
فرارو نوشت: محمد هادی سبحانیان، رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور، در یک برنامه تلویزیونی به تشریح چگونگی تعیین مالیات پرداخت و گفت: «ما نباید درآمد جاری کشور را از فروش ثروت به دست آوریم و آن را به جریانی متکی کنیم که اختیارش در دست ما نیست. فارغ از اینکه کشور ما نفت دارد یا ندارد، باید اتکا کنیم به درآمد پایداری که در اختیار خودمان باشد و از فروش ثروتمان هم تامین نمیشود.»
حسین راغفر عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا و اقتصاد دان در واکنش به اظهارات رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور گفت: مسئله اصلی ما این است که افرادی که باید مالیات بدهند، این کار را نمیکنند. افرادی هم که یارانههای بالایی میگیرند در بسیاری از موارد مالیات نمیپردازند یا ارقام مالیاتی که میپردازند بسیار پایین است. برخی از بنگاههای اینچنینی، سال گذشته، سودآوری نجومی داشتند و سهم دولت را نپرداختند.
ضمن این که بسیاری از این بنگاهها سرمایه گذاری نمیکردند و سودهای خود را بلافاصله بین سهامداران خود تقسیم میکردند. این در حالیست که سالیان سال است که پتروشیمیها این کار را نکرده اند.
درواقع پتروشیمیها نه تنها سرمایه گذاری نکرده اند، بلکه سودها را بین خود تقسیم کرده اند. علت همه اینها این است که دولتها با این نهادها بسیار استثنایی رفتار کرده اند، آن هم با این بهانه که نهادهای مذکور صادرات دارند.
وی گفت: نکته کلیدی دیگر، این است که ما باید مالیات بر ثروت را از افرادی که به طبقات بالای جامعه تعلق دارند بگیریم. این اقشار باید سهم خود را پرداخت کنند. مسکن لوکسی که در بالای شهر تهران، سیصد، الی سیصد و پنجاه میلیون متر مربع فروخته میشود باید مالیات ارائه دهد. اینها افرادی هستند که درباره کالاهای دیگر خود نیز به همین شکل هستند.
راغفر در ادامه گفت: «مورد بعدی زیرساختها است. ما باید بتوانیم از منابع طبیعی برای ایجاد زیرساختها استفاده کنیم. سالهاست که زیرساختهایی مثل برق و گاز و حتی نفت را در منابع سرمایه گذاری نکرده ایم که مشکلاتی جدی در کشور ایجاد میکند. منابع طبیعی ما باید تبدیل به اشکال دیگر سرمایه شود و برای فعال سازی بخش خصوصی نیز باید برق و گاز در اختیار این بخش قرار بگیرد.
ما در تابستانها با مشکل تولید برق رو به رو هستیم. کارخانهها را تعطیل میکنیم و در زمستانها هم درباره گاز همین کار را میکنیم.
آسیبهای این رفتار برای اقتصاد ایران بسیار سنگین است و هزینههای آن نیز بر دوش مردم عادی خواهد افتاد. همانطور که اگر روی بهداشت، خدمات و سلامت سرمایه گذاری نمیکنیم، آسیبهایی جدی روی سرمایههای انسانی کشور وارد میکند و اتفاقا بسیاری از مهاجرتها از کشور به همین دلایل است که افراد احساس میکنند آینده روشنی در انتظار آنان نیست و به دنبال جامعه دیگری به جز جامعه خود، برای ساختن آینده میگردند. همه اینها به بی ثبات سازی سیاسی و اجتماعی در جامعه منتهی میشود.»
این استاد دانشگاه تصریح کرد: «این پرسش درستی است که توسط مردم مطرح میشود: «درآمدهای مالیاتی کجا میرود؟» برخی موارد هزینه شدن درامدهای مالیاتی را میتوان در بودجه ردیابی کرد.
از قضا مردم روی همین درامدها حساس میشوند؛ از جمله روی درآمد بسیار بالای صدا وسیما. مردم نقش و اهمیت صدا و سیما را در زندگی روزمره خود نمی بینند؛ بنابراین وقتی با افزایش شدید و ناگهانی بودجه صدا و سیما رو به رو میشوند، این پرسش برای آنان ایجاد میشود که نتایج این افزایش بودجه برای معیشت و زندگی مردم چیست که پرسش درستی است و، چون شفافیت اطلاعات در کشور نداریم معلوم نیست این موارد و موارد دیگر مالیاتی و عوارضی که از مردم اخذ میشود چگونه است. مثلا درامدهای شهرداریها کجا صرف میشود؟ برای مردم این سوال مطرح است که چرا باید بودجه شهر تهران مصروف این دسته از فعالیتها شود. احتمالا باید پاسخی برای این پرسشها باشد، اما چون شفافیت در بخش عمومی وجود ندارد، تردیدها همواره وجود دارد و منتهی به رشد شایعات و اطلاعات کذب در فضای عمومی میشود، که خود بی اعتمادی و سلب اعتماد عمومی را در پی خواهد داشت.