محسن بهاروند ، دیپلمات بازنشسته در یادداشتی در جماران نوشت:
حمله محدود ایران به اهدافی در عراق و پاکستان مباحث زیادی بین دیپلماتها، سیاستمداران و حقوقدانان در داخل و خارج از کشور برانگیخته است. نگارنده در این یادداشت کوتاه دیدگاه شخصی خود را مطرح می کند.
اول. اصل بنیادین و عرفی نظام بین الملل احترام به حاکمیت و تمامیت سرزمینی سایر کشورها است. متاسفانه آمریکا پس از حمله تروریستی یازده سپتامبر و شروع به اصطلاح «جنگ علیه تروریسم» باعث تضعیف این اصل شد و رویه این کشور به سایر کشورها نیز سرایت کرد.
دوم. قدرت نظامی هر کشور بخش مهم و اصلی منابع قدرت هر کشوری است. در روابط خارجی قدرت نظامی مقوم، پشتیبان، اطمینان بخش دیپلماسی است. قدرت نظامی اعتماد به نفس دیپلمات را تقویت می کند و او را در تامین منافع ملی کمک می کند. در حالیکه هیمنه و توان نظامی حامی و ستون مستحکم دیپلماسی است آخرین ابزاری که در روابط خارجی مورد استفاده قرار می گیرد نیروی نظامی است که بصورت کاملا استثنایی و برای حفظ تمامیت کشور و منافع حیاتی از آن استفاده می شود. میلیتاریزه کردن دیپلماسی به مصلحت هیچ کشوری نیست. برخی کشورها مانند آمریکا این اصل را رعایت نکردند که بررسی آن نیازمند فرصت دیگری است. این کار برای آنها دستاوردی جز نفرت جهانی نداشته است.
سوم. توسعه و رفاه در ایران به عنوان بزرگترین کشور خاورمیانه با سرمایه های عظیم طبیعی، فرهنگی و انسانی و با وجود همسایگان پرشمار مستلزم قدرت درونی و آرامش و ثبات در روابط خارجی است. کشوری در ابعاد کشور ما بخاطر سرمایه های معنوی و تاریخی خود در صلح و آرامش و پیوندهای عمیق سیاسی و فرهنگی با همسایگان از یک سو و تنظیم یک چارچوب مشخص و ایجاد قابلیت پیش بینی با نظام بین الملل بهتر از هر روش دیگری قادر خواهد بود که در توسعه اقتصادی و نشر افکار معنوی خود موفق تر عمل کند.
اما در مورد قضیه اخیر به نظر نگارنده مبنای اقدامات اخیر در عراق و پاکستان یکسان نبوده و با هم تفاوت ماهوی دارند.
پاکستان کشوری است که پیوندهای بسیار عمیق فرهنگی، مذهبی و دیرینه با ایران دارد. در طول خدمت دیپلماتیک خود و در ماموریتهای مختلف برای بنده و همکارانم دیپلماتهای پاکستانی همواره اولین کسانی بودند که به لحاظ کاری و روابط شخصی و برادرانه با آنها ایجاد ارتباط می کردیم. چنانچه همه مقامات ایرانی نیز به صراحت اعلام کرده اند ایران بالاترین احترام را به حاکمیت و تمامیت ارضی پاکستان قائل هستند. با اینکه تهدیدات بسیاری از جانب گروههای غیر قانونی مستقر در مناطق دور افتاده پاکستان متوجه ایران بوده است، ایران در عمل نیز همواره بر این اصل پایبند بوده است. از ظواهر امر چنین استنباط می شود که حمله ایران به صورت محدود، دقیق و بدون آسیب به مردم یا تاسیسات پاکستانی و در یک منطقه دور افتاده برای دفع یک تهدید آنی تروریستی علیه امنیت ملی کشورمان بوده است. هر دو کشور همسایه باید از اقدامات متقابل مقطعی که صورت گرفت عبور و فرصت سوء استفاده طرفهای ثالث علیه روابط دوستانه بین دو کشور همسایه را از آنها سلب کنند. در عین حال دو کشور نیاز به یک آسیب شناسی در روابط بین خود دارند. گرچه روابط دو کشور از نظر اصول و مبنا بسیار قوی و ریشه دار است ولی بنظر می رسد به دلایل مختلف اعم از منابع انسانی، مالی و هزینه بر بودن، از نظر عملیاتی و اجرایی دچار نقصان است.
بنظر من مذاکرات آتی دو کشور باید بر رفع این نقص ها متمرکز شود. دو کشور می توانند برای ایجاد یا تقویت یک مکانیسم اجرایی دو جانبه امنیتی - انتظامی برای مبارزه مشترک با تروریسم، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و نا امنی مذاکرات جدیدی انجام دهند. این مکانیسم ضمن تسهیل فعالیتهای مشترک آنها علیه ناامنی در مناطق مورد نظر، باید امکانی ایجاد کند که مقامات ذیربط امنیتی و انتظامی بتوانند در کوتاه ترین زمان ارتباط برقرار کنند و در مورد تهدیدات فوری علیه هر یک از طرفین پاسخ مشترک داده یا هماهنگی های لازم را به عمل آورند.
در مورد عراق مبنای اقدامات متفاوت است. هر دو طرف ایرانی و عراقی کاملا نسبت به احترام ایران به حاکمیت و تمامیت ارضی عراق آگاهی دارند. ایران هزینه های انسانی و مادی بسیاری برای حفظ امنیت ملی و تمامیت ارضی عراق متحمل شده است. ایران هیچگاه دچار این تناقض نخواهد شد که از یکسو منابع انسانی و مادی خود را صرف امنیت و حفظ حاکمیت عراق کند و از سوی دیگر باعث تضعیف یا آسیب به این مقولات در عراق شود. در قضیه عراق عنصر ثالثی بنام رژیم صهیونیستی دخیل است که مبنای استدلال را تغییر می دهد. گرچه از نظر حقوقی ایران و رژیم صهیونیستی در یک مخاصمه مسلحانه ورود نکرده اند.
ولی وضعیتی که دو طرف در آن قرار دارند یک وضعیت خصومت و وخیم امنیتی محسوب می شود. هیچ روزی نیست که مقامات رژیم صهیونیستی رسما ایران را تهدید به حمله نظامی، جنگ، تروریسم و خرابکاری نکرده باشند. اقدامات و عملیات تروریستی این رژیم با روش های مختلف از جمله بکارگیری ارتش آن در عملیاتهای تروریستی علیه ایران بر همگان آشکار است. این وضعیت ایران را در موضع دفاع مشروع قرار داده است. ایران مانند هر کشور دیگری حق دارد از امنیت ملی و منافع حیاتی خود با هر روشی محافظت کند. در چنین وضعیت مخاصمه آمیزی ایجاد پایگاه، مکان امن یا جای پا مطمئن برای ماموران یا عناصر آن رژیم عملی خصمانه علیه ایران تلقی می شود و مکان مورد نظر را نیز به یک هدف مشروع در راستای دفاع از خود تبدیل می کند. چنین اقدامی را نباید به عنوان یک اقدام علیه دولت عراق محسوب کرد بلکه باید آن را اقدامی علیه طرف ثالث تلقی نمود.
نه تنها عراق بلکه سایر همسایگان نیز باید از نیات رژیم صهیونیستی علیه امنیت ملی ایران آگاهی داشته و با جدیت نسبت به این موضوع برخورد نمایند. شاید خودمختاری و استقلال نسبی کردستان عراق، امکان دقت در همه جزئیات و رعایت نگرانیهای امنیتی کشورهای همسایه را از دولت مرکزی عراق سلب نموده باشد ولی این مسئله نمی تواند رافع نگرانی ایران و چشم پوشی ما از نفوذ ماموران رژیم اسراییل، ایجاد مکان های امن و فعالیت خزنده علیه امنیت ملی با ظاهرسازی های قانونی و عادی نمایی در اطراف مرزهای کشورمان باشد.
به نظر می رسد اگر مقامات دولت مرکزی عراق مدارک و شواهد فعالیتهای رژیم اسرائیل علیه امنیت و منافع ملی ایران را به موقع دریافت نمایند، تلاش می کنند از اینگونه اقدامات جلوگیری نمایند؛ هر چند ممکن است موانع قانونی داخلی برای ورود آنها به جزئیات امور وجود داشته باشد.
در پایان می توان توصیه کرد که اولا، دیپلماسی کشور ما نباید در اصول و مبنای مناسبات متوقف شود بلکه باید بر ایجاد مکانیسمها و سازوکارهای اجرایی برای تقویت و حفاظت از روابط کشورمان با همسایگان تمرکز بیشتری کند.
ثانیا، قدرت نظامی ما حافظ امنیت، استقلال و حاکمیت ایران است و در این راستا به موفقیت های بسیار خوبی دست یافته است. با این حال هیبت و هیمنه این قدرت قابل ستایش باید در راستای بازدارندگی همچنان حفظ و تقویت شود اما بنظر می رسد اطلاع رسانی، بیان پیشرفتها و ابعاد آن و توسل و تمسک به آن حتی در بیان و سخن نیازمند بازنگری و دستورالعملهای تازه و حذف سخنگویان متعدد است.
قدرت و مسئولیت در روابط بین الملل دو روی یک سکه هستند که بصورت همزمان باعث ارتقای جایگاه یک کشور در منطقه خواهند شد. در غیر اینصورت بی اعتمادی و احساس ناامنی باعث رقابتهای امنیتی و دور شدن همسایگان از اتکای به یکدیگر و کشاندن پای قدرتهای فرا منطقه ای به منطقه خواهد شد.