نادیا شیرازی - روزنامه اطلاعات| با گسترش شبکههای اجتماعی و حضور پررنگ خانوادهها در این فضا، شکل تازهای از بهرهکشی از کودکان پدیدار شده است ؛ پدیدهای که حالا با عنوان «کودکان کار مجازی» شناخته میشود. کودکانی که دیگر پشت چراغ قرمز گل نمیفروشند و اسپند دود نمیکنند؛ آنها روبهروی دوربین، در لباسهای شیک و لوکیشنهای جذاب ظاهر میشوند تا برای صفحههای مجازی درآمد تولید کنند؛ درآمدهایی که اغلب به جیب والدین یا مؤسسههای تبلیغاتی میرود. کودکانی که باید لباسهای مرتب بپوشند، همیشه لبخند بزنند، ژستهای بزرگسالانه بگیرند و هر روز تصویری متفاوت از خود ارائه دهند تا صفحههای مجازی خانوادهها گرم بماند و درآمدشان قطع نشود.
این کودکان پیش از آنکه فرصت تجربه کودکی داشته باشند، وارد فضای رقابتی و بیرحم شبکههای اجتماعی میشوند. آنها دائماً با دیگر بچهها و حتی بزرگسالان مقایسه میشوند، چون باید هر لحظه توجه مخاطب را حفظ کنند تا دنبالکننده کم نشود و تعامل صفحه بالا بماند. طبیعی است که چنین فضایی، کودکی را از بچه ها میگیرد و آنها را وادار میکند نقشهایی را بازی کنند که هیچ سنخیتی با سنشان ندارد.
در پشت این ظاهر شیک، واقعیتهایی تلخ پنهان است؛ گزارشهایی وجود دارد که برخی والدین برای «تناسب اندام» کودک به او قرص لاغری میدهند، رژیم غذایی سخت اعمال میکنند یا حتی بچه را بدون غذا میگذارند تا در فیلمها و عکسها «قابلقبولتر» دیده شود. این اقدامات نه تنها مصداق روشن آزار کودک است، بلکه پیامدهای جسمی و روانی جبرانناپذیری به همراه دارد .
از سوی دیگر، انتشار بیمحابای تصاویر کودکان در فضای باز اینترنت، آنها را در معرض نگاه سوءاستفادهگران قرار میدهد؛ خطری که بسیاری از والدین از شدت آن بیخبرند یا جدیاش نمیگیرند.
چرا برخی والدین دست به این رفتارها میزنند؟ روانشناسان معتقدند بخش قابلتوجهی از والدینی که فرزندانشان را وارد فضای نمایشی شبکههای اجتماعی میکنند، خود در زندگی واقعی احساس شکست، کماهمیتی یا دیدهنشدن داشتهاند. آنها در جستجوی شهرتی هستند که هرگز تجربه نکردهاند و حالا این نیاز را از مسیر کودکشان دنبال میکنند.
به عبارتی، فرزند تبدیل به جایگزین والد شده و بارِ دیدهشدن و تأمین مالی خانواده را به دوش میکشد.
واقعیت تلخ این است که در برخی خانوادهها نقشها کاملاً جابهجا شده است؛ پدر و مادر خرج زندگی را نه از کار خود، بلکه از درآمد کودکی تأمین میکنند که حتی معنای پول را نمیفهمد. بسیاری از همین والدین تصور میکنند در حال ساختن آینده روشن برای فرزند هستند، در حالی که از پیامدهای سنگینی که بر روان او میگذارد کاملاً بیخبرند.
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که کودکان در سنین پایین، نگاهشان تماماً به والدین است. کودکانی که از خردسالی در فضای بلاگری و اینفلوئنسری بزرگ میشوند، به دلیل همین الگوگیری مستقیم، اساساً متوجه نقض حقوق خود نمیشوند و تصور میکنند این روند «طبیعی» و «درست» است. همین مسئله اجازه نمیدهد آنها از حقوق از دسترفته خود آگاه شوند و در برابر آن واکنشی داشته باشند.لذا هر وقت از کودکان بلاگر یا اینفلوئنسر پرسیده میشود که آیا این کار را دوست داری؟ جوابشان اغلب مثبت خواهد بود!
نقش ناآگاهی و خلأ قانونی
یکی از مشکلات اصلی، تصور نبودِ قانون است. اگرچه قانون مشخصی دقیقاً با عنوان «فعالیت کودک در شبکههای اجتماعی» نداریم، اما طبق «قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹»، بهرهکشی اقتصادی که سلامت جسمی یا روانی کودک را به مخاطره بیندازد، جرم است. با این حال، نبودِ نظارت دقیق باعث شده هر والدین یا نهادی بدون نظارت و بدون کسب مجوز معتبر، فعالیت کودک را مدیریت کند.
در حالی که الزام به استفاده از حسابهای کاربری تحتنظر دولت، وکلای معتبر و بانکها، تعیین جواز حرفهای برای والدین فعال در این حوزه مشابه بسیاری از مشاغلی که نیازمند مجوز هستند و همچنین حضور افراد متخصص برای بررسی وضعیت سلامت جسمی و روانی کودک، میتواند از آسیبهای جدی جلوگیری کند.
حتی استفاده از ابزارهای عبور از فیلترینگ بینالمللی و نبود نظارت بر عملکرد والدین، این فضا را بیقانونتر و پرخطرتر کرده است.
نقش دنبالکنندگان: ما هم مسئولیم
روانشناسان حوزه کودک هشدار میدهند که مسئولیت تنها بر دوش والدین نیست؛ مخاطبانی که این صفحات را دنبال میکنند هم در تشدید این روند نقش دارند. هر دنبال کردن، هر لایک و هر بازدید، تشویقی نامرئی برای والدین است تا کودک را بیشتر در معرض نمایش قرار دهند.
به گفته متخصصان، بهترین کار این است که مردم از پیگیری و دنبالکردن صفحات کودکان خودداری کنند؛ زیرا هرچه مخاطب بیشتر باشد، آسیب و سوءاستفاده نیز بیشتر میشود. قطع این چرخه از جایی آغاز میشود که جامعه مسئولیت جمعی خود را بپذیرد.
جمعبندی
کودکانی که امروز در شبکههای اجتماعی چهرههای محبوب به نظر میرسند، فردا ممکن است با زخمهایی وارد بزرگسالی شوند که درمانشان سالها طول میکشد: فقدان هویت مستقل، اضطراب دائمی، ترس از قضاوت، خاطرات تلخ از اجبار، و احساس آنکه هرگز «کودکی نکردهاند».
حمایت از این نسل فقط با قانونگذاری محقق نمیشود؛ ابتدا باید نگاه جامعه تغییر کند. باید یاد بگیریم که کودکی نمایش نیست، سرمایهگذاری نیست و وسیلهای برای شهرت و درآمد نیست. کودکی حق است؛ حقی که نباید زیر سایه گوشیهای هوشمند گم شود.
