بهناز عسکری در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: انجمن حمایت زندانیان، مؤسسه خیریه و عام المنفعهای است که بخشی از درآمد آن از کمکهای مردمی، خیرین و نهادها و بخشی دیگر از تعریف فعالیتهای اقتصادی تأمین میشود. این انجمن در جهت کمک به زندانيان و خانواده آنها، نوپروري و اصلاح زندانيان، با زندانها، مؤسسات تأميني و تربيتي و مراکز مراقبت پس از خروج زندانيان همکاری ميکند.
توانمندسازی خانوادههای زندانیان با آموزش فنی و حرفهای و فراگیری مهارت و ایجاد فرصت شغلی برای همسران و فرزندان زندانیان برای خوداشتغالی، مهمترین برنامههای انجمن حمایت زندانیان است.
یک گروه از خانوادههای زندانیان، در معرض فروپاشی قرار میگیرند لذا باید بدانیم که وقتی فردی وارد زندان میشود خانوادهاش در چه شرایطی قرار میگیرد. انجمن حمایت از زندانیان و خانواده زندانیان، انجمن حمایتی است که به این خانوادهها کمک میکند.
در هر جامعه، کوچکترها از بزرگترها تقلید میکنند و این تقلید در بسیاری از موارد، نگرانکننده نیست ولی اگر پدری مرتکب مصرف مواد مخدر و خلافهای دیگر شود، امکان دارد فرزندانش آن را تکرار کنند، لذا فعالیت انجمن حمایت زندانیان، در راستای پیشگیری از جرم است.
انجمن حمایت زندانیان، یک نهاد مردمی است که توسط خیرین اداره میشود و فعالیتش خیرخواهانه است ولی این فعالیت زمانی اثربخش خواهد بود که دقیق و به موقع باشد.
متأسفانه دیده شده که برخی از این حمایتها دردی از خانوادهها دوا نمیکند و در مناطق حاشیهای که آمار زندانیان و خانوادههایشان بالاست، آنها باید با کمک معتمدین محل و مساجد، مشکلاتشان را مرتفع کنند. برای سرکشی به تمامی خانوادهها باید همه آنها در تیررس انجمن حمایت زندانیان باشند، برای همین، این انجمن باید تلاش کند تا خود را در جامعه بشناساند.
شهر یزد، جایی است که در آن فرهنگ انفاق، احسان و نیکوکاری نهادینه شده و به برکت وجود خیرین و افراد نیکاندیش، توانسته به عنوان خطه پیشگام در عرصههای مختلف بهخصوص در دستگیری از افتادگان و نیازمندان، منشاء خیر و برکت باشد.
نور امید در دل خانوادههای زندانیان
رضا ایزدپناه، مدیرعامل انجمن حمایت زندانیان یزد به خبرنگار اطلاعات میگوید: این انجمن با توجه به رسالت خود که همان حمایت مادی و معنوی از زندانیان و خانوادههای آنهاست، نقش بسزایی در جلوگیری از گسترش آسیب در میان خانوادههای زندانیان و تحقق هدف پیشگیری از وقوع جرم در جامعه دارد. خانوادههای زندانیان هیچ نقشی در چرخه وقوع جرم ندارند و بر اساس اصل شخصی بودن مجازات نیز این خانوادهها نباید به آسیبهایی که ممکن است به دلیل در حبس بودن سرپرست خانواده برای آنان به وجود آید، دچار شوند.
وی با بیان این که شوربختانه بعد از دستگیری و زندانی شدن سرپرست خانوار، خانواده و بهویژه فرزندان آنها با انواع و اقسام مسائل و مشکلات و گرفتاریها روبهرو میشوند و با آسیبهای اجتماعی و اخلاقی فراوانی مانند مواد مخدر و گرفتار شدن در باندهای تبهکاری موردتهدید قرار میگیرند تصریح میکند: تأمین هزینه اجاره منزل، خورد و خوراک، پوشاک، دارو و درمان، تحصیل، همه اینها باری سنگین است که بر دوش مادر خانواده میافتد و همان مبلغ کمی هم که معمولا سرپرست خانواده تهیه میکرده قطع و خانواده با معضلات زیادی دست به گریبان
می شود.
