در بخش نخست پاره ای از از سخنان حضرت عیسی بن مریم(ع) به روایت متون حدیثی اسلامی (همچون تحف العقول، بحارالانوار و کتاب های دیگر) تقدیم شد. اینک ادامه آنها:
***
دانش و حکمت
ـ حکمت، روشنایی هر دلی است.
ـ خورشید؛ روشنائی هر چیز است، و حکمت؛ نور هر دل، و پرهیزگاری در رأس هر حکمت است، و حق، دروازه هر خیری است، و رحمت خداوند باب هر حقی است، و کلیدهای آن؛ دعا و تضرع و عمل است؛ و مگر میشود هیچ دری بدون کلید گشوده شود؟
ـ حکمت در دل خردمند، همچون آب در زمین مرده است که دل را حیات می بخشد، همچنانکه آب، زمین مرده را جان دهد.
ـ درب علم را محکم کنید، که درب آن صبر است.
ـ سخن حکیمانه گمشدة مؤمن است، پس آنها را پیش از آنکه بالا روند، برگیرید؛ بالا رفتنشان مرگ گویندگان آنهاست.
ـ هر چه زودتر دل سخت خود را با حکمت نرم کنید؛ پیش از آنکه زنگِ گناه بگیرد و از سنگ سختتر شود.
ـ جلادهنده شمشیر را اصلاح می کند و صیقلش می دهد؛ همین گونه حکمت قلب را روشن می کند و جلا می دهد.
ـ حکمت در دل حکیم، همچون روشنایی در تاریکی است که با آن در میان مردم راه می رود.
ـ مجالس دانشمندان را هرچند با دست و پا روید، پر کنید؛ زیرا خداوند دلهای مرده را به نور حکمت زنده میکند، همانگونه که زمین خشک را با باران جان میبخشد.
ـ کمگوئی حکمتی بزرگ است. پس بر شما باد به خاموشی؛ زیرا عادتی نیکوست، و مایه کاهش خطا و سبکشدن از گناهان است.
ـ همچون غربال که آرد را بهخوبی بیرون می ریزد و نخاله را نگه می دارد مباشید، که حکمت را از دهان خارج سازید، و کینه در سینه باقی بماند.
ـ گیاه در زمین نرم میروید نه در سنگ سخت؛ همچنین است حکمت که در دل فروتنان پرورش مییابد نه در دل متکبر و زورگو. مگر نمیدانید کسی که قامت خود را تا سقف بلند کند، سرش را میشکند، و کسی که سر فرود آورد، در سایه سقف مینشیند و سقف پناهش میدهد؛ به همین ترتیب هر کس در برابر خدا فروتنی نکند، خداوند خوارش میسازد، و آن کس را که در برابرش فروتنی نماید؛ عزیز میکند!
ـ عسل در هر مَشکی سالم و خوب نمیماند، همچنین است حکمت، که در هر دلی شایسته پرورش نمییابد. مَشک زمانی جایگاه خوبی برای عسل است که نه پاره باشد، نه خشک و نه گندیده و بدبو؛ همینگونه است دلها تا زمانی که شهوات پارهاش نکرده، و آز و طمع آلودهاش نساخته، و از آسایش و راحتی سخت نشده، بهزودی ظرفی برای حکمت خواهد شد.
ـ گوهر بر گردن خوک میفکنید، که با آن کاری انجام نمیدهد، و حکمت را به آن که خواهانش نیست، مدهید؛ زیرا حکمتْ بهتر از گوهر است، و آن که خواهان حکمت نیست، بدتر از خوک است.
علم و عمل
ـ خانة تاریک را چراغی در پشت بام چه سود، وقتی درون خانه تاریک و ترسناک است؟ همینگونه شما را چه سود که پرتو دانش به دهانتان باشد وقتی درونتان از آن خوفناک و تهی است؟ پس به سوی خانههای تاریک خود بشتابید و آنها را روشن کنید!
ـ ای همدم دانش، اهل علم را به جهت علمشان تمجید کن و با ایشان ستیزه مکن؛ و نادانان را به جهت جهلشان کوچک شمار، ولی طردشان مکن، بلکه به آنان نزدیک شو و تعلیمشان ده.
ـ ای همدم علم، بدان هر نعمتی که از ادای شکرش غفلت ورزی، همچون گناهی است که بر آن بازخواست شوی.
ـ ای همدم علم بدان، هر گناهی را که از توبهاش درمانی، همچون کیفری است که بر آن عقوبت شوی.
