده که دبیران خراج یا آمار دبیران می‌‏بایست از آنها آگاهی کامل داشته باشند، ولی در هر حال جزء موادی بوده که همه داوطلبان دبیری می‌‏بایست آن را می‌‏آموختند.

فرهنگ دبیران
در قطعه‌‏ دیگری که آن را هم ابن‌قتیبه از گفته‌‏های ایرانیان در مورد فرهنگ دبیران نقل کرده، درباره آب و آبیاری و پل و سدسازی و این قبیل چیزها سخن رفته و ابن‌قتیبه گفته ایرانیان دبیرانی را که از این امور آگاهی نداشتند، در کار دبیری ناقص و نارسا می‌‏شمردند. این آگاهی عبارت بود از: آشنایی با اصول و قواعد و همچنین محاسباتی که برای روان ساختن آبها در نهرها و آبراه‌ها و کندن قنات‌ها و کاریزها و مانند این کارها که برای بردن آب از رودخانه‌‏ها به کشتزارهای دوردست یا احداث قنات و کاریز برای شهرها و روستاها ضرورت داشته و همچنین آشنایی با طرز بنای سدهای استوار بر مجاری رودها و بستن بندها بر پرتگاه‌ها و شناختن گردش ایام از لحاظ زیادت و نقصان آبها و گردش ماه و دگرگونی‌های آن و بعضی اطلاعات نجومی که بر طبق معتقدات آن زمان نوعی ارتباط با امر آب داشتند. و همچنین دانستن اوزان و مقادیر و ترازوها و آشنایی با اصول مساحت و اندازه‌‏گیری اشکال هندسی، اعم از سطوح یا اجسام و آشنایی با ساختمان پلها و دولاب‌ها و شناخت ابزارهایی که صنعتگران در این حرفه‌‏ها به‌‏کار می‌‏بردند و آشنایی با ریزه‌‏کاری‌های علم حساب و مسائل دقیق آن.
البته مهارت در این امور را از کارشناسان ماهر و ورزیده چشم می‌‏داشتند، نه از دبیران دیوان؛ زیرا همه این امور که در این قطعه ذکر شده، از امور بسیار فنی دقیق به‌شمار می‌‏رفت که تنها از عهده محاسبان و اندازه‌‏گیران و مهندسان و معماران و مقنیان و افزارکارانی برمی‌‏آمد که پیوسته در این امور اشتغال داشتند و گذشته از معلومات نظری تجارب عملی هم می‌‏اندوختند.
*تاریخ و فرهنگ ایران

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی