روزنامه اعتماد در رابطه با دیدار فردای ایران با اروپاییها با رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل بینالملل گفت و گویی انجام داده است که در ادامه می خوانید:
رایزنیهای پیش روی میان ایران و تروییکای اروپایی که قرار است روز سهشنبه انجام شود، نشانهای از عدم تمایل تهران به اجرای مکانیسم ماشه براساس ضربالاجل تعیین شده است، اما نکته قابل تأمل این است که ظاهرا تصمیمگیرندگان در ایران بر این باورند که اروپا به دنبال باجگیری از جمهوری اسلامی است و به همین دلیل از اظهارات مقامات رسمی کشورمان اینگونه میتوان برداشت کرد که تهران به دنبال مقابله با چنین رویکردی است و علاوه بر این اروپا را در جایگاهی نمیداند تا بتواند مطالبات خود را به ایران دیکته کند. درنهایت مقامهای کشورمان میدانند تروییکای اروپایی تابع سیاستهای امریکا هستند؛ از همین رو در این زمینه نباید این اصل کلی که در بالا بدان اشاره شد را نادیده گرفت
به نظر میرسد در ایران بخشی از سیاستگذاران و تصمیمگیران، حتی در سطح وزارت خارجه، مایل به تمدید ضربالاجل مکانیسم ماشه هستند. هر چند تمدید این ضربالاجل میتواند تبعات منفی به همراه داشته باشد، اما از نگاه این گروه، منافع آن بیش از هزینههای ناشی از بازگشت تحریمها است، اما نکته قابل تأمل این است که شرایطی که تروییکای اروپایی برای تمدید مکانیسم ماشه پیشنهاد کرده، بسیار سخت و دشوار به نظر میرسد. حداقل دو شرطی که تاکنون در رسانهها رسانهای شده، عبارتند از: نخست، دستیابی ایران و امریکا به توافق و دوم ازسرگیری کامل همکاریهای ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی. روشن است که ایران در هر دو مورد ملاحظاتی دارد.
تهران مایل نیست همکاریهای خود با نهاد پادمانی را به شکلی کامل و جامع و مطابق خواسته اروپا از سر بگیرد؛ چراکه معتقد است این نهاد در برابر حملات اسراییل به ایران اقدام موثری انجام نداده و از سوی دیگر رافائل گروسی، مدیرکل نهاد پادمانی به واسطه گزارشی که در شورای حکام ارایه داد، نقش قابلتوجهی در حمله اسراییل به ایران داشته است. از طرفی دیگر از منظر ایران، موضوع توافق با امریکا نیز به شکلی که اروپا انتظار دارد، مطلوب تهران نیست؛ غرب خواهان توافق سریع ایران با امریکا است تا بدین طریق اروپا بتواند ضربالاجل مکانیسم ماشه را تمدید کند.
درخصوص نقش روسیه در موضوع فعالسازی مکانیسم ماشه باید به این نکته کلی توجه داشت که در شرایط کنونی دستور کار اصلی در سیاست خارجی مسکو بر مسائل مرتبط با جنگ اوکراین، مذاکرات صلح و بهطور کلی چالشهای ناشی از تحریمهای اعمالی توسط اروپا متمرکز است. بررسی رویکرد روسیه در حوزه سیاست خارجیاش در سه سال گذشته نشان میدهد که بخش قابلتوجهی از توان و انرژی این کشور صرف همین گزارهها شده و همین امر موجب شده که روسیه در سایر پروندهها به نوعی نقش کمرنگتری ایفا کند
پس از خروج امریکا از برجام، ایران همکاریهای خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را محدود کرد. اما این همکاریها عمدتا ماهیت داوطلبانه داشت و شامل اقدامات فنی فراپادمانی بود؛ به عبارت دیگر، ایران در چارچوب توافق جامع پادمانی تعهدی برای اجرای برخی تعهدات نداشت. به عنوان مثال نصب دوربینهای نظارتی یا تجهیزات غناسنج در تاسیسات هستهای جزو تعهدات الزامآور ایران نبود، اما تهران با هدف اعتمادسازی، این اقدامات را بهصورت داوطلبانه پذیرفت. لذا در پاسخ به خروج امریکا از برجام، ایران بهتدریج همکاریهای فراپادمانی و اقدامات فراتر از تعهدات رسمی را کاهش داد. این روند تا زمان حمله اسراییل به تاسیسات هستهای ایران ادامه یافت. حمله اسراییل و امریکا سبب شد تهران روند محدودسازی همکاریهای داوطلبانه با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را سرعت ببخشد و تقریبا تمامی اقداماتی را که در چارچوب اعتمادسازی انجام داد را متوقف کند.
