شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۰

مردی که ضمیر آگاه ایران لقب گرفت

به درستی سعدی را «ضمیر آگاه ایران» نامیده و برآن‌اند که «فشردۀ تاریخ اجتماعی و روانی جامعۀ ایرانی در کلّیّات او انعکاس یافته ». تأثیر آثار سعدی بر داستان نویسی مدرن ایران، بر داستان کوتاه غنایی، بر طنز پارسی و بر لحن عاطفی و مختصّات زبانی شعر معاصر (چه در فرم های سنّتی و چه در فرم های نو) نیز چیزی نیست که به چشم نیاید و یا انکار توان نمود. 

مجاهد غلامی : شیرازِ عصر سعدی، آن شهر شکوفا و زیبا که مقارن با همان روزگاران زیباییِ بازارها و باغ ها و آب هایش اعجاب ابن بطوطه (703-770 ﻫ.ق)، جهانگرد مغربی، را برانگیخته است تا جایی که در سرتاسر مشرق زمین تنها این شهر را با دمشق، عروس شهرهای اسلامی، قابل رقابت بداند، همچنان پررونق و پر زرق  و برق است و  دست درازی های مدرنیسم و رویِش هندسی سیمان و آهن و سنگ نتوانسته نشانه های دیرینگی تاریخی را از این «مُلک سلیمان»، از این «دارالعلم» بزداید.

در شمال شرقی این شهر، حتّی پس از گذشت هفت قرن، بقعه ای که شیخ مشرفّ الدّین مصلح  بن عبدالله سال های پایانی عمر پُربار خویش را در آنجا  گذرانده، چونان تکّه ای از بهشت که بر زمین جا مانده باشد، زیارتگاه مردمانِ ایران و جهان است.

بناهای شکوهمند اگر سر به ربقۀ توصیف نیز درآورند و بگذارند تا واژه های بی قدر و قیمت و قاعده درباره شان بنویسند، این قدر هست که هرکس از زاویه دیدِ خود بدان‌ها می نگرد و به چشم انداز یا چشم اندازهایی از آن ها می پردازد و سعدی شیرازی از آن بناهاست که بی‌  گزافه و گمان، می توان مجلس را تمام شده و عمر را به پایان رسیده دید و خود را همچنان در اوّل وصف او!
تـو از معابـــد مشرق زمین عظیم تــری
کنون شکوه تو و بُهت من تماشایی است

باری؛ چنانکه گفته شد سعدی را از چشم اندازهای گونه گون می توان دید و برسید. از یک چشم انداز، سعدی به تمامی «شاعر عشق» است. نه تنها یک باب از بوستان و یک باب از گلستان را به نام عشق کرده، بلکه غزلیّات او نیز آیینۀ تمام نمای عشق است: عشق به خدا، عشق به انسان و عشق به طبیعت.

برخی، دریافت و پرداخت سعدی از عشق را «سویه آشکار دیگری از اندیشه انسان گرا و دستاورد تجدّد او» دانسته اند . به راستی این ادّعای او که:
ز خاک سعدی شیـراز بـوی عشق آیـد
هـزار سال پس از مرگ او گـرش بویی

سعدی، ز خاک بیشترند اهلِ عشق تو! 

ابداً بی وجه نیست و گو اینکه خود به تمامی جنس و جنمِ سروده ها و نوشته های خویش را آن طور که می-پسندیده، برای ما بازشناسانده است. طرفه آنکه در کتاب جامع الصّنایع و الاوزان (770-778 ﻫ.ق)، نوشتۀ سیف جام هروی، به مثابۀ سالمندترین رساله در سبک شناسی شعر پارسی، نویسنده که به گونه بندی طرزهای شعری به نُه طرز و اختصاص هرکدام به یک شاعر دست برآورده است، آن‌گاه که پای «طرز عاشقانه» به میان آمده، آن را دربردارندۀ سلاست و ذوق و طرز سعدی دانسته است . 

در کوچه باغ عاشقانه های سعدی، از جمله «سوگند»های او تماشایی است. نمونه را در غزلی نغز و نزه خطاب به یار گفته است:
قسم به جــان تو گفتــن طریــق عزّت نیست
به خاک پای تو – وان هم عظیم سوگند است –

یعنی آن اندازه قیمتی هستی که خوش نمی دارم به جان تو سوگند بخورم؛ اگر پای سوگند خوردن نیز در میان باشد، باید به خاک پای تو سوگند خورد و آن نیز سوگند کمی نیست. امّا موضوع سوگند سعدی چیست؟ یعنی به جان که نه، به خاک پای یار سوگند می خورد که چه؟ 
کـــه با شکستن پیـــمان و برگـــرفتن دل
هنـــوز دیده بـــه دیدارت آرزومنــد است

فوق العاده است! یا در مصراعی دیگر از غزلی دیگر خطاب به یار می گوید: «به وصالت!» به وصالِ یار سوگند می خورد که چه؟
بـه وصالت، که مرا طاقت هجران تو نیست!

اگر تابلوهای نقّاشی کمال الدّین بهزاد یا کمال الملک به مصراع های شعر تبدیل می توانستند شد، به این قبیل مصراع های سعدی می توانستند تبدیل بشوند. 

این تازه ابتدای کار است و هزار بادۀ ناخورده در رگ تاک. نظم و نثر سعدی سرشار است از ایده ها و آرای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، حکمی، تربیتی و... که همچنان می توانند موضوع گفت‌وشنفت های اندیشه ورزانه باشند.