مدیرعامل انجمن حمایت زندانیان یزد میافزاید: اگر پدر یا سرپرست خانواده فوت کند آسیبش خیلی کمتر از این است که به زندان بیفتد، چرا که پس از فوت سرپرست خانواده، معمولا بستگان و دوستان به خانواده مراجعه، دستگیری و کمک میکنند و باعث میشوند غم و اندوه از دست دادن سرپرست کمتر شود ولی به محض این که سرپرست خانوادهای روانه زندان شد، همه اطرافیان، حتی بستگان درجه یک هم از اطراف آن خانواده پراکنده میشوند و سعی میکنند که دیگر هیچ گونه ارتباطی با آنها نداشته باشند، لذا مشکلات صدچندان میشود.
این انجمن با همیاری خیرین محترم و فعالیتهای اقتصادی، کمکهای زیادی به خانوادهها انجام میدهد، از جمله پرداخت هزینه دارو، درمان و بیمارستان، پرداخت هزینههای تحصیلی فرزندان، پرداخت هزینههای آب، برق، گاز، اجاره، رهن منزل، کمک به آزادی زندانیان غیرعمد، مساعدت به تهیه پابند برای زندانیان بند باز، تهیه جهیزیه و وسایل زندگی، کالاهای اساسی، تعمیر وسایل زندگی و تهیه و توزیع سبد کالا.
فعالیتهای اقتصادی انجمن
ایزدپناه میگوید: با همت اعضای محترم هیأت مدیره به ویژه دادستان و رئیس هیأت مدیره و با استفاده از کمکهای بیدریغ خیرین عزیز و استفاده از درآمد واحدهای اقتصادی، در سال ۱۴۰۲ کمکهایی از جمله اشتغال خانوادهها برای ۱۱ نفر، انتقال زندانیان باز برای ۴۹ نفر و خدمات آموزشی از پیشدبستانی تا دانشگاه انجام شد.
وی میافزاید: در حال حاضر تعداد ۶۶۷ نفر خانوار تحت پوشش انجمن حمایت زندانیان یزد قرار دارند. انجمن یزد دارای واحدهای اقتصادی شامل استخر، کارگاه خیاطی، پارکینگ خودرو و موتورسیکلت و آموزشگاه رانندگی پایه ۱ و ۲ است که از درآمد آنها به خانواده زندانیان کمک میشود. از محل درآمد استخر عدالت، پارکینگ عدالت واقع در خیابان سیدگل سرخ، آموزشگاه رانندگی پایه ۱ و ۲ در جنب پلیس راه یزد شیراز به خانوادهها هدیه داده میشود.
مدیرعامل انجمن حمایت زندانیان یزد با بیان این که با اقداماتی که انجام شد، در سال ۱۴۰۱ انجمن یزد پس از انجمن حمایت زندانیان اصفهان، مقام دوم را در بین انجمنهای سراسر کشور کسب کرد اما رتبهبندی سال ۱۴۰۲ هنوز ابلاغ نشده است، میافزاید: در جهت کمک بیشتر و بهتر به خانوادههای عزیزی که واقعا مستحق و محروم هستند و در جهت فعالیتهای اقتصادی، تأسیس یک واحد مجتمع بینراهی در جنب پلیس راه یزد - شیراز و یک فروشگاه جهت فروش محصولات کارگاه خیاطی این عزیزان انجام خواهد شد و پس از آن درآمد حاصل به کمک خانوادهها خواهد آمد.
ایزدپناه در ادامه به انواع کمکهایی که به خانوادهها میشود اشاره و اظهار میکند: 11 نفر از همسران زندانیان در کارگاه خیاطی مشغول به کار هستند.
افزون بر ۱۸۰ میلیون تومان خدمات آموزشی پیشدبستانی تا دانشگاه، ۸۲۰ میلیون تومان ودیعه مسکن و اجاره، ۴۷ میلیون تومان هزینه پابند الکترونیکی، 375 میلیون تومان تهیه کالاهای اساسی، یک میلیارد و ۱۱۵ میلیون تومان پرداختهای نقدی، تهیه و توزیع سبد کالا ۶ میلیارد و ۸۳ میلیون تومان، اخذ رضایت از شاکی پرونده ۴۳۰ میلیون تومان و خدمات بهداشتی و درمانی ۸۳۵ میلیون تومان از جمله کمکهای انجام شده به خانوادههاست.