باید توجه داشت که آغاز دور جدیدی از درگیریها یا حمله مجدد اسراییل به کشورمان به ارزیابیهای متعدد این بازیگر از توان نظامی و هستهای ایران بستگی دارد که البته این مساله تا حدودی دراختیار ایران نیست. به عبارتی دیگر تصمیم اسراییل برای حمله مجددد زمانی اتخاذ خواهد شد که ارزیابیهای انجام شده ثابت کند که ایران قادر به پاسخ گسترده و قاطع نیست. تا زمانی که برداشت اسراییل این باشد که ایران توان پاسخی موثر دارد، به احتمال زیاد گزینه نظامی را انتخاب نخواهد کرد. از سوی دیگر، دونالد ترامپ تصریح کرده که در صورت ازسرگیری فعالیتهای غنیسازی ایران، احتمال حمله امریکا به ایران بالا است. معنای موضعگیری آقای ترامپ آن است که واشنگتن زمانی از اقدام نظامی احتمالی تلآویو حمایت خواهد کرد که ایران بار دیگر غنیسازی را از سر گیرد. لذا آغاز هرگونه درگیری مجدد به مجموعهای از عوامل منوط است.
در صورت وقوع حمله نظامی مجدد علیه ایران، شرایط بهطور قطع دشوارتر خواهد شد. هرچند ایران در حال افزایش توان و آمادگی نظامی خود است تا بتواند به هرگونه تهاجم مجدد، پاسخی قاطع و بازدارنده دهد، اما طبیعتا برای ارزیابی ابعاد دور دوم درگیریهای احتمالی ابتدا باید به تجربه دور نخست رویاروییها توجه کرد. واقعیت تلخ این است که در دور اول درگیریها در تاریخ ۲۳ خرداد، ایران عملا تنها بود و کمک موثر و ویژهای ازسوی متحدان منطقهای و فرامنطقهای خود دریافت نکرد، به همین دلیل همچنان این احتمال جدی است که در صورت وقوع درگیری دوباره نیز ایران تنها بماند. بالاخص آنکه تاکنون شواهد معتبری درباره تمایل چین برای میانجیگری میان ایران و امریکا وجود ندارد. این موضوع نشان میدهد که چین و حتی روسیه در عرصه دفاع مستقیم و موثر از ایران ملاحظات جدی دارند، بنابراین احتمالا در حمله احتمالی دوم نیز مجددا تهران تنها خواهد ماند. مساله مهم دیگر، ماهیت و دامنه احتمالی حمله دوم است. پرسش اصلی این است که آیا اقدام نظامی احتمالی بار دیگر همچنان بر زیرساختهای هستهای و نظامی ایران متمرکز خواهد بود یا دامنه آن به ساختارهای سیاسی نیز گسترش مییابد؟ پاسخ به این سوال تعیینکننده است، زیرا اگر حملات محدود به مراکز هستهای باشد، طبیعتا عمده اهداف احتمالی قبلا آسیب دیده و بنابراین بازه زمانی رویارویی کوتاهتر است. اما اگر دامنه حملات شامل داراییهای موشکی و ساختار سیاسی ایران نیز شود، احتمال طولانی شدن جنگ و افزایش تبعات آن نسبت به دور نخست افزایش خواهد یافت، اما در پاسخ به این سوال که ایران چه اهرمهایی دراختیار دارد؛ باید گفت یکی از اهرمهای مهم ایران در محاسبات استراتژیک، تقویت توان بازدارندگی و قابلیت موشکیاش است. اهرم دوم، که از آن تحت عنوان انسجام درونی یا تقویت رابطه میان دولت و مردم یاد میشود، نقش تعیینکنندهای دارد. هرچند توان موشکی ایران در پاسخگویی نظامی اهمیت فراوانی دارد، اما افزایش نزدیکی حاکمیت با مردم و کاهش شکافهای سیاسی پیام مهمتر و معتبرتر به دشمنان ارسال میکند و موجب خواهد شد این گروه از بازیگران در ارزیابیهای استراتژیک خود ناگزیر به تجدیدنظر شوند، اما نکته مهم آن است که در زمینه انسجام اجتماعی و کاهش شکاف میان حاکمیت و مردم، ضرورت اقدامات سریع، صریح و ملموس در روزهای پیش بسیار با اهمیت است؛ زیرا انفعال در این زمینه میتواند استفاده موثر از این اهرمها را دشوار سازد.
