محمد علی فیاض بخش: در روزگار جوانی ما و خردسالی و کودکی فرزندانمان در موشکباران شهرها از سوی رژیم بعثی، آنچه شرایط را بر ما و فرزندانمان پذیرفتنی و بلکه مقاومتی میکرد، حسی وطندوستانه در بستر اعتقادی دینی بود که هجوم یک ارتش بیگانه را بههیچروی برنمیتافت، بلکه غیرت مقاومت و حمایت از رزمندگان را در ما دوچندان میکرد.
فرزندانمان پذیرفته بودند، که در دوراهی غرور ملی و آرمانهای دینی از یکسو و تحقیر و وادادگی از دگرسو هستیم؛ زین روی همراه ما، ترسها و وحشتهای بمبها و موشکها را ـ گرچه مخفی نمیکردند- در همان غرور کودکانه درمیپیچیدند و همصدا با بزرگترهاشان همراهی و صبوری میورزیدند.
بازتولید همان حسّ غرور وطندوستی و یکپارچگی سرزمینی و همبستگی ملی، امروز در جلوهای دیگر، میتواند استرسهای فرزندانمان را بکاهد؛ هرچند همیشه امیدوار بودهایم که احساس غرور ملی و تعلقِ سرزمینی خارج از سایه جنگ باشد.
به ویژه والدین، خود نیز تا جایی که ممکن است، باید روزنههای استرسزا را مسدود کنند و لااقل در حجم مکالمات و گفتگوهای روزمره، کودکان را از فضای کودکانه خود دور نکنند و سهم هر موضوعی را در زندگی خانوادگی در جای خود بنشانند و پیشاپیش به استقبال اتفاقاتِ نیفتاده و اما و اگرهای پیشاواقعه، نروند.
در عینحال نمیتوان بر این واقعیت چشم پوشید و با تعارف از کنار آن گذشت که توحّش بیلگام رژیم غاصبِ قصّاب، همراه با کفزدنهای نظامی و دیپلماتیک پدران نامشروعش، خدشهای بر آرامش زندگی مردمان، به خصوص کودکان ما نیندازد؛ اما میتوان فضای خانهها و مدارس را با نشاطی که جبرانکننده استرسهای لامحاله و ناخودآگاه باشد، پر کرد و در عینحال از تاریخ پرفراز و نشیب مقاومتی غرورآفرین در دهه 60 بر فرزندان روایت کرد و….
در عین حال از بزرگترهای تصمیمساز و تصمیمگیر خواست که همچنان و بلکه بیش از پیش، هم مصالح ملک و ملت را جلوی چشم داشتهباشند و هم امنیت ملی و بینالمللی این مردمان خوب را از پیشِ دیده واننهند.