وجیهه تیموری در ضمیمه آفتاب مهتاب امروز روزنامه اطلاعات نوشت:
این ضربالمثلها و پیامها را تا به حال شنیدهاید:
وقتی جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود؟
چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟
ای سلیم آب ز سرچشمه ببند/ که چو پر شد نتوان بستن جوی
ای که دستت میرسد کاری بکن/ پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟
پیشگیری بهتر از درمان است
و ...کدام یک را کامل متوجه میشوید؟ کدام یک برایتان خیلی مفهوم و معنادار نیست؟
به زبان ساده، منظور و معنای کلی همه آنها این دو کلمه است: پیشگیری و آیندهنگری.
یعنی بعضی وقتها میشود با انجام دادن یک سری کارهای راحت و آسان ولی به موقع، از یک سری هزینههای اضافی جلوگیری کرد یا حتی جلوی اتفاقات و پیشامدهای ناگوار و تلخ را گرفت.
مثلا وقتی کسی خانه میسازد حتما مسائل ایمنی را رعایت کند تا ضد زلزله باشد و با هر لرزشی، ستونها و دیوارهایش تا کف خیابان پایین نریزند و صاف نشوند.
هر رانندهای، ماشینش را بیمه کند تا اگر خدای نکرده اتفاقی برای آن افتاد، بتواند از بیمه کمک بگیرد و پول کمتری برای تعمیرش بپردازد.
اگر کسی باغ میوه دارد، حواسش به حال درختانش باشد تا دچار زخم و آفت و علف هرز نشوند و سبدش خالی از میوه نماند.
اگر هوا سرد شدهاست، لباس مناسب و غذای مناسب بخوریم تا بیمار نشویم و از مدرسه و بازی و معاشرت و کار و زندگی عقب نمانیم.
اگر به تبلت یا کامپیوتر یا فلش یا پاوربانک یا گوشی تلفن همراه یا وسیله گرانقیمت خاصی نیاز داریم، از چند ماه قبل به فکر باشیم و خرجهای اضافی نکنیم و پول پسانداز کنیم تا به موقع بتوانیم آن را بخریم.
اگر حیوان خانگی داریم، حتماً به موقع او را واکسن بزنیم و قرص ضد انگل به او بخورانیم و با نظر دامپزشک، مراقب غذا و بهداشت و سلامت او باشیم تا هم خودمان و هم آن حیوان خانگی، بدون بیماری و مشکلات دیگر، کنار هم زندگی کنیم.
خلاصه همانطور که مورچه، غذای زمستانش را در تابستان ذخیره میکند، انسان باهوش هم دنبال بیمه و پسانداز و واکسیناسیون و مطالعه و پسانداز و ورزش و ... است تا از سلامت روحی و جسمی خودش و آنچه در زندگی دارد، محافظت کند.
***
«پیشگیریکردن» و «آیندهنگری» دو مهارت هستند که به راحتی میشود از سنین پایین آنها را آموخت و تمرین کرد؛ وگرنه در بزرگسالی یکهویی و یکشبه نمیتوان این مهارتها را جزو عادتهای زندگی کرد.
شما فکر میکنید کسی که یک عمر با باک خالی بنزین، راهی جاده و سفر شده و بارها وسط راه مانده و اصلا محاسبه نمیکند که با نزدیکترین جایگاه بنزین چه قدر فاصله دارد؛ آیا آدم دوراندیش و اهل پیشگیری است؟ به نظرتان ممکن است این آدم، حمام برود و ببیند شامپو تمام شده و حواسش نبوده که زودتر بخرد؟ چه قدر احتمال میدهید این آدم در زمانی که مدرسه میرفته، همه درسهایش را برای شب امتحان تلنبار نمیکرده؟
به نظرم افرادی که اهل پیشگیری هستند، همیشه یک دفترچه یادداشت دارند و هرچیزی به ذهنشان میرسد یا هر اتفاقی میافتد را سریع یادداشت میکنند و آخر هر شب یا اول هر روز، آن نکات را مرور میکنند تا حواسشان به خودشان و اطرافشان حسابی جمع باشد.
بیایید ما هم تمرین کنیم همین حالا که هوا بلاتکلیفوار، گاهی سرد میشود و گاهی گرم و خوش و آفتابی است؛ یک سری پیشگیریهای پاییزی را برای خودمان روی کاغذ بنویسیم و بزنیم روی آینه یا بچسبانیم به در اتاق تا یادمان باشد:
* اگر یک لباس گرم همیشه با خودمان همراه داشته باشیم
اگر یک قرص جوشان در بطری آب بیندازیم تا هر روز ویتامین سی بخوریم
* اگر هر میوه و سبزی که مخصوص فصل پاییز است را در وعدههای غذایی داشته باشیم
* اگر کارهایی را که نهایت سه دقیقه زمان میبرند ، همان موقع انجام دهیم و نگذاریم جزئیات ناتمام، فکر ما را مشغول کنند
* اگر شبهای بلند پاییز، هم کتاب بخوانیم و هم فیلم ببینیم و هم به موقع بخوابیم
* اگر لیست وسایل مورد نیازمان را به ترتیب اولویت بنویسیم تا یکی یکی بخریم
* اگر فهرست لباسها و کتابها و لوازمی که داریم را تهیه کنیم تا وقتی دنبال چیزی میگردیم، خیلی زود بدانیم اصلا موجود است یا نه بدون شک، کمتر سرما میخوریم، کمتر بیحال و بیحوصله یک گوشه میافتیم، کمتر بداخلاق یا افسرده و غمگین به روزهای ابری و آسمان خاکستری و شبهای بلند ایراد میگیریم، کمتر بهخاطر کارهای ناتمام و اتاق شلوغ و کمد منفجر شده و بینظمی بیپایان اطرافمان، خسته میشویم و در نهایت پاییزی پر از معاشرت و شادمانی و حال خوب آمیخته با بوی باران و عطر خوراکیهای پاییزی و خزانی دور از زردی و بیماری و ملال و بیحالی خواهیم داشت.