یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۳۵
نظرات: ۰
۰
-
غیرت ملی وزارت علوم و دانشگاه‌هاکجاست؟

این که پیشرفت اداری محققان و استادان ادبیات فارسی دانشگاه‌های ما در کشور خودمان مشروط و منوط به قبول مقالات انگلیسی ایشان در نشریات خارجی باشد، توهین به ایران و ایرانی است.

محمود امید سالار:  از طریق یکی از استادان فاضل و پرکار وطن که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدریس می‌کند مطلع شدم که مدرسان رشته ادبیات فارسی آن دانشگاه برای اخذ رتبه دانشیاری باید حتماً یک مقاله انگلیسی در یکی از مجلاتی که دارای رتبه آی.اس.آی(ISI) است منتشر کنند؛ وگرنه علیرغم داشتن تمامی صلاحیت‌های علمی و تحقیقی به رتبه دانشیاری نائل نخواهند شد.
 
ابتدا فکر کردم که شاید به دلیل پنجاه سال دوری از وطن و ناآشنایی با مقررات اداری دانشگاه‌های ایران، منظور دوست جوانم را درست نفهمیده‌ام زیرا وجوب تألیف مقاله به زبان انگلیسی برای ارتقاء اداری اگر در فیزیک و شیمی یا علوم تجربی و آزمایشگاهی محملی داشته باشد، در علوم انسانی و مخصوصاً در رشته ادبیات فارسی، هیچ توجیهی ندارد.
 
بنابراین چون احتمال سوء تفاهم وجود داشت، احتیاطاً از استادان دیگری که در دانشگاه‌های معتبر وطن تدریس می‌کنند نیز پرسیدم و متأسفانه معلوم شد که سوء تفاهمی در میان نیست و طبق مقررات فعلی برای ارتقاء به رتبه دانشیاری در رشته ادبیات فارسی، مدرس باید یک مقاله و برای نیل به رتبه استادی، دو مقاله به زبان انگلیسی در یک مجله فرنگی دارای رتبه ISIمنتشر کرده باشد.
 
یکی از استادان مجرب ایرانی دارای سمت‌های مدیریتی در یکی از دانشگاه‌های معتبر وطنمان که نظریاتش در باب زبان و ادبیات ایران باستان مورد توجه و استناد متخصصان ایرانی و فرنگیست، برایم نوشته است:«چه کسی تصور می‌کرد که خاستگاه زبان فارسی، روزگاری چنان درمانده شود که محقق ادبیات فارسی در مملکتی فارس زبان، برای ارتقا مجبور شود مقاله به انگلیسی تدوین کند و در خارج از کشور به چاپ برساند؟»

و اما آی.اس.آی(ISI) که چاپ مقاله در یکی از ژورنال‌های مورد تأیید آن برای ارتقاء اداری لازم است، چیست؟  آی.اس.آی مخفف انستیتوی اطلاعات علمی (Institute for Scientific Information) است که نام خودش را از روی عنوان یک شرکت خصوصی که توسط یک دانشمند آمریکایی به نام یوجین گارفیلد(Eugene Garfield 1925-2017) پایه‌گذاری شد تقلید کرده‌است.

منظور از کلمه «علمی» در نام این انستیتو، در واقع علوم پایه و تجربی است نه علوم انسانی؛ و اصولاً   آمریکاییان، کلمهscience را مگر با استثناهای اندکی، برای علوم تجربی به کار می‌برند نه علوم انسانی.  درهرحال، این انستیتو که یک شرکت تجاری و سود آور است، بخشی دارد به نام «گروه تارنمای علوم» (Web of Science Group) که مقالات تحقیقی ژورنال‌های معتبر علوم پایه را فهرست می‌کند تا دسترسی به آنها برای اهل فن آسان باشد.

یکی دیگر از فعالیت‌های این شرکت این است که با اخذ مبلغی کارمزد، مشاورانی را در اختیار شرکت‌ها یا اشخاصی که بدان مراجعه می‌کنند قرار می‌دهد.  این گروه در فهرستی که از نشریات معتبر علمی در تارنمای خودش قرار داده، نام برخی نشریات مربوط به علوم انسانی و اجتماعی را نیز به‌صورت الفبایی درج کرده‌است  اما نشریاتی که در این فهرست قرار دارند، آش درهمجوشی از مجلاتی هستند که برخی از آنها برای چاپ مقاله از مؤلف مبلغ هنگفتی می‌طلبند و به همین دلیل در تارنمای این کمپانی آمده‌است که این شرکت مسؤل سیاست‌های مدیریتی یا طرز رفتار ژورنال‌هایی که نامشان در فهرست مجلات ذکر شده نیست.

 
اما این رسم ناپسند که وزارت علوم و دانشکده‌های ادبیات فارسی ما، محققان ایرانی را ملزم کنند برای ارتقاء درجه اداری مقالاتی به زبان انگلیسی در نشریات فرنگی منتشر کنند به قول عوام هیچ محلی از اعراب ندارد.  بنده بعد از نیم‌قرن زندگی در آمریکا حتی یک دانشگاه اروپایی و امریکایی نمی‌شناسم که مدرسان زبان و ادبیات خودش را ملزم کند که برای دانشیار شدن یا استاد شدن باید مقاله‌ای به زبان فارسی در یکی از مجلات معتبر علمی-پژوهشی ایرانی داشته باشند.

ازین گذشته، به شرحی که بعداً خواهد آمد، در زمان تحصیل بنده در این دانشگاه‌ها انتشار مقاله به زبان فارسی در ارتقاء مدرسان فرنگی زبان و ادب فارسی نه تنها هیچ فایده‌ای نداشت، بلکه مضر هم بود و اگر اشتباه نکنم، این رسم هنوز برقرار است.  با توجه بدین احوال، آیا درست است که ما استادان ادبیات فارسی خودمان را مجبور کنیم برای پیشرفت اداری به زبان انگلیسی، یعنی زبانی که هیچ ارتباط مستقیمی با ادب و تاریخ ایران که رشته تحصیلی و تحقیقی‌شان است ندارد، مقاله بنویسند و آن را در یک نشریه خارجی چاپ کنند؟

 اگر این ملاک در عصر بزرگانی مانند ملک الشعراء بهار، علامه فروزانفر، علی اکبر فیاض، علامه همایی و صدها عالم و محقق دیگری که آبروی تحقیقات ادبی و تاریخی و عرفانی و فلسفی ما هستند برقرار بود، آیا حتی یک نفر از ایشان می‌توانست در دانشگاه‌های جمهوری اسلامی ایران حتی به رتبه‌های دانشیاری و استادی دست یابد؟  آیا با وجود این ملاک کذایی، تحقیقات عمیق و علمی این استادانی که ذکر کردیم، لااقل از نظر پیشرفت اداری در دانشکده‌های جمهوری اسلامی ایران کَأن لم یکن به حساب نمی‌آمد؟  تصور کنید که در ادارات دانشگاه تهران به ملک الشعراء بهار یا به فروزانفر و همایی و علی اکبر فیاض و امثالهم بگویند که «شما لایق ترفیع نیستید زیرا مقاله انگلیسی چاپ نکرده‌اید!»  اگر کمیته‌های ارزیابی دانشکده‌های زبان و ادبیات اروپایی و آمریکایی از وجود چنین قانونی در دانشگاه‌های ما با خبر می‌شدند، آیا به ریشمان نمی‌خندیدند و نمی‌گفتند که «این ایرانی‌ها به خیال خودشان انقلاب کرده‌اند. اما واقعیت این است که این‌ها هنوز همان عقده حقارتی را که مردم مستعمرات می‌بایست نسبت به ما داشته باشند، دارند؟»

البته بنده حرفی ندارم که چون امروزه زبان انگلیسی زبان بین‌المللی علوم تجربی و پایه است، انتشار مقالات تحقیقی در علوم فیزیک و شیمی و پزشکی و امثالهم در ارتقاء کسانی که در این رشته‌ها کار می‌کنند، ممکن است توجیهی داشته باشد؛ اما در ادبیات فارسی و تاریخ و معارف اسلامی، هرگز.  در جهان فارسی‌زبان، اعم از ایران و افغانستان و تاجیکستان و غیره، وطن ما هنوز مرکزیت خود را در علوم تاریخی و ادبی حفظ کرده‌است.

 آیا این کارِ درست و آبرومندی است که سرنوشت فضلا و محققان جوان خودمان را در دست داوران فرنگی نشریات غربی قرار دهیم؟ آیا صحیح است که ارتقاء اداری ایشان را به کسانی بسپاریم که توان نوشتن ده سطر فارسی صحیح را ندارند؟ آیا آمریکایی‌ها و انگلیسی‌زبانان باید قضاوت کنند که تحقیقات ادبی فضلای ایرانی در مجلات انگلیسی‌زبان قابل چاپ است یا نیست؟  اگر این کار نشانه خواری و ذلت و گردن کج‌کردن نباشد، پس نشانه چیست؟  کسانی که مثل نگارنده در غروب عمرند یادشان است که حتی در زمان حکومت پهلوی‌ها هم چنین آیین‌نامه‌ای وجود نداشت.  