تنها پناه مهسا
در ادامه تهیه گزارش به گفتگو با چند تن از مددجویان انجمن حمایت زندانیان یزد میپردازیم.
مهسا ۳۶ ساله میگوید: 18 سال است که ازدواج کردهام، دو دختر ۸ و 12 ساله دارم، برای شوهرم 10 سال حکم آمده و الان چهار سال است که زندانی میباشد. علت زندانی شدنش هم اعتماد به دوستی بود که ماشین همسرم را به امانت میخواست تا به شهر اصفهان برود. همسرم به او گفت خودم تو را میبرم.
یک روز صبح عازم شدند. طی دو روز بعدی هرچه تماس میگرفتم با خاموشی گوشی موبایلهایشان مواجه میشدم. بیخبر و خیلی نگران بودم تا این که خودش تماس گرفت و گفت دوستش در صندوق عقب ماشین، تریاک جاسازی کرده و هر دویشان را دستگیر و زندانی کردهاند.
او میافزاید: من با دو دختر و هزاران رنج و مشکل تنها ماندم. حالا باید هم مادر و هم پدر باشم، هر چیزی که داشتیم فروختیم تا وکیل بگیریم، هر چند هیچ فایدهای نداشت. از بد حادثه، ناگهان چشم دخترم نیز انحراف پیدا کرد و نزدیک دو سال است که تحت نظر دکتر قرار دارد.
مهسا درباره آشناییاش با انجمن حمایت زندانیان میگوید: خدا را شکر که انجمن، همه خرج و مخارج چشم دخترم را داد. خدا خیر دنیا و آخرت به مسئولان انجمن بدهد که واقعا به داد ما رسیدند و تمام وسایل موردنیاز زندگی را برایم تهیه کردند. این انجمن تنها پناه من است.
مددکاران مهربان
یکی دیگر از مددجویان انجمن حمایت زندانیان، سمیرا ۲۸ ساله است. او میگوید: همسرم به جرم مواد ۱۰ سال حبس دارد که پنج سال آن را کشیده و من و دو فرزندم هنوز باید پنج سال دیگر، دوریاش را تحمل کنیم. مشکلاتی از قبیل تأمین هزینه اجاره مسکن، پوشاک بچهها و شیر خشک و غیره دارم. به خاطر نبود همسرم و تحمل مشکلات زیاد، در سن کم مبتلا به فشار خون بالا شدهام.
مشکلاتم را با مددکار زندان مطرح کردم تا با کمک انجمن حمایت از زندانیان، یک دستگاه فشار تهیه کرده و بتوانم در خانه فشارخونم را کنترل کنم. همینطور با توجه به این که کار پخت نانشیرینی انجام میدادم، نیاز به «مکینه» (همزن صنعتی) داشتم که توسط انجمن فراهم شد. آنها دو دستگاه فر و یخچال هم برای تهیه و تولید و نگهداری شیرینی برایم خریدند تا کمک خرج زندگیام شود.
او میافزاید: از طرف خانواده همسرم هیچ گونه رسیدگی و کمکی به من نمیشود. حتی گاهی برای تهیه شیرخشک فرزند کوچکم مشکل داشتم تا باز به کمک انجمن، معیشتی برای ما فراهم کردند، همچنین به ما وام دادند که بتوانیم پول پیش خانه را پرداخت کنیم. سالی یکبار اجاره توسط انجمن حمایت زندانیان پرداخت میشود. مددکارهای انجمن نیز خانمهای خوشبرخورد و فرشتههای زمینی هستند که هر وقت از مشکلاتم برایشان تعریف میکنم با حرفهای خوب و دلنشین به ما امید دوباره زندگی کردن میدهند.
سمیرا درباره روند کمکرسانی توضیح میدهد: مشکلات ما ابتدا با مددکار مطرح میشود و آنها با رئیس انجمن صحبت کرده و کارهای لازم را انجام میدهند. رئیس انجمن هم فردی دلسوز است و با لبخندی که همیشه بر روی لبانش است از احوال ما میپرسد تا مشکلاتمان کمتر شود. از او سپاسگزارم که بیوقفه در تلاش برای برداشتن بار مشکلات از دوش ماست، همینطور از مددکارها ممنونم که با وجود فشار کار، همیشه لبخند روی لب دارند و مثل خواهرانی دلسوز با ما زن و فرزندان زندانیان که قربانی همسران و پدرانمان هستیم سخن میگویند.
تاوان یک اشتباه
کبری، متولد 1356 و دیپلمه است. او میگوید: در سال 1372 ازدواج کردم. اوایل زندگی با همدلی و تحمل سختی، خانه کوچکی خریدیم و زندگی آرامی داشتیم. همسرم راننده کامیون بود، بعد از گذشت چند سال تصمیم گرفتیم خانه را بفروشیم و در کامیون شریک بشویم، به امید این که با درآمد کار کردن با کامیون، دوباره خانه میخریم.
در این مدت خدا سه دختر به ما داد. در سال 1388 دوست همسرم به او میگوید چقدر باید کار کنی تا بتوانی خانه بخری و دخترها را راهی خانه بخت کنی؟ آن زمان دخترم عقد کرده بود و من هم فرزند چهارمم را که دختر بود باردار بودم.
پیشنهاد دوستش حمل مواد بود و وسوسه این که با جابهجایی ۱۹۰ کیلو تریاک از جیرفت تا تهران، یکشبه ره صدساله را میروی. بار زدن تریاک همان و دستگیر و روانه زندان شدن هم همان، من ماندم و سه دختر و فرزند دختری که در شرف به دنیا آمدن بود، کوهی از درد و مشکلات، کامیونی که مصادره شده، خانه اجارهای و بیپولی.
در آن زمان هیچ شناختی از انجمن نداشتم، به کمیته امداد مراجعه کردم و هشت میلیون تومان وام به بنده دادند. توانستم با آن پرایدی بخرم و در آژانس و سرویس مدرسه مشغول به کار شوم. دخترم بدون سایه پدر به دنیا آمد و الان ۱۴سال است که دوری پدر را تحمل میکند.
زمان ازدواج دختر بزرگم که رسید، با سختی کار کردم و با درآمد خودم و کمک انجمن حمایت از زندانیان، او را سروسامان دادم. به هر نحوی که بود دو دختر دومم را نیز به خانه بخت فرستادم. هم پدری کردم و هم مادری.
کبری با لبخند ادامه میدهد: دختر کوچکم اوایل فکر میکرد پدرش کارمند زندان است. با این هدف که جای خالی پدر را برایش پر کنم او را در کلاس ورزشی (تکواندو) ثبت نام کردم، خدا را شکر موفق بود و مقامهای استانی و کشوری و حتی جهانی کسب کرد. من همچنان زیر چتر انجمن بودم که مایه دلگرمی بنده و دخترم بودند. برای موفقیتهای بیشتر دخترم دست استمداد به سوی مسئولان دراز میکنم.
او تأکید میکند: خانوادههای زندانیان سختیهای زیادی میکشند. متأسفانه دختر سومم ازدواج ناموفقی داشت که برای وکیل و دیگر هزینههای طلاق او پولی ندارم و دخترم بلاتکلیف در خانه من است.
در زمان زندانی شدن مرد خانه، درواقع او نیست که زندانی میشود، بلکه زن و بچهاش هستند که زندانی و اسیر زندگی سخت میشوند. مرد خلاف کرده، زن و بچهاش چه گناهی کردهاند؟
من نگاه ویژه مسئولان انجمن حمایت زندانیان را برای گرهگشایی از مشکلاتم خواستارم، چون زندگی سختی را میگذرانم. پرایدم فرسوده شده و مجبور شدهام در قسمت خدماتی یکی از بیمارستانها کار کنم تا بتوانم خرج گوشهای از زندگیام را بدهم.