روفیا تیرگری خبرنگار اطلاعات نوشت: ششمین نمایشگاه روستاآباد به مدت یک هفته از 12 تا 18 مهرماه در محل مصلای تهران برگزار شد. در این نمایشگاه، حاصل دسترنج روستاییان و عشایر گوشه گوشه این سرزمین به تماشا گذاشته شد تا فرصتی باشد برای برقراری ارتباط مستقیم میان عرضهکنندگان و خریداران.
در فضای بزرگ مصلای تهران، بنر، دیوارنوشته، نقشه راهنما و هیچ اثر دیگری که نشاندهنده برگزاری نمایشگاه باشد به چشم نمیخورد.
صدای گوشخراش موزیک آنقدر بلند است که صدا به صدا نمیرسد. تنها نشانه حضور مسئولان، همین صدای آزاردهنده موزیک است.
در غرفهها سردرنوشته، شماره یا بنری که معرف آنها باشد دیده نمیشود. بعضی از غرفهها حتی یک لامپ ساده هم برای روشنایی ندارند. بعضی از غرفهداران بدون آن که جا و مکان مشخصی داشته باشند بر روی زمین نشستهاند و محصولات خوراکی خود را در شرایطی نامناسب عرضه میکنند.
راهنمایی برای بازدیدکنندهها وجود ندارد. برخلاف دیگر نمایشگاهها از رادیو نمایشگاه هم اثری نیست. گویا مسئولان فقط چند متر جا در اختیار شرکتکنندگان گذاشته و آنها و بازدیدکنندگان را به حال خود رها کردهاند.
سیب میخک ریزشده یا نماد عشق
در غرفه شهرستان بانه از استان کردستان آنچه که بیش از هر چیز توجه شما را جلب میکند بوی خوش میخک است و گویهای چوبین و زیورآلات معطر که فضای غرفه و اطراف آن را عطرآگین کرده.
الهه شکری، مسئول غرفه میگوید: سیب و میخک، نماد عشق در کردستان است. ما کردها رسم داریم وقتی عاشق میشویم قشنگترین و بزرگترین سیب قرمز را میخکریز یا میخککوب میکنیم و آن را به معشوق هدیه میدهیم. میخک، آب سیب را میگیرد و آن را به یک سیب جاودانه (گوی چوبین) تبدیل میکند که هیچوقت خراب نمیشود. بعد از 50 سال اگر به آن آب بپاشید یا کمی آن را خیس کنید عطر و بوی میخک تازه در فضا میپیچد؛ یعنی عشق جاودان همچنان شعله میکشد.
وی میافزاید: از دیگر محصولات ما گردنبد و رولباسی میخک، گردنبد بذر شنبلیله، لباس زیبای زنانه کردی، کفش دستدوز کردی که تمام الیاف آن طبیعی است، گیوه اورامانات، روسریهای کردی، کلاه مجلسی زنانه و تسبیح پسته کوهی است. از خصوصیات تسبیحهای پسته کوهی این است که هر چقدر رنگشان تیرهتر باشد، قیمتشان هم گرانتر است و تا 16 میلیون تومان هم میرسد. کار بیشتر روی تسبیح یعنی فشرده شدن و ماساژ دادن رنگشان را تیرهتر میکند. تسبیح تازه 70 هزار تومان قیمت دارد، اما تسبیح کارشده قیمتهای متفاوتی دارد.
سیاهدوزی و خامهدوزی سیستان
سیاهدوزی و خامهدوزی، هنر دست بانوان سیستانی است که هیچ طرح و نقشهای ندارد.
سلما ابراهیمی، سوزندوز و معلم جوان و یکی از مسئولان غرفه شهرستان زهک (شهری نزدیک مرز افغانستان) در این باره میگوید: سوزندوزی روی پارچه را بانوان سیستانی از کودکی نزد مادران خود میآموزند. روی بعضی از پارچهها خامهدوزی میشود و روی بعضی دیگر سیاهدوزی. خامهدوزی با استفاده از نخ ابریشم تابیده نشده و با شمردن تار و پود پارچه بر روی پارچههای بدون طرح دوخت میشود. طرحها کاملا ذهنی هستند که از نقش خاص و اصیل بومی شکل گرفته و بهوسیله ابریشم به شکلهای برجسته هندسی به صورت گلهای هشتپر، مربع، مثلث و... روی پارچههایی از جنس کتان مینشینند.
در سیاهدوزی هم هیچ طرح و نقشهای وجود ندارد. سیاهدوز طرحهای زیبا را به شکل ذهنی روی پارچه نقش میزند. من حیرت میکنم چگونه میشود بدون طرح و نقشه چنین کارهای زیبایی خلق کرد.
معلم جوان مانتویی را به من نشان میدهد که نام آن را «نماد وحدت» گذاشته است. وی میگوید در رودوزی این مانتو سیاهدوزی سیستان و آینهدوزی بلوچستان را با هم تلفیق و در حاشیه و پایین مانتو «جام بز انیمیشن» را سیاهدوزی کردهام؛ همان جامی که در شهر سوخته پیدا شد، یعنی اولین انیمیشن جهان.
سفر از مرز افغانستان
در غرفه شهرستان زهک، یک پارچه بزرگ زیبا همانند روتختی یا پرده که کارهای سوزندوزی و گلدوزی بسیار ظریفی دارد خودنمایی میکند که همخوانی چندانی با دیگر محصولات غرفه ندارد.
آرزو ظریفپنجه، دیگر مسئول غرفه میگوید: خشکسالی و بیآبی امانمان را بریده است. مردان بیکار و زنان نانآور خانه شدهاند. زنی جوان آمد نزد من و گفت که ما هیچ چیز نداریم... این روتختی نو استفادهنشده را که قدمتی چندینساله دارد از بقچهاش درآورد و تقاضا کرد آن را با خود به نمایشگاه بیاوریم و بفروشیم...
کودکان دیگر طاقت گرسنگی را ندارند. بچههای هفتسال به بالا نزد من آمدند و گفتند خاله به ما هم آموزش بده تا ما هم منبع درآمدی داشته باشیم. کودکان زیر 12 سال دستبند میدوزند و بالای 12 سال سوزندوزی انجام میدهند.
من مسئول 150 هنرجو هستم که 50 نفرشان زیر 12 سال هستند. بچه 11 ماهه خود را گذاشتم و از دل مرز آمدم تا هنر دست کسانی را که برای زنده ماندن تلاش میکنند به پایتختنشینان معرفی کنم. کارهای سوزندوزی در شهر ما خریداری ندارد، چون همه خود حرفهای این کار هستند. نتیجه زحمات بچههای مرا دلالان میخرند و با قیمتی گزاف به فروش میرسانند که از آن فقط یکدرصدش را به سوزندوز میدهند و 99 درصد را برای خود برمیدارند. از مسئولین عاجزانه تقاضا دارم دست واسطهها و دلالان راکوتاه کنند تا حاصل دسترنج کودکان و زنانی که نانآور خانواده هستند به طور مستقیم در اختیار خریداران واقعی قرار بگیرد.
عروسکهای پررمز و راز
در غرفه ایلام عروسکهایی کنار هم قرار گرفتهاند که به گونهای باورنکردنی توجه شما را جلب میکنند؛ عروسکهایی از جنس بافتنی که نمیتوانید چشم از آنها بردارید.
زینب بساطی، کارآفرین و مسئول غرفه، گویا از حسم آگاه میشود که میگوید: همه همین احساس را دارند. پسر جوانی آمد روی صندلی نشست و مدتی به عروسکهای قلاببافی ما خیره شد و گفت این عروسک انگار خاص است؟ گفتم بله، این کار یک دختر کوچک است که در مچ دست راستش مشکل دارد و شش ماه طول کشید تا این عروسک بافته شود. قیمت آن عروسک 50 هزار تومان بود ولی آن پسر جوان 200 هزار تومان بابتش پرداخت کرد. شماره و آدرس ما را گرفت تا برای حمایت از آن دختر باز هم عروسک بخرد.
این بانوی کارآفرین میافزاید: اما همیشه اینطور دلمان شاد نمیشود. بچهای به همراه مادرش به غرفه ما آمدند. دختر کوچولو عروسکی را در آغوش گرفت و با التماس از مادر خواست تا آن را بخرد. مادر چند مرتبه پرسید این عروسک را دوست داری؟ بچه ذوقزده گفت بله، دوستش دارم. مادر رو به من گفت نمیدانم چرا فقط همین عروسک را میخواهد. گفتم دختر کوچولوی شما هم مثل خیلیهای دیگر، حس سازنده این عروسک را ناخودآگاه درک کرده، چون سازنده این عروسک یک دختربچه معلول است. مادر تا اسم «معلول» را شنید، عروسک را از آغوش بچهاش قاپید و آن را به گوشهای پرتاب کرد و در حالی که بچه گریه میکرد او را کشانکشان به دنبال خود برد... بدجوری دلم شکست و بغضم ترکید. بچه معلول چه گناهی دارد؟ بیماری واگیردار که ندارد. من خودم دو برادر معلول داشتم و این دست نگاهها و قضاوتها را خوب میشناسم. وقتی برای من خواستگاری میآمد تا میفهمیدند برادرانی معلول دارم از وصلت با خانواده ما منصرف میشدند. حالا 14 هنرجوی معلول دارم و به تکتکشان افتخار میکنم، چون معلولیت مانع از آن نمیشود تا دست از تلاش بردارند.
فرش و گلیم قشقایی
استفاده از رنگهای شاد و درخشان و فراگیری رنگهای متضاد در کناره هم از ویژگیهای بارز فرش و گلیم قشقایی است. زنان عشایر در چادرهای خود با الهام از طبیعت، نقوشی زیبا را بر گلیم رج میزنند؛ نقوشی چون گل، خورشید و درخت سرو که به خاطر همیشه سبز بودنش دارای جایگاه ویژهای است.
مرضیه بهرامی کشکولی، مسئول غرفه شیراز میگوید: افسوس که تمام بافندههای ما افراد قدیمی و کهنهکار هستند. نسل جدید از جمله فرزندان خود من با آن که فرشباف و گلیمباف ماهری هستند علاقهای به این کار ندارند. از آنجایی که درآمدزایی در این حرفه بسیار پایین است، نسل جدید جذب این کار نمیشود.