ـ ای همدم علم، برای گرفتاریهایی که از وقوعش بیخبری، پیش از آنکه ناگهان بر تو وارد شود، آماده شو.
ـ بیگمان بدترین مردم، عالمی است که دنیای خود را بر علمش ترجیح داده و برگزیده است. پس آن را دوست می دارد و آن را می جوید و تا آنجا بر آن می کوشد که اگر بتواند مردم را به حیرت بیندازد، همان می کند.
کور را وسعت نور خورشید چه سود وقتی آن را نمیبیند؟ همینگونه عالم را علمِ بیعمل چه سود میبخشد؟
ـ میوة درختان چه بسیار است، اما تمامش سودمند و خوردنی نیست. چه بسیارند دانشمندان، ولی تمام آنان از آنچه میدانند، سود نمیبرند. و چه پهناور است زمین، ولی همه جایش مسکونی نیست. و چه بسیارند گویندگان، ولی تمام گفتارشان پذیرفتنی نیست.
ـ مواظب علمای دروغینی باشید که پشمینه می پوشند و کرنش میکنند تا خطاهای خود را بیارایند؛ گرگوار از زیر ابروان مینگرند و گفتارشان خلاف کردارشان است. آیا از خاربُن میتوان انگور چید، و از حنظل، انجیر؟ همینگونه است سخن عالم دروغگو که هیچ تأثیری جز ناراستی و باطل ندارد.
عالمان سوء
ـ بدبختترین مردم، کسی است که در میان مردم به علم شناخته شده باشد و به عمل، ناشناخته.
ـ دینار، بیماری دین است و عالِم، پزشک دین. پس هرگاه دیدید که پزشک به این بلا مبتلا شده است، به او بدگمان باشید و بدانید که خیرخواه دیگران نیست.
ـ وای بر شما ای علمای بد! مپندارید عقبافتادن زمان مرگتان، بدین معناست که قرار نیست بمیرید! زودا که مرگ شما برسد و وادار به کوچتان کند. پس از [صدایش را] از هم اکنون بشنوید، و از هماکنون به حال خود نوحه کنید، و از هماکنون بر خطاهای خود زاری کنید، و از همین حالا بار خود را ببندید و مهیا شوید، و در توبه به درگاه خدایتان شتاب ورزید.
ـ وای بر شما ای علمای بد! آیا بیجان نبودید و [خدا] شما را زنده ساخت، و چون زندگی بخشید مردید!
وای بر شما! مگر بیعلم نبودید و علمتان بخشید؟ و چون آموختید [و عمل نکردید،] از خاطر بردید!
وای بر شما! آیا درسناخوانده نبودید و خدا به شما دانش آموخت؟ و چون آگاه شدید، به جهل و نادانی گرائیدید!
وای بر شما! مگر گمراه نبودید و هدایتتان نمود؟ و چون هدایتتان کرد، گمراه شدید!
وای بر شما! مگر کور نبودید و بینایتان ساخت و پس از بصیرت، باز کور شدید؟
وای بر شما! مگر ناشنوا نبودید و شنوایتان ساخت؟ و پس از شنوا شدن، باز کر شدید!
وای بر شما! آیا لال نبودید و او گویایتان ساخت؟ و پس از گویائی، باز لال شدید!
وای بر شما! مگر طلب پیروزی نمی کردید؟ و چون پیروزتان ساخت، عقب نشستید!
وای بر شما! مگر خوار و ناچیز نبودید و او عزیزتان ساخت، و چون عزت یافتید، به زورگویی و تجاوز و معصیت افتادید!
وای بر شما! مگر در زمین گروهی ناتوان نبودید و بیم آن نداشتید که دشمنان شما را بربایند؟ او شما را یاری کرد و نیرومند ساخت، و چون یاری شدید، مغرور گشتید و سرکشی کردید!
پس ای وای بر شما از خواری روز قیامت! که چگونه شما را پست و زبون میسازد.
ـ وای بر شما ای علمای بد! همچون ملحدان رفتار میکنید، و آرزوی دستیابی بهشت دارید! و همچون آسودهخاطران میآرامید، ولی کار خدا بر وفق مراد و اختیار شما نیست، بلکه برای مردن زادوولد میکنید؛ و برای خرابی، بنا میسازید؛ و برای ارث بردن، مال مینهید.
ـ وای بر شما ای عالمانِ بدکردار! مزد میگیرید و عمل را فرو میگذارید. زود باشد که صاحب کار، عملش پذیرفته شود و زودا که از تنگنای دنیا ،به تاریکی گور برده شوند.
خوشا آنان
ـ خوشا به حال آنان که به هم رحم میکنند! ایشانند که روز قیامت رحمت خواهند دید.
ـ خوشا به حال اصلاحگران میان مردم! آنانند تقربیافتگان روز قیامت.
ـ خوشا به حال پاکدلان! ایشانند که روز رستاخیز با [لطف] خداوند مواجه می شوند.
ـ خوشا به حال فروتنان! آنانند که تختهای پادشاهی را به روز قیامت صاحب میشوند.
ـ خوشا به حال بینوایان! ملکوت آسمان از آن ایشان است.
ـ خوشا به حال غمزدگان! شادمان خواهند شد.
ـ خوشا به حال آنان که از سر فروتنی، گرسنگی و تشنگی را میکشند! سیراب خواهند شد.
ـ خوشا به حال نیکوکاران! ایشان را «برگزیدگان خدا» می خوانند.
ـ خوشا به حال آنان که به جهت پاکیشان ناسزا میشنوند! ملکوت آسمان از آنِ ایشان است.
ـ خوشا به حالتان آنگاه که به شما حسادت میکنند و ناسزا میشنوید و در حقتان هر سخن زشت و دروغی گفته میشود! در این هنگام شاد و خوشحال باشید؛ زیرا پاداشتان بیشتر خواهد شد.
ـ خوشا به حال شب زندهداران! آنان هستند که نور ماندگار را به ارث میبرند.
ـ خوشا به حال کسی که از بیم خشم پروردگارش، از پرگویی میپرهیزد و جز آنچه را میفهمد، بر زبان نمیآورد، و تا کردار کسی برایش روشن نشده، به گفتارش غبطه نمیخورد.
ـ خوشا به حال کسی که آنچه را نمیداند، از دانایان می آموزد، و آنچه را آموخته، به نادان آموزش می دهد.
ـ خوشا به حال کسی که دانشمندان را به جهت علمشان احترام می کند، و با ایشان نمی ستیزد؛ و جاهلان را به جهت جهلشان کوچک می شمارد، ولی طردشان نمی کند، بلکه به آنان نزدیک می شود و تعلیمشان می دهد.
ـ خوشا به حال کسی که جان خویش را می رهاند و آن را بر همه دنیا برمی گزیند.
وای بر آنان
ـ وای بر شما ای بندگان بد! چگونه امید دارید که خدا شما را از هراس روز قیامت در امان دارد، با اینکه در اطاعت خدا از مردم میترسید، و ایشان را در نافرمانی خدا اطاعت میکنید، و به مردم در عهدی که ناقض پیمان خداست، وفاداری میورزید؟
ـ وای بر شما ای بندگان بد! به خاطر دنیائی ناچیز و شهوتی پست، در ملک بهشت دچار سهلانگاری شدید و هراس روز قیامت را از یاد بردید!
ـ وای بر شما ای دنیاپرستان! به خاطر نعمتی ناپایدار و زندگی کوتاه، از خدا گریزانید و دیدارش را خوش نمیدارید! پس چگونه خدا دیدارتان را دوست بدارد وقتی شما به دیدار او بیمیل هستید؟ از چه روی میپندارید که [تنها] شما دوستان خدائید نه دیگران، در حالی که از مرگ گریزانید و به دنیا پناهنده؟!
ـ وای بر شما ای دنیاپرستان! چراغ را در تابش خورشید همراه میبرید و روشن میکنید، با اینکه همان تابش خورشید برایتان کافی است؛ ولی استفاده از چراغ را در تاریکی وامیگذارید، در حالی که به همین خاطر در اختیار شما شدهاند؛ همچنین از نور علم برای کار دنیا [که تضمین شده] استفاده میکنید، و غافلید که از آن در کار آخرت بهره بجوئید که برای همان به شما علم داده شده است.
ـ وای بر شما ای دنیاپرستان! نه چون حکیمان درک میکنید، و نه چون خردمندان میفهمید، و نه چون دانشمندان میدانید، و نه چون بندگان پرهیزگارید، و نه چون آزادگان بزرگوارید! زود باشد که دنیا شما را از ریشه برکند و وارونه سازد و به بینی بر زمین بزند، آنگاه گناهانتان موی پیش سر شما را بگیرد و علم از پشت سر شما را براند تا اینکه عریان و تنها تسلیم پادشاه جزابخشتان سازد، تا به کیفر بد و سزای اعمال ناشایستتان برساند.
ـ وای بر شما ای دنیاپرستان! مگر در پرتو علم بر موجودات سلطه نیافتید، اما آن را به دور افکندید و بدان عمل نکردید؟ و روی به دنیا آوردید و به همان حکم میرانید. فقط دنیا را برگزیدهاید و آباد میسازید! تا کی دنبال دنیائید؟ [گویا] خدا را در شما هیچ نصیب و سهمی نیست!
ـ وای بر شما ای دنیاپرستان! گندم را تمیز مینمایید و آردش را خوب نرم میکنید تا طعمش را دریابید و از خوردنش لذت ببرید، همین گونه ایمان را پاک ساخته و تکمیلش کنید تا شیرینی آن را دریافته و از سرانجام آن سود ببرید.
ـ وای بر شما ای کارگران بد! مزد را کامل میستانید، و روزی را میخورید، و جامه را میپوشید، و خانه را میسازید، و عمل کارفرما را خراب میکنید! زودا که کارفرما شما را بازخواست کند و در کرداری که به تباهی کشیدهاید، بنگرد و اسباب رسوائیتان را فرو فرستد، و فرمان دهد که گردنتان را بزنند، و دستتان را قطع کنند، سپس افرمان دهد تا شما را روی شکم بر زمین بکشند و در وسط راه بیندازند، تا مایه پند پرهیزگاران و عبرت ستمگران شوید.
ای بندگان بد!
ـ ای بندگان بد! مردم را با تردید در عملشان سرزنش میکنید و خود را با یقین [به خطایتان] ملامت نمیکنید.
ـ ای بندگان بد! آیا دوست دارید به چیزی که در شما نیست، ستوده شوید و مشهور گردید؟
ـ ای بندگان بد! اگر پیراهن شما را گرفتند؛ ردای خود را هم بدهید، و چون بر گونه شما سیلی زدند، گونه دیگر نیز در اختیارش نهید، و چون به مسافت یک میل از شما کار کشیدند، یک میل دیگر نیز همراهی کنید.
ـ ای بندگان بد! مانند زغنهای رباینده و روبهان مکار و گرگهای خائن و شیرهای درنده و بیرحم مباشید که با مردم آن کنید که این درندگان با شکارهای خود میکنند؛ گروهی را میربایید و به گروهی نیرنگ میزنید و به گروهی خیانت میکنید.
چگونه؟
ـ چگونه حمل بارِ سنگین را تحمل کند کسی که یاوری ندارد؟
و چگونه گناهان کسی که از خدا آمرزش نمیخواهد، بخشیده شود؟
و چگونه جامة کسی که آن را نمیشوید، پاک گردد؟
و چگونه کسی که کفاره گناهانش را نمیدهد و آن را جبران نمیکند، خلاصی یابد؟
و چگونه کسی که بدون کشتی از دریا میگذرد، از غرق شدن نجات یابد؟
و چگونه از فتنههای دنیا برهد کسی که برای آنها چارهجویی نمیکند؟
و چگونه مسافرِ بیراهنما، به مقصد برسد؟
و چگونه به بهشت برود کسی که درکی از دستورات دین ندارد؟
و چگونه به خشنودی خدا دست یابد کسی که او را اطاعت نمیکند؟
و چگونه بر عیب رخسارش واقف شود کسی که به آینه نمینگرد؟
و چگونه محبت دوستش را کامل کند کسی که چیزی به او نمیبخشد؟
و چگونه دوستی خدا را تکمیل کند کسی که قسمتی از آنچه روزیاش ساخته، به او وام نمیدهد و در راهش خرج نمیکند؟
ـ چگونه از اهل علم باشد کسی که از روزیِ خود ناخشنود است و جایگاهش را کوچک میشمارد، در حالی که میداند اینها با علم و قدرت (تقدیر) خداست؟
ـ چگونه از اهل علم باشد کسی که خدا را در آنچه برایش مقدر کرده است، متهم میسازد و از آنچه به او میرسد، خشنود نیست؟
ـ چگونه در شمار اهل علم باشد کسی که دنیایش را بر آخرتش ترجیح میدهد و به دنیا روی آورده است و آنچه را به او زیان میزند، دوستتر دارد از آنچه به او سود میرساند؟
ـ چگونه از اهل علم باشد کسی که سخن را فرا میگیرد برای اینکه بازگویش کند و فرا نمیگیرد برای اینکه به آن عمل کند؟
ـ چگونه از شمار اهل علم است کسی که رهسپار آخرت است، اما به دنیا رو کرده است و آنچه را به او زیان میزند، دوستتر دارد از آنچه به او سود میرساند؟
ادامه دارد

شما چه نظری دارید؟