اما اکنون، یعنی نزدیک به نیم قرن بعد از انقلاب، خودمان به دست خودمان این خواری و ذلت را بر خود هموار کرده‌ایم.  به جرأت عرض می‌کنم که بیشتر شرق‌شناسان آمریکایی، به غیر از استثناهای انگشت‌شمار، فاقد آن شم فقاهتی هستند که لازمه ادیب‌بودن و ارزیابی آثار ادبی است.  پس چگونه می‌توان آنها را برای تشخیص صلاحیت علمی استادان ایرانی ادبیات فارسی حَکـَم قرار داد؟  مگر فضلا و ایرانیانی که در دانشکده‌های ادبیات خودمان تدریس می‌کنند شایستگی قضاوت درباره صلاحیت علمی همکارانشان را ندارند؟  اگر ایران خودمان در ادبیات فارسی مرکزیت نداشته باشد، مرکز این ادبیات در کجای جهان است؟ به قول یکی از استادان جوان ایرانی، اگر مرجع ادبیات فارسی ما نیستیم و آنها هستند که وای به حالمان! 

یادم است که سال‌ها پیش ازین، هنگامی که در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی مشغول نوشتن پایان نامه دکتری بودم، استاد دکتر جلال متینی به عنوان استاد مدعو در آنجا حضور داشت و ادبیات فارسی تدریس می‌کرد.  در همان وقت، دانشگاه می‌خواست یک استاد ادبیات فارسی استخدام کند.  بنده و برخی دیگر از دانشجویان ایرانی و آمریکایی رشته ایران‌شناسی از دکتر متینی خواهش کردیم که برای استخدام دائم تقاضا بدهد. استاد گفت که اینها امثال مرا استخدام نخواهند کرد.

اما  با اصرار دانشجویان و مطابق مقررات دانشگاه کالیفرنیا  نامه درخواست‌ را پر کرد و یک بسته از کتاب‌ها و مقالات فارسی خودش را که روی هم گذاشته و با ریسمانی بسته بود،  به کمیته گزینش بخش مطالعات خاورمیانه آن دانشگاه تحویل داد تا بر اساس آن آثار، صلاحیت علمی او  را ارزیابی کنند.  پایان کار همان شد که استاد حدس زده بود.  کمیته گزینش به این دلیل که تمامی مقالات و کتاب‌های استاد متینی به زبان فارسی است، ایشان را برای تدریس زبان و ادبیات فارسی شایسته ندید و بسته کتاب‎ها را با همان نخی که خودش آنها را بسته بود، برگرداند. 

استاد متینی گفت  این نخی را که خودم به دور مجلدات کتب و مقالاتم بسته بودم، حتی باز نکرده‌اند که نوشته‌های مرا نگاه کنند تا چه رسد به ارزیابی.  عرض بنده این است که تفرعن فرنگی را باید با آیین‌نامه کذایی وزارت علوم که نشانه خودزنی و ذلت‌پذیری آن وزارتخانه است رمقایسه کرد و پذیرفت که بعد از گذشت  نزدیک به نیم‌قرن از انقلاب اسلامی، هنوز برخی مدیران و دست اندرکارانمان ذاتاً مستعمره بیگانگانند و هرچه را که ملت شریف ایران رشته است با تصمیماتی ازین قبیل پنبه می‌کنند.

بنده در این گوشه غربت به هیچ دسته و فرقه سیاسی از اصلاح‌طلب و اصولگرا و جز آن تعلقی ندارم و عضو هیچ حزب و دسته‌ای نیستم،  ولی مانند دیگر ایرانیان غیرت ملی دارم و این که پیشرفت اداری محققان و استادان ادبیات فارسی دانشگاه‌های ما در کشور خودمان مشروط و منوط به قبول مقالات انگلیسی ایشان در نشریات خارجی باشد، توهین به ایران و ایرانی می‌دانم و به پیروی از سالار شهیدان (ع) ندای «هَیهات مِنّا الذّلة» سرداده، امیدوارم که مسؤلان غیرتمند و دلسوز کشور در این قضیه ورود کنند و این لکه ننگ را که حتی حکومت پهلوی حاضر به قبول آن نبود، از دامن زبان و ادبیات فارسی محو کنند. 

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب