محمد حسین دانایی:
حُسنت به اتفاقِ مَلاحت جهان گرفت
آری، به اتفاق جهان میتوان گرفت
(حافظ)
همه میدانیم و میبینیم که «زِ منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد»، فرقی هم نمیکند که از چپ میبارد، یا از راست و باز هم فرقی نمیکند که علتش ضعف و ناتوانی داخلی خودمان است، یا قدرت و مهارت طرف خارجی. به هر حال، تهدید زیاد است و فرصت کم و ناگزیر باید کاری کرد. باید میان دو «جبر» زادن و مردن، همین لحظههای کوتاه «اختیار» را غنیمت بشماریم و کاری بکنیم، کاری که تنها از عقل و خِرد جمعی برمیآید، کاری که ما را هر چه زودتر از زحمت برهاند و به مقصد برساند.
به قول رودکی، شاعر نامدار فارسیسرا: اندر بلای سخت پدید آید ـ ـ ـ فضل و بزرگمردی و سالاری. فضل و بزرگمردی و سالاری ایجاب میکنند که از همدیگر بیاموزیم، از آموختههایمان استفاده کنیم، سردی و صلابت عقل و خِرَد را بر شور و گرمای احساسات ترجیح دهیم و با نگاهی به گذشته، از تاریخ و تاریخسازان درس بگیریم. دو تن از بزرگانی که میتوانند درین زمینه آموزگار ما باشند و معجزه «اتفاق» را عملاً به ما نشان بدهند، زندهیادان سیمین دانشور و جلال آلاحمد میباشند، دو نویسنده و مترجم صاحب قلم و صاحب سبک که با وجود تفاوتهای طبقاتی و عقیدتی و دهها مانع و رادع اصلی و فرعی دیگر، سرانجام در 30 فروردین 1329 گام در راه اتحاد گذاشتند و با یکدیگر ازدواج کردند و طی حدود 20 سال زندگی مشترک خویش، درسهای مهمی از همدلی و همفکری و اتفاق را برای آیندگان به یادگار گذاشتند.
1) ازدواج بانو سیمین دانشور که متعلق به خانوادهای نسبتاً متجدد بود، با مرحوم جلال آلاحمد، فرزند مرحوم آیتالله حاج سید احمد طالقانی، یکی از روحانیان بنام و متنفذ تهران را میتوان دستکم در قلمرو خانوادگی، یک رویداد تاریخی بشمار آورد، چون رفتار موقر و آدابدانی بانو سیمین دانشور و اخلاقمداری و پایبندیاش به معیارهای اجتماعی روز، عملاً برداشت عمومی خانواده کاملاً سنتی و مذهبی آلاحمد از مفهوم «حجاب» و «بیحجابی» را تغییر داد و همه ـ از زن و مرد و پیر و جوان ـ فهمیدند که بین «حجاب» با عفت و عصمت و پاکدامنی تفاوت هست و بیحجابی لزوماً به معنای بیعفتی و ناپاکی نیست.
2) برخلاف برخی اظهار نظرهای سطحی و شایعات مغرضانه و دوقطبیسازیهای جعلی راجع به روابط منفی و تقابلی این زوج که عملاً موجب مسمومیت افکار جوانان شده و جایگاه این دو شخصیت فرهنگی را به طور نسبی مورد تردید و تنزل قرار داده، روابط مرحومان آلاحمد و دانشور، رابطهای چندوجهی بود و به عبارت دیگر، عمق استراتژیک داشت: آنان هم عاشق همدیگر بودند، هم همسر همدیگر، با علایق مشترک در حوزه ادبیات و همکاری حرفهای در شغل شریف معلمی، همراه با اتحاد و اتفاق نظر و اشتراک دیدگاه در اکثر زمینهها.
به عنوان نمونه، هر دو نوگرا و تجددخواه بودند، و در همان حال، به سنتها و سرمایههای فرهنگی ملی هم احترام میگذاشتند و برای آنها ارزش قائل بودند. به همین علت، در افکار و آثارشان هم نشانههایی از احترام به سنت دیده میشود و هم نشانههایی از توجه و گرایش به سوی مدرنیته و مدرنیسم. ظواهر خانه و زندگیشان هم همینطور بود، یعنی در خانهشان که اکنون به خانه ـ موزه تبدیل شده، هم پردۀ قلمکار اصفهانی و رومبلی دوخته شده از قالیچههای ترکمن وجود داشت، هم لباسهای لوکس و عطر و اودوکلنهای مُد روز با برندهای معروف فرانسوی.
3) جلال آلاحمد و سیمین دانشور، آدمهایی بودند عاقل و بالغ و از این مهمتر، از لحاظ سلامت عقلی و ضریب هوشی، در سطحی بالاتر از متوسط جامعه، و به همین علت، گرایشهای شخصی و مناسبات حرفهای خودشان را با هوشمندی و هنرمندی، در لابلای تار و پود یک رابطه انسانی تنیده بودند، به نحوی که بتوانند ضمن حفظ استقلال اندیشه و دیدگاههای خاص خودشان، در مسیر یک جریان تکاملی قرار گیرند و سنتز متعالیتری را به وجود آورند که جز از طریق اتحاد و اتفاق نظر حاصل نمیشود.
سندانهای محکمی بودند که از ضربات پُتک تجربه نمیترسیدند و بهطور مدام گوهر وجود یکدیگر را جلا میدادند تا بهتر بدرخشند. خیالشان هم راحت بود که در بوستان وسیع فرهنگ و ادب فارسی، هیچ گُلی، جای گُلهای دیگر را تنگ نمیکند و در نتیجه، نیازی به بُخل و حِرص و حسد و انحصارطلبی نیست.
بنابراین، داراییهای مادی و معنوی کوچکشان را با خیال راحت روی هم میریختند تا به دارایی بزرگتری دست یابند. این دارایی بزرگتر نیز همان جویباری است که جریان روشنفکری معاصر و به طور کلیتر، بوستان هنر و ادب فارسی را سالهاست که سرشارتر و شادابتر کرده است.
و آنچه در شرایط سخت کنونی میتوانیم از این دو شخصیت تاریخی بیاموزیم، همانا همفکری و همدلی و داشتن اتحاد و اتفاقی واقعی، همراه با عمق استراتژیک است، آنچنانکه توفان مرگ هم نتواند باعث گسست آنها شود. در واقع، بخشی از «سیمین شدن» سیمین دانشور مدیون همسری با جلال آلاحمد است و بخشی از «جلال شدن» جلال آلاحمد هم مدیون همسری با سیمین دانشور.
آن دو زندهیاد همسران شایستهای بودند که به همدیگر کمک میکردند تا بتوانند به کمال برسند. ما هم میتوانیم در شرایط سخت کنونی، خودپسندیها و خودمحوریها را کنار بگذاریم و برویم به سوی همدلی و «اتفاق». آری، به اتفاق جهان میتوان گرفت!