علی خوشه چرخ آرانی
شعر هر شاعری، بازتاب ارتباط او با هستی است و نوع این ارتباط است که ذهن و زبان او را به انتخاب مضامین شعری برمی انگیزد. اگر عنصری مدح، مسعود سعد حبسیه و شکوائیه، ناصرخسرو دین وحکمت، خیّام شک و پرسش، مولانا عرفان، سعدی عشق و زندگی، نظامی داستان پردازی و حافظ عشق و عرفان را به جان کلام خویش می سازد؛ «شهریار» هم شاعر عشق و شوریدگی است و آنچه در ذهن وی می گذرد، دلبستگی های عاطفی است و این دلبستگی ذات و مضمون شعر او را به تغنّی و تعزّل رهنمون می سازد.
شهریار که در نخستین قدم های خود در شعر، پای برجای خواجه می نهد و تخلص خویش را از او به تفأل می ستاند و پس از آن که خود رهرو و تیزگام این طریق نه چندان هموار می شود، خواجه را به عنوان چراغدار و پیشوای خود از یاد نمی برد و در دیوان او از هیچکس به اندازه حافظ نام برده نمی شود.
بنابراین، غزل های وی نیز همچون غزل حافظ، دنیای رنگین، عشق با ابعاد گوناگون آن، دلبستگی، شیدایی، دیدار، جدایی، بیم، امید، گله و شکایت و... است.
با این توصیف باید گفت که شهریار در دوره معاصر، از معدود شاعران غزلسرای حرفه ای است که زندگی خاص وی، او را به دنبال غزل کشاند و تسلط به دقایق زبان و احاطه کامل و حیرت آورش به نهاد زبان فارسی و آشنایی کامل به ریزه کاری های آن و به طور کلی پیوند وی با جان کلمات، باعث شده است تا غزل های او بی هیچ مشکلی در میان دهها غزل از گویندگان دیگر شناخته شود.
این آشنایی را باید در حساسیت فوق العاده و صمیمیّت استثنایی و نازک دلی و رقّت عجیب جاری در جان وی، درکنار بهره گیری از اصطلاحات و امثال و حکم و حرف های کوچه و بازاری دانست که تا قبل از وی در غزل سابقه نداشته است. به دیگر عبارت، شهریار شاعری غزلسراست، بدون آن که فقط غزل سروده باشد. شعر او غزلی مستقل و مشخص است با هویتی متفاوت از غزل های دیگران که این غزل برای روزگار خود چیزی نو و بدیع است و تکلّف های پیشینیان را در آن راهی نیست.
مهم ترین زیبایی کلام شهریار، در ایجاد ارتباط سخت عاطفی با خوانندگان شعر است. سادگی شیوه مخصوص او در غزلسرایی است و ساده گویی را گاه تا آنجا پیش می برد که بعضی بیت های یک غزل او همطراز با سایر بیت های بلند شعرش نیست که این همین خود ویژگی برجسته شعر شهریار است که برای عنصر اندیشه و احساس درونی خود از به کارگیری زبان ساده هم نباید هراسید و باید دل به دریا زد و خطر را به جان خرید. همین ویژگی شهریار در مسیر شعر و شاعری سبب شده است که در سرودن غزل های ساده و دل انگیز سرآمد هم روزگاران خویش گردد و غزلش را امتیازی ویژه بخشد؛ مثلاً آنجایی که می سراید:
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
هیچ یک از غزلسرایان معاصر را چنین شهامتی نبوده است که واژه های «پدرت» و «پدر عشق بسوزد» و امثال این واژه ها را در یک غزل به کارگیرند و این به کارگیری واژگانی سبب شده است تا غزل شهریار شهرتی عام یابد که شعر شناسان و اهل ذوق و ادب، امتیاز غزل او را در همین شجاعتش در به کارگیری واژه های عامیانه در قالب غزل بدانند.
از شهریار قریب چهارصد غزل، هفتاد قصیده و یکصد و بیست قطعه و چندین مثنوی و شعرهایی در قالب تازه و به دو زبان فارسی و ترکی ذکر شده است، اما در باب غزل شهریار باید گفت که غزل او را می توان به دو دوره تقسیم کرد. همان گونه که زندگی او نیز دو دوره را در برمی گیرد:
ـ دوره نخست، دوره شور و عشق و حال و شیفتگی است که فضای غزل هایش را مضامین سوز، صداقت و هجر در برگرفته است و بسیار سخت و دلنشین است که این دوره تقریباً از نخستین سال های شاعری وی شروع می شود و به مدّت اقامت بیست ساله او در تبریز ختم می شود.
ـ دوره دوم غزل های او نیز در حقیقت همان دوران انزوای شهریار در تبریز است که ناگهان به سوی مسائل مذهبی و مطالعه قرآن و روایات دینی و احادیث معصومین کشیده شده و به جای شور، عشق، سوز و درد به آخرت اندیشی و راهجویی در مسیر هدایت و سلامت و بشردوستی متمایل گردد.
در اینجا ذکر این نکته هم ضروری است که آنچه شهریار به میراث ادب گرانبهای این سرزمین افزوده است و بسیار هم گرانبهاست؛ علاوه بر غزل، قصاید و قطعات و از همه مهم تر اشعاری است که «مکتب شهریار» نام گرفته است.
شهریار شاعران آینده و پویندگان مسیر شعر و شاعری را می آموزد که راه پر از خیال شعر تا کجاست و بی سبب نیست که دنیاهایی که در شعر خلق کرده است، بسیار زیبا و دلپذیر است و جمله پایانی این که شهریار به معنای وسیع کلمه، یک انسان است و بازتاب این خلق و خوی انسانی در شعر و مخصوصاً در غزل هایش جلوه و جمالی خاص دارد که حاصل آن اشعاری است دلنشین که در سینه عام و خاص جای دارد و گاه و بیگاه برای سوز دل و بیان ما فی الضمیر بر زبان جاری می گردد.

شما چه نظری دارید؟