دنیای امروز، در محاصره تصاویری است که بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ بشر، توانسته است واقعیت را بازسازی و ویرایش کند. در این دنیای پر از تصاویر و صداها، گویی هیچ چیزی به اندازهی یک تصویر ایدهآل نمیتواند توجه جلب کند. گوشیهای هوشمند، نرمافزارهای ویرایش تصویر، فیلترها و حتی هوش مصنوعی، هر روز در حال تعریف و بازتعریف آن چیزی هستند که به عنوان «زیبایی» میشناسیم. این روزها، وقتی در صفحه نمایش گوشی خود نگاه میکنیم، دیگر آنچه که میبینیم تنها تصویر خودمان نیست؛ این فقط بازتابی از واقعیت است که فیلترها و ویرایشهای متعدد، آن را به یک استاندارد جدید و پرفروش از زیبایی تبدیل کردهاند.
چنین تحولی در دنیای تصاویر، در ظاهر به ما کمک میکند تا به شکلی ایدهآلتر از خود نمایش داده شویم، اما آیا این روند باعث خلق ایدهآلهای جدید زیبایی شده است یا بحرانهای جدیدی را در پی دارد که در دل آنها، حس پذیرش و اعتماد به نفس ما به آرامی از دست میرود؟
ابزارهای ویرایش تصویر که برای زیباسازی و بهبود جلوههای بصری به کار میروند، دیگر تنها محدود به حذف چند چین و چروک و یا اصلاح رنگ پوست نیستند. این ابزارها به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شدهاند و به نوعی زبان جدیدی از زیبایی را به نمایش میگذارند. صورتهایی که در آنها خطوط طبیعی، نشانههای زندگی و تاریخ شخصی ما به محاق رفتهاند و به جای آن، تصاویری به نمایش در میآید که به طرز معجزهآسا و نامحسوس، تغییر کردهاند. در این فضا، دیگر چیزی به نام «طبیعی بودن» وجود ندارد. تمام آنچه که به عنوان زیبایی شناخته میشود، محصول ویرایش است. ویرایشی که ممکن است هیچگاه در دنیای واقعی قابل دسترسی نباشد.
از سوی دیگر، این تغییرات ظاهری به هیچوجه در سطح تصاویر متوقف نمیشوند. وقتی استانداردهای جدید زیبایی از طریق این فیلترها و ویرایشها در شبکههای اجتماعی و تبلیغات به شدت ترویج میشوند، تصویر ذهنی ما از خود به تدریج دستخوش تغییر میشود. افرادی که در دنیای واقعی به هیچ عنوان به این استانداردهای جدید نزدیک نمیشوند، ممکن است خود را در مقایسه با این تصاویر ویرایششده کمارزش و ناتمام بیابند. به طور ناخودآگاه، این مقایسهها به بخشی از زندگی روزمره تبدیل میشود و روندی بیپایان از جستجو برای دستیابی به آن «تصویر ایدهآل» آغاز میشود.
چنین تصاویری، نه تنها استانداردهای زیبایی را تغییر دادهاند، بلکه در بستر فرهنگی، اجتماعی و حتی روانشناختی ما تغییرات عمیقی ایجاد کردهاند. در حالی که در گذشته، تصویر بدن انسان با همه ویژگیها و نقصهایش، جزئی از هویت و پذیرفتهشدن آن بود، امروزه بدنها به گونهای نمایش داده میشوند که گویی باید همیشه در حال اصلاح و بهبود باشند. خطوط صورت که زمانی نشاندهندهی حکایتهایی از زندگی، شادمانی یا غمهای گذشته بودند، اکنون چیزی جز نشانههای اضافی و ناپسند تلقی میشوند. در این فضای جدید، هیچچیز آنطور که به نظر میآید، واقعی نیست. بلکه همه چیز قابل دستکاری است، حتی آنچه که شاید در گذشته بخشی از اصالت فردی به شمار میرفت.
اما این تغییرات سطحی تنها به آسیبهای ظاهری ختم نمیشوند. زمانی که این تصاویر ایدهآل در شبکههای اجتماعی گسترش مییابند، افراد به طور ناخودآگاه خود را با آنها مقایسه میکنند. این مقایسهها به سرعت میتواند به بحرانی جدی تبدیل شود که نه تنها به اعتماد به نفس آسیب میزند، بلکه سلامت روانی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. کسانی که خود را با تصویری که دیگران از خود به اشتراک میگذارند مقایسه میکنند، به راحتی میتوانند در معرض اختلالاتی چون اضطراب، افسردگی و حتی اختلالات خوردن قرار گیرند. بحران هویت و شکافهای عمیق روانی که از این مقایسهها سرچشمه میگیرد، نه تنها به تغییرات سطحی در ظاهر بدن محدود میشود، بلکه به نوعی بحران در درک خود و پذیرش آن تبدیل میشود.
در چنین شرایطی، سوالاتی عمیقتر مطرح میشود: آیا زیبایی مصنوعی میتواند استانداردهای جدیدی برای دنیای امروز معرفی کند؟ یا اینکه در واقع، این استانداردهای تازه، بحرانی است که خود را پشت نقاب زیبایی پنهان کرده و در نهایت تنها به تضعیف اعتماد به نفس و هویت فردی میانجامد؟ آیا آنچه که امروز به عنوان زیبایی پذیرفته میشود، بیشتر به کمالی مصنوعی شباهت دارد تا به تجربهای واقعی از پذیرش خود؟
در نهایت، این تغییرات تنها به اصلاح و ویرایش تصاویر محدود نمیشود. این تغییرات ریشه در درک ما از خود دارند و به عمق ساختار اجتماعی و فرهنگی انسانها نفوذ کردهاند. زیبایی مصنوعی ممکن است به ظاهر جذاب و دلفریب باشد، اما بیشک باید پرسید که آیا در پس این جذابیت، حقیقتی از اعتماد به نفس و پذیرش وجود دارد یا تنها دنیایی است که هر روز بیشتر از حقیقت فاصله میگیرد؟