به درستی او را «ضمیر آگاه ایران» نامیده و برآن‌اند که «فشردۀ تاریخ اجتماعی و روانی جامعۀ ایرانی در کلّیّات او انعکاس یافته ». تأثیر آثار سعدی بر داستان نویسی مدرن ایران، بر داستان کوتاه غنایی، بر طنز پارسی و بر لحن عاطفی و مختصّات زبانی شعر معاصر (چه در فرم های سنّتی و چه در فرم های نو) نیز چیزی نیست که به چشم نیاید و یا انکار توان نمود. 

اینکه سعدی در بوستان، حماسه سرای بزرگ طوس را به مبارزه طلبیده (فارغ از آنکه نتیجه چه می تواند بود)، از آن است که او عیارِ هنر خود را خوب می شناسد و می داند که با شاعران درجه‌چندم دست به گریبان شدن، برازندۀ او نیست. و مگر نه آنکه حافظ، خداوندگار غزل، اگر یک جا، تنها یک جا، در رقابت با کسی کم آورده باشد، آن جایی است که خواسته پا جای پای سعدی بگذارد و با پیش چشم داشتن شاهکار سعدی با مطلع «بگذار تا مقابل روی تو بگذریم / دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم»، گفته است:
بگــذار تــا بـه شارع میخانه بگذریم
کـز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم

باری؛ این باب همچنان مفتوح است و خوشا به حال کسانی که کتاب هایشان برای سده ها و نسل ها همچنان باز است و قابل خواندن و آموختن و لذّت بردن.

ابداً بی وجه نیست و گو اینکه خود به تمامی جنس و جنمِ سروده ها و نوشته های خویش را آن طور که می پسندیده، برای ما بازشناسانده است. طرفه آنکه در کتاب جامع الصّنایع و الاوزان (770-778 ﻫ.ق)، نوشتۀ سیف جام هروی، به مثابۀ سالمندترین رساله در سبک شناسی شعر پارسی، نویسنده که به گونه بندی طرزهای شعری به نُه طرز و اختصاص هرکدام به یک شاعر دست برآورده است، آن‌گاه که پای «طرز عاشقانه» به میان آمده، آن را دربردارندۀ سلاست و ذوق و طرز سعدی دانسته است . 

در کوچه باغ عاشقانه های سعدی، از جمله «سوگند»های او تماشایی است. نمونه را در غزلی نغز و نزه خطاب به یار گفته است:
قسم به جــان تو گفتــن طریــق عزّت نیست
به خاک پای تو – وان هم عظیم سوگند است 

یعنی آن اندازه قیمتی هستی که خوش نمی دارم به جان تو سوگند بخورم؛ اگر پای سوگند خوردن نیز در میان باشد، باید به خاک پای تو سوگند خورد و آن نیز سوگند کمی نیست. امّا موضوع سوگند سعدی چیست؟ یعنی به جان که نه، به خاک پای یار سوگند می خورد که چه؟ 
کـــه با شکستن پیـــمان و برگـــرفتن دل
هنـــوز دیده بـــه دیدارت آرزومنــد است

فوق العاده است! یا در مصراعی دیگر از غزلی دیگر خطاب به یار می‌گوید: «به وصالت!» به وصالِ یار سوگند می خورد که چه؟
بـه وصالت، که مرا طاقت هجران تو نیست!

اگر تابلوهای نقّاشی کمال الدّین بهزاد یا کمال الملک به مصراع‌های شعر تبدیل می توانستند شد، به این قبیل مصراع های سعدی می‌توانستند تبدیل بشوند. 

این تازه ابتدای کار است و هزار بادۀ ناخورده در رگ تاک. نظم و نثر سعدی سرشار است از ایده ها و آرای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، حکمی، تربیتی و... که همچنان می توانند موضوع گفت‌وشنفت های اندیشه ورزانه باشند. به درستی او را «ضمیر آگاه ایران» نامیده و برآن‌اند که «فشردۀ تاریخ اجتماعی و روانی جامعۀ ایرانی در کلّیّات او انعکاس یافته ». تأثیر آثار سعدی بر داستان نویسی مدرن ایران، بر داستان کوتاه غنایی، بر طنز پارسی و بر لحن عاطفی و مختصّات زبانی شعر معاصر (چه در فرم های سنّتی و چه در فرم های نو) نیز چیزی نیست که به چشم نیاید و یا انکار توان نمود. 

اینکه سعدی در بوستان، حماسه سرای بزرگ طوس را به مبارزه طلبیده (فارغ از آنکه نتیجه چه می تواند بود)، از آن است که او عیارِ هنر خود را خوب می شناسد و می داند که با شاعران درجه‌چندم دست به گریبان شدن، برازندۀ او نیست.

و مگر نه آنکه حافظ، خداوندگار غزل، اگر یک جا، تنها یک جا، در رقابت با کسی کم آورده باشد، آن جایی است که خواسته پا جای پای سعدی بگذارد و با پیش چشم داشتن شاهکار سعدی با مطلع «بگذار تا مقابل روی تو بگذریم / دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم»، گفته است:
بگــذار تــا بـه شارع میخانه بگذریم
کـز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم
باری؛ این باب همچنان مفتوح است و خوشا به حال کسانی که کتاب‌هایشان برای سده ها و نسل ها همچنان باز است و قابل خواندن و آموختن و لذّت بردن.

نویسنده :
مجاهد غلامی
گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب