اطلاعات نوشت: «پشتوانه علمی، فرهنگی و تمدنی ایرانیان بسیار گرانبهاست. شأن ما ایرانیان، در فرهنگ و هویت ملی ماست. ما در یک فرهنگ بزرگ شده ایم و مثل یک خانواده هستیم. آنچه اعضای این خانواده را به هم متصل میکند، فرهنگ ماست که باید قدرش را بدانیم».
این مطلب بخشی ازسخنان استاد فتحالله مجتبایی،استاد فلسفه و ادیان است که دیروز در مراسم بزرگداشت نود و هشت سالگی خود بیان کرد. جشن تولدی که از سوی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در تالار سید جعفر شهیدی این فرهنگستان و باحضور چهرههای ادبی و فرهنگی برجستهای چون محمدعلی موحد، ژاله آموزگار، حسین معصومی همدانی، محمود عابدی، اصغر دادبه، غلامعلی حداد عادل، محمد دبیر مقدم، علی بهرامیان، احمدرضا قائممقامی و امید طبیبزاده برگزارشد.
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
اصغر دادبه، استاد فلسفه و زبان و ادبیات فارسی نخستین سخنران این نشست بود. وی برای تمجید جایگاه علمی و ادبی فتحالله مجتبایی بیتهایی از غزلیات سعدی را در مدح او خواند: «ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی / جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی - به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت / که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی» . دادبه افزود: چنین است حکایت استاد و آنانکه به او ارادت ورزیدند و میورزند.
افتخار فرهنگ ایرانزمین
محمد دبیرمقدم، زبانشناس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در این رویداد به پیشینه تحصیلی فتحالله مجتبایی اشاره کرد و گفت: استاد مجتبایی در دانشگاههای معتبری چون هاروارد تحصیل کرده و علاقه و اشراف به حیطههای مختلفی دارد. او هنگامی که در هند در مقام رایزن فرهنگی شاغل بود، زبان سانسکریت را فراگرفت.
وی گفت: استاد مجتبایی زبانشناسی خوب و بسیار بهتر از بسیاری از زبانشناسان است و ساختهای نحوی را خیلی خوب فهمیده و درک کرده است. با زبان هندی و سانسکریت آشناست و منابع آنها را خوانده. او از استادانی است که از محضر استادانی برجسته آموخته و حضور او موجب افتخار برای فرهنگ ایرانزمین است.
چه خوب شد که به دنیا آمدی
ژاله آموزگار، استاد برجسته زبان و فرهنگهای باستانی هم در این مراسم گفت: من سالها پیش درباره استاد مجتبایی گفتم که «چه خوب شد که به دنیا آمدی» و هنوز هم همین نظر را دارم. من خیلی آدم خوشبختی هستم، چون در زمانی زیستم که در آن بزرگانی بودند که توانستم با ایشان همسخن شوم؛ چهرههایی چون استاد محمدعلی موحد، استاد حسن انوری و استاد فتحالله مجتبایی.
وی گفت: برای من دکتر مجتبایی یکی از شخصیتهای بزرگ سده گذشته است که با آثارش این سده را زرین و درخشان کردهاست. مجتبایی نموداری است که از یک فراخوان میآید، به آهستگی قدم میگذارد و ذره ذره تبدیل به یک روشنفکر بزرگ دوره قبل از انقلاب میشود. او هم در فلسفه و هم در زبانشناسی و موسیقی تبحر دارد. او از بهترین نمایندههای ما در کشورهای دیگر است. چنین شخصیتهای کم هستند اما باعث خوشبختی ما است که در دورهای زندگی میکنیم که چنین شخصیتهایی حضور دارند.
مجتبایی جمع میان قدیم و جدید
حسین معصومی همدانی، استاد فلسفه و تاریخ علم و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، دیگر سخنران این نشست بود که گفت: وقتی به محققین معاصر نگاه میکنم، دو تیره را از هم تفکیک میکنم؛ یک دسته دنبالهروی ادبای قدیم هستند که یک خصوصیت ایشان آشنایی با متون اصلی شعر و نثر فارسی است و مقداری تاریخ میدانند و بعضاً طبع شعر دارند. گروه دوم محققینی هستند که بر اساس الگوی محققین فرنگی کارشان را انجام دادند. البته بسیاری از ایشان پرورده مکتب قدیم هستند اما بعداً مسیر کارشان عوض شده و به شیوه تحقیقی که متفاوت است روی آوردهاند. شاید علامه قزوینی را بتوان مصداقی از این دسته دوم خواند.
وی افزود: در میان دو دسته فوق، یک گروه دیگر هم هستند که دو وجه بالا را ترکیب کردهاند؛ یعنی هم ادیب قدیمی هستند و هم محقق امروزی. چهرههایی چون پرویز ناتل خانلری، عبدالحسین زرینکوب و محمدعلی موحد چنین هستند. دکتر مجتبایی نیز از این دسته است. او قبل از انقلاب در خارج از دانشگاه شهرت بیشتری داشت و روشنفکری نوگرا بود که آثار شاعرانی چون رابرت فراست و تاگور را ترجمه میکرد.
معصومی همدانی گفت: آمیزش این دو جنبه در وجود دکتر مجتبایی مغتنم است. نه آن وجه ادبیاش راه بر میدان تحقیق بسته و نه وجه محقق بودنش آن جنبه ادیببودنش را تحتالشعاع قرار داده. الان متاسفانه در مجلات علمی و پژوهشی آن وجه اول، یعنی جنبه ادبی و سنتی به شدت تضعیف شده و ما در حوزه علوم انسانی کسانی را داریم که به یک معنا متخصص هستند، اما در شاخههای دیگر تخصصی ندارند. اما کسانی که وسعت دانش داشته باشند و در حوزههای مختلف دستی آزموده باشند، بسیار کم هستند. باید قدر شخصیتهایی مثل دکتر مجتبایی را بدانیم.
این کیست چنین خوان کرم بازگشاده
محمدعلی موحد، استاد حقوق و عرفانپژوه نیز در این مجلس گفت: حقش آن است که هنگام صحبت درباره استاد مجتبایی تمامقد بایستم و شرط ادب را بهجای آورم اما عذر میخواهم که سن من اجازه نمیدهد.
وی افزود: مجتبایی را میبینیم، در میان ما نشسته، با آن ادب و تمکین و آن کمالات و پختگی و آراستگی که خیره میکند چشمان ما را. اما کمتر متوجه این معنی هستیم که این گنج شاهوار چگونه و از کجا فراهم آمدهاست. چه ادواتی، چه مراحلی طی کرده تا مجتبایی شده. مجتبایی کیست؟ این کیست چنین خوان کرم بازگشاده / خندان جهت دعوت اصحاب رسیده. کیست این سالک طریق معرفت که هرگز دست از طلب برنمیدارد. از کجا شروع کرده و چه مراحلی را پیموده.
در بخشی از این مجلس غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، شعری برای فتحالله مجتبایی خواند .
سخنران پایانی این مراسم فتحالله مجتبایی بود. وی گفت: خوب شد پیر شدم کمکم و نسیان آمد. من هیچ باور نمیکردم که نود و نه سالم را شروع بکنم. همیشه فراموش میکردم و فکر میکردم هنوز جوانم. ولی در این مجالس میبینم که نه دیگر جوان نیستم. مطالبی که در مورد من گفته شد، اسباب شرمندگی من شد.
وی افزود: من هنوز خودم را یک دانشجو و دانشآموز میبینم. من دوران دانشآموزی را در فراهان اراک با معلمی که جامعالمقدمات را به ما درس میداد، شروع کردم. من هر چه دارم از او دارم. هشت تا ده سالی که با ما بود، گلستان و بوستان را با او شروع کردیم، بخشی از مثنوی و مقداری از شاهنامه را با او خواندیم. پایه و بنیاد هر چه دارم از اوست. بعد از آن به دانشگاه تهران آمدم. استادان برجستهای داشتم؛ ازجمله مرحوم فروزانفر، سعید نفیسی و مرحوم علامه همایی.
مجتبایی درباره همایی گفت: علامه به معنای واقعیاش همایی بود. بسیار پرمایه بود و در هر زمینهای که سوال میکردیم، جواب میداد. حق این است که بزرگداشتی برای همایی در مرکز علمی بزرگ گرفته شود .
وی درباره محمدعلی موحد گفت: موحد جوهر علم، جوهر ادب وجوهر عرفان است. او عمر خویش را بر مولوی و مثنوی گذاشته است. خدا انشاءالله به ایشان طول عمر بدهد که کارهای دیگر را هم ادامه دهد.
وی در پایان گفت: قدر هویت ملی و فرهنگی خودتان را بدانید. شما در دنیا کمنظیرید. این پشتوانه علمی و پشتوانه فرهنگی و پشتوانه تمدنی که شما دارید بسیار گرانبهاست. آن را از دست ندهید. شأن ما در فرهنگ و هویت ملی ماست. کلمه «ملی» خیلی معنا دارد. یک بچه اگر خانوادهاش را نشناسد، بیگانه است. الان من و شما در یک فرهنگ بزرگ شده ایم و مثل یک خانواده هستیم. وقتی من به آمریکا میروم، وارد یک خانواده دیگر میشوم. ما یک خانواده هستیم و باید قدر این خانواده را بدانیم. آنچه اعضای این خانواده را به هم متصل میکند، فرهنگ ماست که باید قدرش را بدانیم.
