دکتر کریم سلیمانی دهکردی
 

(بخش چهارم)

در مقاله اول دیدگاه آقای دکتر غنی‌نژاد درباره کودتای سوم اسفند را نقد کردم. در آنجا نشان دادم چون احمد شاه در شرایط اضطرار و اشغال نظامی پایتخت، مجبور به صدور حکم نخست وزیری سید ضیاء شد، آن حکم نمی‌توانسته در چاچوب قانون اساسی مشروطه تلقی شود. 
در مقاله دوم نیز آراء ایشان در خصوص کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ با اعتنا به نقش حزب توده و دکتر فاطمی را مورد بحث قرار دادم. ملاحظه شد که حزب توده در ۲۵ مرداد، اساسا توانایی کودتا نداشته است. این اتهامی بود که روزنامه‌های طرفدار دربار حتی پس از کشف کودتا در روز ۲۵ مرداد، به حزب توده نسبت می‌دادند، تا تلاش شکست‌خورده کودتاچیان را پنهان کرده و به آنان فرصت جبران دهند.
آقای دکتر غنی‌نژاد تا پیش از مصاحبه اخیر۱ ، چنانچه در مقاله قبل توضیح دادم، بر این باور بود که مصدق فرمان عزل را پذیرفت و در عمل، دیگر خود را نخست‌وزیر نمی‌دانست. ولی در مصاحبه اخیر خود، با یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در روایت، به دکتر مصدق نسبت کودتاچی می‌دهد. در این مصاحبه ضمن تأیید شرکت نظامیان طرفدار شاه در روز ۲۸ مرداد، ،آن را عملی بر ضد کودتای مصدق می‌داند: « تلاش مصدق در نادیده گرفتن فرمان شاه در ۲۴ مرداد ۱۳۳۲ که به مصدق ابلاغ می‌شود و او خوداری می‌کند، این خودداری مصدق را می‌توانستیم به کودتا تعبیر کنیم چون علیه شخص اول مملکت بود.» و «حضور نظامی‌ها یک اقدام ضد کودتا بود، نه خود کودتا. یعنی کودتایی را که صورت گرفته بود، آن‌ها خنثی کردند.»۲ 
اگر دکتر مصدق در ۲۵ مرداد قصد کودتا داشته است، آقای دکتر غنی‌نژاد بفرمایند مصدق برای این کودتا، چه تمهیدات و مقدماتی را فراهم آورده بود؟ چنانچه آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها بنا بر اسناد بجا مانده از عوامل کودتا، از هفته‌ها قبل همه گونه مقدماتی را پیش‌بینی کرده بودند. 
آیا دکتر غنی‌نژاد می‌تواند اسناد و منابعی را معرفی نماید که نشان‌دهنده تلاش مصدق برای تهیه مقدمات کودتای ۲۵ مرداد  بوده باشد؟ آیا به صرف نپذیرفتن یک برگ فرمان عزل، می‌شود بر آن نام کودتا گذاشت؟ کودتا کردن نیاز به تجهیزات نظامی ندارد؟  آیا در تاریخ کودتاهای جهان، آقای دکتر غنی‌نژاد از کودتایی خبر دارد که بدون سلاح‌های گرم و مخرب صورت گرفته باشد؟
توقف بر این روایت جدیدِ دکتر غنی‌نژاد (کودتای مصدق) ناصواب است، زیرا کمترین داده تاریخی در این خصوص وجود ندارد که ادعای ایشان را اثبات نماید. با وجود این در ردِ روایت جدید دکتر غنی‌نژاد، فقط استناد به یک سند کفایت می‌کند: در ساعت ۶ صبح روز ۲۵ مرداد، با شکست کودتای شب قبل، شاه به اتفاق همسرش، ثریا، از کلاردشت با یک هواپیما به منظور خروج از کشور، پرواز کردند.
 تیمسار مهدی سپه‌پور، فرمانده نیروی هوایی از «مصدق پرسید که آیا می‌بایست هواپیما را مجبور به فرود کند یا آن را سرنگون سازد. مصدق پس از مکثی کوتاه پاسخ داد: «بگذارید برود.»»۳  چنانچه هدف مصدق از نپذیرفتن فرمان عزل، انجام یک کودتا بود، ساقط کردن هواپیمای شاه، بهترین فرصت برای حذف او بود. آیا در یک کودتا، بنا به روایت دکترغنی‌نژاد، هدف اصلی عناصر کودتاچی چیزی جز حذف «رئیس کشور» است؟  
چطور می‌شود دکتر غنی‌نژاد اشغال تهران در سوم اسفند ۱۲۹۹، به وسیله یک نیروی نظامی کاملا مسلح به ادوات جنگی، با نیرویی بیش از دو هزار نفر قزاق را کودتا نمی‌داند، بمباران مجلس اول مشروطه به دستور محمد علی‌شاه را کودتا نمی‌داند، اما دکتر مصدق: صرفاً به دلیل نپذیرفتن فرمان عزل، باید به او نسبت کودتاچی داد؟ این نوع روایت سازی دکتر غنی‌نژاد آن‌گاه درک می‌شود که به چارچوب نظری ایشان توجه کنیم: در «بخش نظری بحث» اشاره شد، آقای دکتر غنی‌نژاد در تاریخ معاصر ایران یک ‌دوگانه‌ای می‌سازد که در یک طرف آن مصدق، به عنوان مجرم اصلی و بانی همه تیره‌روزی‌های دیروز و امروز است و غیرقابل بخشش، و در طرف مقابل هر کسی که باشد و هرکاری انجام داده باشد، با اغماض از آن عبور می‌شود.
در تاریخ مشروطه هرگز سابقه‌ای وجود نداشت که در ساعت یک بامداد، شش افسر عالی‌رتبه، هر یک مسلح به مسلسل «پ.پ.ث» به همراه چهار کامیون سرباز مسلح و دو زره‌پوش۴  فرمان عزل نخست‌وزیر وقت را به وی ابلاغ کنند. حال دکتر مصدق در بامداد ۲۵ مرداد، چرا نباید به سلامت این فرمان شک کند؟ بخصوص که دو سه ساعت قبل از تحویل فرمان عزل، به منزل وزیر خارجه، دکتر فاطمی و وزیر راه، مهندس حق‌شناس، و زیرک زاده نماینده پیشین مجلس، هجوم برده و آنان را بازداشت کرده بودند. 
عوامل سرهنگ نصیری حتی درصدد برآمدند رئیس کل ستاد ارتش، ریاحی را نیز بازداشت کنند، از روی اتفاق او در منزل حضور نداشت. اگر دکتر مصدق از سر سادگی، به کیفیت ابلاغ فرمان عزل توجه نمی‌کرد، تاریخ او را نمی‌بخشید. او در زمانه خود، نماینده واقعی مردم خود بود. نباید اجازه می‌داد، عوامل خارجی و همدستان داخلی آنان، او را با خدعه و نیرنگ از این سمت نمایندگی معزول دارند.

روایت پیشین دکتر غنی‌نژاد از واقعه ۲۵ مرداد ۱۳۳۲
پیش‌تر، دکتر غنی‌نژاد بر این نظر بود: در ۲۵ مرداد آمریکایی‌ها قصد برکناری مصدق را داشتند ولی آن عملیات شکست خورد: «حتی در ۲۴ مرداد یعنی آن زمانی که آن ( شاه ) فرمان را داد و مصدق نپذیرفت، تمرد کرد. آنجا آن عملیات شکست خورد یعنی مصدق را نتوانستند برکنار کنند. شاه را تحت فشار گذاشته بودند که آن فرمان را بدهد،آن (شاه) داد ولی مصدق نپذیرفت.» ولی «کنار رفتن مصدق از قدرت که در ۲۸ مرداد اتفاق می‌افتد هیچ ربطی به عملیات تیپا آژاکس و ام. آی . سیکس و  اینها نداشت. این حرکت خودجوش مردم بود.»۵  بنابراین در روایت بالا دکتر غنی‌نژاد می‌پذیرد که در واقعه ۲۵ مرداد آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها دخالت داشتند ولی در ۲۸ مرداد آنها مداخله‌ای نداشته‌اند. 
در گفتگوی ایشان با آقای عاطفی، کمی دیرتر، روایت دکتر غنی‌نژاد درباره دخالت آمریکایها در عزل مصدق (کودتای ۲۵ مرداد) به طور چشمگیری وضوح بیشتری می‌یابد: « در برکناری مصدق که با فرمان شاه صورت گرفت آمریکایی‌ها، بخصوص، نقش داشتند. آمریکایی ها شاه را تحت فشار گذاشته بودند که باید این کار را بکنید. آمریکایی ها حق نداشتند این کار را بکنند... این کارشان غیرقانونی بود.... از نظر روابط بین‌الملل مداخله در امور یک کشور خارجی بود. به آمریکایی‌ها چه ربطی دارد که شاه چه فرمانی بخواهد بدهد» دکتر غنی‌نژاد با وجود اینکه اعتراف صریح بر دخالت آمریکایی‌ها در برکناری مصدق دارد، می‌گوید: «ولی اسم این کار (عزل مصدق) کودتا نبود، چرا؟» چون شاه تمام ظواهر قانونی برکناری مصدق را رعایت کرده بود.۶
با وجود اینکه آقای دکتر غنی‌نژاد تأکید دارد که آمریکایی‌ها در صدور فرمان عزل مصدق آن قدر دخالت داشته‌اند؛ که آن را برخلاف حقوق بین‌الملل می‌شمارد، با این همه، وقتی که مصدق این فرمان مخدوش را نمی‌پذیرد، می‌نویسد؛ مصدق تمرد کرده است. البته ایشان اگر می‌نوشت، مصدق از دخالت آمریکا و انگلیس در امور ایران تمرد نموده است، حرف حقی زده بود. در کتاب ایشان روایت کوتاه شده‌ای هست که دیدگاه پیشینی ایشان در سال ۱۴۰۱، در خصوص دخالت امریکا و انگلیس را تقویت می‌کند: «سقوط دولت دکتر مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با دسیسه‌چینی دولت‌های انگلیس و آمریکا رقم خورد به طور تراژیکی بر بیگانه ستیزی نهضت ملی مهر تأیید زد.»۷ 
صدور فرمان عزل نخست‌وزیر در ۲۲ مرداد ۱۳۳۲ که تحت فشار دو قدرت جهانی صورت گرفته است، درست همانند صدور حکم نخست‌وزیری سید ضیاء در غروب روز چهارم اسفند ۱۲۹۹ است: درشرایطی که پایتخت به اشغال نظامیان در آمده بود و یک روز پیش از آن، وزیر مختار انگلیس در صبح روز سوم اسفند به دیدن احمد شاه آمد و به او گفت؛ چاره‌ای جز همکاری ندارید. این دو رویداد چقدر به هم شباهت دارند!! بنابراین بر اساس مجموعه اسناد سری امریکا که در ادامه بدان اشاره خواهم کرد، و نیز بر اساس اقرار صریح آقای دکتر غنی‌نژاد در گفتگو با آقای حمید عاطفی، واقعه ۲۵ مرداد با دخالت دو دولت امریکا و انگلیس بوجود آمد و از سوی دیگر در همان مصاحبه تصویری (دقیقه ۳۸ و ۲۷ ثانیه) دکترغنی‌نژاد، گویی که به کشفی رسیده است، وی بیان داشت؛ مصدق حکم عزل خود را چون قانونی بود، پذیرفت و به نام شخص خود رسیدِ دریافتِ فرمانِ عزل را امضا نمود. 
و دیگر در طی آن سه روز به نام نخست وزیر هیچ سند و فرمانی را امضاء نکرد. با وجود این، در مصاحبه اخیر خود۸ تأکید دارد که مصدق در ساعت یک بامداد ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ بر علیه شاه مرتکب کودتا شده است. چرا؟ زیرا او فرمان عزل را نپذیرفته است. به کدام روایت دکتر غنی‌نژاد باور داشته باشیم: دخالت آمریکا و انگلیس در عزل مصدق یا روایت اخیر؛ کودتای مصدق در ۲۵ مرداد؟ روایت پریشان از تاریخ؛ یعنی همین.
ادامه دارد
پانویس
۱ ) دنیای اقتصاد ۷ اسفند ۱۴۰۳
۲) همان
۳) داورپناه، در روزنامه اطلاعات، ۲۸ مرداد ۱۳۵۸، به نقل از علی رهنما، پشت پرده کودتای ۱۳۳۲ در ایران، ترجمه فریدون رشیدیان، تهران: نشرنی، ۱۴۰۰، ص۲۰۱
۴ ) بابک امیرخسروی، نظر از درون به نقش حزب توده ایران، تهران: اطلاعات، ۱۳۷۵، ص۵۱۲-۵۱۱
۵ ) «آیا واقعه ۲۸ مرداد یک کودتا بود»، موسسه هزار آوای تاریخ، ۱۴۰۱.۵.۲۷، از دقیقه ۳۲ و  ۱ ثانیه تا دقیقه ۳۳ و ۴۳ ثانیه
۶) همان، از دقیقه ۴۰ و ۲۹ ثانیه تا دقیقه ۴۲ و ۳۰ ثانیه
۷) دکتر موسی غنی‌نژاد، اقتصاد و دولت در ایران، اتاق بازرگانی تهران، ۱۳۹۵، ص ۲۱۷
۸)  دنیای اقتصاد ۷ اسفند ۱۴۰۳

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی