سه‌شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۵:۱۹

این فیلم یک قمار عاشقانه است!

مست عشق را با تمام ایرادات فنی و سینمایی که می‌توان به آن گرفت، باید اتفاق خوبی دانست که هنوز رگه‌هایی از ساخت فیلم‌های تاریخی و زیبا که از بحران معنایی دور هستند، در آن قرار دارد.

این فیلم یک قمار عاشقانه است!

منوچهر دین پرست در یادداشتی در نقد فیلم «مست عشق»، به کارگردانی حسن فتحی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: شیفتگان ادبیات و عرفان، به خوبی از سرشت و سرنوشت مولانای بلخی و شمس تبریزی آگاهی دارند. آنان به خوبی می دانند که این دو چراغ تابناک عرفان اسلامی، چه تاثیر شگرفی از خود به جای گذاشتند. از سوی دیگر، نحوۀ رویارویی و آشنایی این دو نیز داستانی است پر رمز و راز که هر شیفته ای را به خود جذب می کند. همین مواجهه باعث شد که حسن فتحی، کارگردان چیره دست ایرانی را به سوی ساخت فیلمی درباره شمس و مولانا با نام «مست عشق» وادارد. 

مست عشق داستانی عاشقانه و عارفانه از آشنایی این دو و سیری در ادبیات عرفانی و خودشناسی و تصوف است. فتحی به عنوان یک کارگردان سینما، نه در پی بازآفرینی کتابی پژوهشی است و نه به دنبال روایتی خواندنی. او با استفادۀ خوب و تحسین برانگیز از مدیوم سینما سعی کرده این داستان عاشقانه و عارفانه را به خوبی به تصویر کشد. روایت سینمایی فتحی را باید فتح بابی خوب در عالم سینمایی دانست که توانسته است از شخصیت های ادبیات ایرانی به نحوی قابل تامل و توجه استفاده کند. 

در سینمای ایران، فیلم های بسیاری درباب اشخاص فرهنگی ساخته شده است که مانند: «کمال الملک» علی حاتمی، اما کمتر فیلمی به سراغ شاعران طراز اول رفته است. ما اساساً فیلمی درباب سعدی و حافظ و نظامی و فردوسی و خیام و ... نداریم.

از سوی دیگر، ساختن فیلمی دربارۀ چنین شخصیت هایی، کاری است سترگ و جانفرسا. چرا که کارگردان باید از گزند تحریف تاریخی و اسطوره پردازی اغراق شده دور بماند و از سوی دیگر باید فیلم را در قالب سینمایی درآورد و داستانی بیافریند که پتانسیل اکران آن بر پردۀ سفید را داشته باشد.

 حسن فتحی با بهره برداری از این دو توانسته است با آفرینش چند داستان در فیلم مست عشق، نه تنها روایت مواجهۀ مولانا و شمس را بازگو کند، بلکه توانسته است با پرداختن با موارد دیگری مانند عشق علاء الدین به کیمیا خاتون و خواستگاری شمس از کیمیا خاتون و در نهایت ازدواج او یا ماجرای کنیزی به نام مریم مسیحی و دلباختگی سرداری به نام اسکندر و خرده روایت های دیگر، هارمونی معناداری از عشق و عرفان بیافریند.

اهمیت مست عشق را باید در کالبد دینامیک آن دانست که جریانی سیال دارد و داستان فیلم در یک خط روایی مستقیم قرار نمی گیرد و کارگردان با فلاش‌بک و فلاش‌فورواردهای نسبتاً زیاد، مخاطب را در سرگردانی قرار نمی دهد و او را در خلأ بی معنایی رها نمی کند. کارگردان با استفاده از دو بازیگر کارکشته و جذاب سینمای ایران،«شهاب حسینی» در نقش شمس تبریزی و «پارسا پیروزفر» در نقش مولانا، داستان فیلم را غنای بیشتری داده است.

 این دو با بازی خوبی که ایفا می کنند، ما را با دو عارفی شوریده حال اما نه شوریده پوش آشنا می کنند که نقش مؤثری در جذب مخاطب دارند. فیلمبرداری و استفادۀ خوب از لوکیشن و موسیقی تحسین برانگیزی که در فیلم به کار رفته نیز بر اهمیت آن افزوده است.

البته بازی هنرپیشه های ترکیه ای مانند: «بوراک توزکوپاران» در نقش سلطان ولد ( پسر مولانا)، «بوران کوزوم» در نقش علاءالدین، «هانده ارچل» در نقش کیمیا خاتون (دختر مولانا) و «بنسو سورال» در نقش مریم و «ابراهیم چلیک‌کول» در نقش اسکندر نیز توانسته فیلمی را خلق کند که مخاطب ایرانی و ترکیه ای هر دو بتوانند با آن ارتباط نوینی برقرار سازند.

به نکته آغازین که اشاره شد بازگردم. اساساً این گونه فیلم ها که رسالت و معنای آنها بر داستان سینمایی شان اولویت دارد، دشواری و سختی های خاصی دارند؛ چرا که کارگردان  باید به شدت از تحریف و داستان پردازی و اتفاقات جعلی و خودخواسته های بیهود پرهیز کند.  چون می تواند لطمات جبران ناپذیری به ساختار فیلم وارد کند و از سوی دیگر کارگردان باید به چنان مرتبه ای از آفرینش سینمایی برسد که ما با آن، چهرۀ روایتی اکنونی به دست بیاوریم. روایتی که گویی شمس و مولانا در زمان ما هستند و تصویری بلورین و شفاف از آنها ببینیم.

 در اینجا فیلمسازی همچون عملی اخلاقی و اجتماعی است که ورود به ساحت سینمایی را نوعی آیین تشرف می پندارد؛ لذا حسن فتحی با مراتب متافیزیکی عرفان عملی، از راهنمایی کسانی چون استاد محمدعلی موحد، مولاناشناس برجسته بهره برده و فیلمی را خلق کرده که مخاطب را در آستان آزمون عشق قرار داده است. 

عشق زمینی و عشق عرفانی، دو مقوله ای هستند که در فیلم به خوبی شاهد آن هستیم. از گفتگوهای شمس و مولانا تا دلباختگی اسکندر و مریم. بر همین اساس است که فتحی در پایان بندی فیلم، مخاطب را در دریای عرفان و تصوف رها می کند و با شنیدن موسیقی دل انگیز فاهیر آتاک اوغلو و صدای شورانگیز علیرضا قربانی، معنای فیلم را درمی یابد و با ذهنی شوریده و حالی درگون شده، سالن تاریک سینما را ترک
می کند.

مست عشق را با تمام ایرادات فنی و سینمایی که می توان به آن گرفت، باید اتفاق خوبی دانست که هنوز رگه هایی از ساخت فیلم های تاریخی و زیبا که از بحران معنایی دور هستند، در آن قرار دارد.

مست عشق را نباید با پیش‌فرض کلی شمس و مولانا به تماشا نشست. فیلم، تنها بارعاشقانه‌ای را از سه منظر به تصویر می‌کشد که جنبه‌ای معرفت‌شناسانه دارد و از این منظر، به‌خوبی می‌تواند رسالت خود را پیاده کند.

 غلظت تم داستانی اثر در کنار تعدّد کاراکترهای پرکارکرد، سبب شده است تا مست عشق به لحاظ هویت داستانی بتواند مخاطب خود را درگیر و او را با داستان همراه کند. سینمای ما نیازمند ساخت بسیاری از فیلم هایی است که بر تاریخ و فرهنگ ایران استوار و بتواند زبان دیگری از فرهنگ و تمدن ما باشد.

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب